فلاپی سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از ادبیات تفکر بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
جهان ابروهای جشن را گرفت
هلال عید باید روی ابروها ببیند
گشت شکسته چو پشت قد من
تیراندازی با کمان ابرو یارام چو
نسیم صبح روی چمن نیست
آن گلها برای بو کردن بو در صبح.
غیاب
گل حضور من آب گلاب را جذب کرد و
بیا تا غم و اندوه قلب خود را به شما بگوید
چون فرصتی برای شنیدن ندارم.
قیمت ارتباط شما جان بود. خریدار من
رابطه جنسی خوب برای دیدن به هر حال
خرس را در شام می دیدم
شب من در روز روشن روز است.
او به لب من آمد.
او به سر امید رسید و به سرش نیامد
رایت برای شما نوشت. حافظ چند کلمه نوشت
سفارش را بخوانید و به مرواریدها گوش دهید.
فرهنگ لغت: هیچ کلمه ای در این غزل وجود ندارد.
نظرات عرفانی:
پیامبر هافز در نیش های سوم ، پنجم و ششم می گوید:
مانند نسیم ، صبح ، به دلیل بوی شما مانند صبح ، گلها پاره شده و باز شده اند.
بگذارید غم و اندوه قلب خود را به شما بگویم زیرا نمی توانید آن را بشنوید.
قیمت بازدید شما ، زندگی من ، این بدون ایمان است زیرا نجار شما از زندگی من با ارزش تر است.
اکنون باید اهداف خود را تفسیر کنید.
نظر غزل:
همیشه می توان با تلاش و رنج فراوان ، چیزهای ارزشمند و ارزشمند را بدست آورد. برای یک ارزشمند ، شما باید قیمت بالایی بپردازید ، بنابراین اگر می خواهید این جواهرات ارزشمند را بدست آورید ، باید قیمت سنگینی بپردازید و هرگز ناامید نشوید.
ارسال پاسخ