چیز بی نظیر

چیز بی نظیر

چیز بی نظیر

در آغوش گرم و گرم

مخفیانه ورود

این داغ و نفرت انگیز و آهن است

مثل آن پشت تاریک و ساکت

او اسرار من را نگه می دارد.

قلب من روی سینه اش می چرخد.

چشم نیازمند –

مثل آن پشت تاریک و ساکت

نشستن در کنار او پراکنده است

لبهای من لبهای من است

غم و اندوه قلب دیوانه.

من داستان عشق را خواندم:

من می خواهم زندگی خود باشم.

شما می خواهید شما را بغل کنید.

عرق عزیزم

درخواست سوزش در چشمان او

شراب قرمز آویزان

لحن من در وسط تخت نرم

سینه خود را روی سینه خود تکان داد

چیز بی نظیر

کنار بدن لرزان

خدایا ، آنچه من می دانم چه کاری انجام می دهم.

مثل آن پشت تاریک و ساکت