سه شاخه شبیه به انتظار/ -کار در انتظار تصمیمات خود است.

سه شاخه شبیه به انتظار/ -کار در انتظار تصمیمات خود است.


Tabrizi کادانی سابق را با خیال راحت نوشت: ایران امروز بیشتر درگیر چگونگی تعریف دولت به معنای مدرن خود بود و نه فقط شکست شکست دولت. وقتی در مورد دولت صحبت می کنیم ، نه تنها یک کابین یا مدیر ، بلکه سه شعبه و نهاد رسمی است که باید در چارچوب قدرت ، تصمیم گیری و حاکمیت بر اساس منافع عمومی تنظیم شوند.

حقیقت این است که امروز ، این سه شاخه شبیه به انتظار هستند و به جز چارچوب های قانونی ، تصمیمات بیشتری نسبت به خودشان انتظار دارند. این کشور کشور را در نوعی اندام نگه داشت که جرات تصمیم گیری های بزرگ یا گران بودن را نداشت. با این حال ، این یک بن بست نیست و برعکس ، ممکن است آغاز یک بازتاب تاریخی باشد.

ظرفیت های بزرگ انسانی ، اجتماعی و فرهنگی ایران ، همراه با تجربیاتی که در چهل سال گذشته انباشته شده است ، نشان می دهد که نهادهای رسمی کشور فقط به تصمیم واقعی باز می گردند ، فقط این بندر را تصویب کرده و به سمت حاکمیت مدرن حرکت می کنند. آینده هنوز باز است و تعریف مجدد نقش دولت می تواند همان تصمیم تاریخی بزرگ برای هموار کردن یک راه جدید برای کشور باشد.

در سطح کلان ، جمهوری اسلامی از جمله مجموعه ای از تعهدات است. اولی هویت و تعهدات ایده آل است که در قالب ایدئولوژی و شعارها ترکیب می شوند.

ثانیا ، تعهدات هنجاری افکار عمومی نخبه و داخلی و منطقه ای و سوم انتظارات اقتصادی و اجتماعی است که در برنامه های توسعه و وعده های سیاسی تکرار می شود. مشکل این است که امکانات مادی ، نهادی و سیاسی در همان زمان وجود ندارد. مثال بارز وعده رشد پایدار اقتصادی و ارتقاء رفاه عمومی است.

با وجود تحریم ها و محدودیت های ساختاری ، دستیابی به چنین هدفی در عمل دشوار است. از طرف دیگر ، لغو تحریم ها بدون بازسازی روابط ایران -us به عنوان یک کلان قابل حذف نیست و این بازسازی به عنوان نوعی هویت در منطق رسمی سیستم در نظر گرفته می شود. نتیجه چنین درگیری به تعویق انداختن تصمیم بزرگ تاریخی است. این کشور در چرخه ای گرفتار می شود که وعده های غیر مسلح به طور مداوم تکرار می شوند و در نهایت سرمایه اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. با این حال ، این وضعیت بحرانی ممکن است به فرصتی برای تأمل تبدیل شود.

برای تعریف مجدد رابطه بین تعهدات و امکانات و به طور مداوم با ظرفیت واقعی جامعه با ظرفیت واقعی جامعه. چنین تعریف مجدد نه تنها باعث قفل شدن می شود ، بلکه اساس وحدت جدید ملی را نیز در نظر می گیرد که بدون تعلیق درآید و یک دوره تصمیم شجاع و آینده را آغاز کند. همین مسئله را می توان در موضوعات اجتماعی نیز مشاهده کرد.

به عنوان مثال ، حاکمیت دامنه خاصی را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از هویت خود تعریف می کند ، اما توانایی هنجاری برای ترغیب وسایل اقتدار ندارد که استفاده از آن دشوار است. در نتیجه ، تصمیم با واقعیت سازگار نیست و در نتیجه ، جامعه با تصمیم گیری از پایین راه خود را می گیرد. این معضل نه تنها محصولی از تعهدات نامناسب است ، بلکه یک ریشه تاریخی است.

از دولت سازنده و به ویژه پس از 2 ژوئن ، برخی از حاکمیت برای اجرایی و قوه مقننه ناامن شدند. به منظور درج این اضطراب ، ابزارهای کنترل و مؤسسات موازی در داخل و خارج از ساختار توسعه یافته اند.

میراث تصمیم و میراث تعداد زیادی از شوراها و پرسنل ، که واقعاً مجلس را کند می کند ، میراث همان دوره است. به تدریج ، این نهادهای موازی چنان چاق شده اند که مقام رسمی تصمیم گیری دولت تقریباً به حاشیه رانده شده است. در عین حال ، تفاوت زمانی بین انتخابات پارلمانی و انتخابات ریاست جمهوری به مشکل درگیری سیاسی کمک کرده است. امروز ، این دولتی است که محصول این روند تاریخی نیست.

دیده می شود ، اما هیچ قدرت تصمیم گیری وجود ندارد. شاید بحران دیگری از قلب این ساختار وجود داشته باشد که این یک شکاف فزاینده بین مردم و حاکمیت است. نمونه بارز این امر سیاست های متناقض در مورد فضای سایبر است. دولت فکر می کند که دسترسی رایگان به اینترنت راهنمایی های اجتماعی است ، اما نمی تواند محدودیت های کامل را اجرا کند.

در نتیجه ، هر دو مزیت اجتماعی آزادی ناپدید می شوند ، کنترل کامل امکان پذیر نیست و در نهایت شهروندان راه خود را از طریق فیلتر کردن باز می کنند. این لحظه ای است که رابطه مردم با دولت کاهش می یابد و احساس بیگانگی سیاسی گسترش می یابد.

مانور اولسون ، اقتصاددان برجسته هاروارد ، در تئوری مشهور خود تأکید می کند که توسعه بدون دولت امکان پذیر نیست. به این معنا ، دولت یک دستگاه مداخله گر و مردسالاری نیست ، بلکه نهادی است که منافع ملی را در قالب اقتصاد بازار تنظیم می کند و حاکمیت قانون را در مورد روابط موجود تشکیل می دهد.

به این معنا ، وقتی دولتی وجود نداشته باشد ، صحبت با حاکمیت خوب یا توسعه پایدار علاقه خود را از دست می دهد. امروز ، ایران بیش از هر چیزی برای تبلور در قانون به چنین دولتی احتیاج دارد ، این یکپارچگی غلبه بر منافع ملی از اختلافات جناح و ایدئولوژیک و حداقل تصمیم گیری را تضمین می کند.

نکته مهم تأکید بر ضرورت یک تصمیم بزرگ تاریخی است نه برای القاء. جامعه ایران ظرفیت های فوق العاده ای دارد. سرمایه جوان انسانی ، جامعه مدنی پویا ، موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد و حمایت تاریخی غنی.

آنچه احساس می شود یک اجماع ملی در مورد اولویت تأسیس یک کشور مدرن با توجه به هرگونه تمایل دیگر است. خروجی این وضعیت به تعدادی از اصلاحات همزمان بستگی دارد که می توان آنها را ترسیم کرد: اول از همه ، لازم است که تعهدات را دوباره تعریف کنیم.

اهداف و هنجارها باید با امکانات واقعی کشور هماهنگ شوند. این به معنای جلوگیری از شفافیت و وعده های غیرقابل دسترسی در گفتگو با جامعه است. مرحله دوم احیای مؤسسات حقوقی است. دولت باید به مرکز اصلی تصمیم گیری برگردد و نقش نهادهای موازی را به حداقل برساند. علاوه بر این دو ، ما به گفتگوی ملی در مورد هویت نیاز داریم.

اگر هویت ملی و مذهبی در یک فرآیند تعاملی و غیر عملی تعریف شود ، درگیری دائمی بین “خواسته های زیاد” و “حقایق پایین” کاهش می یابد. علاوه بر این ، بازگشت به حاکمیت قانون اجتناب ناپذیر است ، زیرا هیچ سرمایه اجتماعی یا اقتصادی بدون قانون شفاف و قضاوت منصفانه پایدار نخواهد بود.

و سرانجام ، این مسیر بدون اجماع جامعه مدنی تکمیل نمی شود. نخبگان دانشگاهی ، رسانه ها و فعالان اجتماعی باید از یک دولت مدرن و حاصلخیز درخواست کنند تا یک اراده عمومی و مشترک ایجاد کنند. اگر این پنج محور به طور همزمان در دستور کار قرار بگیرند ، می توان امیدوار بود که ایران حاکمیت فعلی را تصویب کند و تصمیمات شجاع ، واقع بینانه و امیدوار کننده به سمت دوره جدیدی حرکت کند.