مرد عطاری که در این درگیری خونین متهم به قتل بود، مدعی شد که در حال دفاع از خود بوده و مقتول ابتدا به او حمله کرده است.
به گزارش سایت جنایی، متهم گفت درگیری با مقتول از سه سال قبل از حادثه آغاز شده است.
اگرچه متهم و همدستانش که کودتا کردند سعی کردند به مقتول که ستار نام داشت کمک کنند، اما ستار در بیمارستانی که در آن جا منتقل شد جان باخت.
اسفندماه سال گذشته ماموران پلیس در جنوب تهران درگیر درگیری خونین شدند. با بررسی این موضوع توسط تیم های پلیسی مشخص شد مقتول و متهم مدتی است که از یکدیگر کینه توز بوده اند. پلیس همچنین مشخص کرد در این درگیری 5 متهم و همچنین عامل قتل شرکت داشتند.
پس از تکمیل تحقیقات، کیفرخواست برای متهمان تنظیم و پرونده جهت رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در این جلسه کیفرخواست متهم قرائت شد. خانواده ام سپس در جایگاه قرار گرفتند و گفتند حاضر نیستند متهمان را ببخشند و انتقام بگیرند.
قضات ابتدا تصمیم گرفتند از متهمان درگیری دسته جمعی بازجویی کنند. به این ترتیب متهمان یکی یکی روی جایگاه قرار گرفتند. همه آنها اتهام درگیری را رد کردند و مدعی شدند که قصدشان پایان دادن به درگیری و درگیری بوده و سپس به نجات قربانی کمک کردند اما موفق نشدند.
سپس متهم دوم به جایگاه معرفی شد. وی گفت: من اتهام نماینده مجلس را قبول ندارم. مقتول به من حمله کرد و در مغازه ام مرا مورد ضرب و شتم قرار داد.
گفت: درگیری ما از سه سال پیش شروع شد. یک روز وارد مغازه من شد و فریاد زد. بعد از آن تمام مدت در حال دعوا بودیم. او متوقف نمی شد و همیشه فکر می کرد باید به نحوی مرا اذیت کند. در واقع وقتی یک سال پیش با برادرم به شهرمان رفتیم به اتهامی دستگیر شدیم. بعداً قاضی ما را تبرئه کرد و در نهایت مشخص شد که مقتول ما را مسدود کرده است. درگیری ما تمام نشده است. شب حادثه در راه خانه بودم که تلفنم زنگ خورد.
ترفند عجیبی بود. تلفن را جواب دادم و متوجه شدم ستار است. گفت باید صحبت کنیم. گفتم میرم خونه فردا صبحانه بخوریم اما اصرار کرد. من و ستار از یک استان بودیم. آخرین روزهای سال بود. من به عروسی دعوت شدم و ستار هم دعوت شده بود.
فکر می کردم ستار می خواهد مسائل را حل کند تا هر دو به آن عروسی برویم. بعد رفتم بیرون و هم اتاقی ام را دیدم. نزدیک موتور نشسته بودیم با هم صحبت می کردیم که ناگهان دوستانمان ستار و سعید را دیدم. او هم شاگرد ستار بود و ناگهان مرا به داخل پژو کشاندند، ستار چاقو روی من کشید و درگیری شروع شد. موفق شدم از ماشین بیرون بپرم و خودم را نجات دهم. دوستانی هم داشتم که الان در جایی که خودم را انداختم دستگیر شده اند.
در ادامه متهم اصلی پرونده به جایگاه معرفی شد. گفت: من اتهام را قبول ندارم. من مغازه دار هستم، رفتم هفت سین و محصولات ماهی قرمز خریدم. می خواستم اینها را در مغازه ام بفروشم. داشتم خرید می کردم که دیدم ماشینی از طرف مقابل می آید. دوستم میثم گفت این ماشین فروشنده است. وقتی ریزا از ماشین پیاده شد دیدم حق با آنهاست. وسایل نقلیه می فروشد. ناگهان همه از اسب پیاده شدند و حمله کردند. درگیری شروع شد. پس فرار کردم. پشتم به همه برگشته بود و ناگهان چند ضربه خوردم و خون تمام صورتم را گرفته بود. یک نفر هم مرا از پشت گرفت. برای نجات خودم ضربه ای خوردم. نمیدونستم به کجا زده
قاضی گفت: چرا چاقو داشتی؟
متهم گفت: لواش می فروختم و چاقو به خاطر لواش حمل می کردم. آنها مرا غافلگیر کردند.
در ادامه عبدالصمد خرمشاهی وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. گفت: نظر ما دفاع از خود است. هیچ شرایطی وجود نداشت که به موکلم اجازه دهد به پلیس پناه ببرد یا فرار کند. در حالی که موکلم با شخصی صحبت می کرد که بیاید و مقتول را تحویل بگیرد، مقتول او را از پشت گرفت. اما در همان لحظه مقتول با او برخورد کرد و گوشی از دستش افتاد. موکلم حتی سعی کرد چاقو را از مقتول بگیرد و به همین دلیل دستش آسیب دید. با این حال، او موفق نبود.
پس از صحبت های وکیل مدافع و آخرین دفاعیات متهمان، هیئت قضات برای تصمیم گیری وارد جمعیت شدند.






ارسال پاسخ