خودشیفته ها از این تاکتیک استفاده می کنند تا قربانیان خود را عاشق خود کنند.

خودشیفته ها از این تاکتیک استفاده می کنند تا قربانیان خود را عاشق خود کنند.

بعدی- درک اینکه چگونه افراد خودشیفته “عشق” را ابراز می کنند اولین گام در شناسایی دستکاری عاطفی و حفظ استقلال در روابط است.

طبق گزارش انتخابتو به نقل از روانشناسی امروز رابطه با فردی با ویژگی های خودشیفتگی برجسته اغلب با آنچه ما معمولاً به عنوان “عشق” در نظر می گیریم بسیار متفاوت است. این نوع رابطه ترکیبی از جاذبه، سردرگمی و بی ثباتی عاطفی است. یک احساس به همان اندازه که پرشور است می تواند آسیب زا باشد.

خودشیفتگی بزرگ با الگوهایی مانند احساس استحقاق، انتظار برخورد خاص، اغراق در توانایی ها و اهمیت شخصی و اعتقاد به برتری بر دیگران مشخص می شود. بنابراین، وقتی یک خودشیفته می‌گوید «دوستت دارم»، اغلب به معنای چیزی متفاوت از آنچه دیگران در ذهن دارند است. «عشق» او اغلب بیش از هر چیز دیگری در خدمت نیازهای شخصی و خودمحور اوست. با این حال، بسیاری از شرکای عاطفی این واقعیت را در مراحل اولیه رابطه درک نمی کنند.

طبق یک مطالعه در سال 2017، افراد خودشیفته اغلب در ابتدای یک رابطه جذاب و حتی اغواکننده به نظر می رسند. با این حال، این جاذبه کوتاه مدت است. رابطه با آنها اغلب ناپایدار است و منجر به آسیب عاطفی و سردرگمی می شود. اما بسیاری از مردم هنوز تحت تأثیر جذابیت و اعتماد به نفس او هستند. درک اینکه چگونه یک خودشیفته “عشق” را نشان می دهد اولین قدم برای اشتباه نگرفتن دستکاری آنها با عشق واقعی است.

در زیر دو روش متداول که خودشیفته‌ها برای ابراز آنچه که «عشق» می‌نامند، استفاده می‌کنند، آورده شده است.

1. من عاشق بمباران هستم. شدت فریبنده و فریبنده

ویژگی اصلی رابطه با یک خودشیفته، شدت عجیب و غافلگیر کننده اولین مراحل آشنایی است. چیزی که برخی به آن «عشق طوفانی» می گویند. اما در واقع طبق تحقیقات انجام شده این مرحله حاصل فرآیندی به نام «آرمان سازی» است.

در این دوره، فرد خودشیفته، طرف مقابل را با توجه، تحسین، هدایا، پیام های عاشقانه و وعده های بزرگ همراه می کند. همه چیز به سرعت در حال حرکت است. چند قرار ساده می تواند به ادعاهای اغراق آمیزی تبدیل شود مانند “تو نیمه گمشده منی”، “من هرگز چنین احساسی نداشته ام” یا “تو خاص ترین فردی هستی که می شناسم.” این جملات شبیه یک افسانه عاشقانه به نظر می رسند، اما وقتی به یاد می آورید که هنوز واقعاً یکدیگر را نمی شناسید، عجیب می شوند.

روانشناسان این رفتار را “بمب عشق” می نامند. رفتاری که برای تسریع تعهد عاطفی طراحی شده است. خودشیفته با ارائه مقدار زیادی توجه و اعتبار، روند طبیعی شکل گیری رابطه را دور می زند و به سرعت یک پیوند عاطفی ایجاد می کند.

نکته این است که این رفتارها در واقع برای شاد کردن شما نیستند. بلکه باید نیازهای او را برآورده کنند. از نظر خودشیفته، شریک عاشقانه بیشتر یک نماد است تا یک شخص. نمادی از ارزش و اهمیت خود. بنابراین، ایده آل سازی شما نوعی خود بزرگ بینی است.

فاجعه داستان این است که این شدت ثابت نمی ماند. هنگامی که خودشیفته به هدف خود رسید و احساس کرد که بر رابطه کنترل دارد، ابراز محبت او سرد می شود. دلیل این رفتار این بود که شدت اولیه فقط برای جذب شما بود نه حفظ رابطه.

2. مالکیت و کنترل; وجه دیگری از «عشق» خودشیفتگی.

هنگامی که جذابیت رمانتیک ناپدید شد، خودشیفته مرحله دیگری را آغاز می کند: عشق مالکانه. در این مرحله، شریک عاطفی نه به عنوان یک دوست برابر، بلکه به عنوان نوعی «مالکیت» در نظر گرفته می شود; چیزی که حس برتری خودشیفته را تقویت کند.

در این مرحله احساس استحقاق و تکبر او آشکارتر می شود. او معتقد است که از آنجایی که شما را «انتخاب» کرده است، باید به او وفاداری و اطاعت کامل نشان دهید. رفتارهایی که در ابتدا محبت آمیز به نظر می رسند، مانند پرسیدن اینکه کجا هستید یا با چه کسی هستید، به مرور زمان به اشکال کنترل و محدودیت تبدیل می شود.

با گذشت زمان، این کنترل‌ها می‌توانند شدیدتر شوند: تعیین اینکه چه چیزی بپوشیم، چه زمانی از خانه خارج شویم، با چه کسی معاشرت کنیم و حتی با خانواده و دوستان چه کنیم. بهانه همیشگی او این است که «من فقط نگران تو هستم» یا «دیگران رابطه ما را درک نمی کنند».

یک مطالعه در سال 2018 نشان می دهد که افراد خودشیفته، چه متکبر و چه آسیب پذیر، از دستکاری عاطفی برای رسیدن به اهداف خود ابایی ندارند. هدف اصلی در یک رابطه عاطفی حفظ قدرت و کنترل است.

بنابراین، رفتار آنها در ابتدا می تواند به عنوان نگرانی و نگرانی شدید تلقی شود. اما بعداً معلوم می شود که این رفتارها بیشتر نشان دهنده نوعی تملک بیمارگونه است. جمله ای مانند “من طاقت از دست دادن تو را ندارم” در واقع می تواند به معنای این باشد: “تو متعلق به من هستی و نمی خواهم تو را با هیچ کس دیگری به اشتراک بگذارم.”

این وابستگی شدید به شما نوعی کنترل عاطفی است که اغلب همراه با محدود کردن روابط اجتماعی، کاهش استقلال و ایجاد وابستگی کامل به طرف مقابل رخ می دهد.

آنچه این رفتارها را خطرناک می کند، جذابیت عملی اغواگرانه آنهاست. بسیاری از افرادی که خودشیفته نیستند گاهی حسادت را نشانه علاقه می دانند. یک خودشیفته چطور به طرز ماهرانه ای کنترل را با “عشق” و “حفاظت” ترکیب می کند؟ به همین دلیل است که بسیاری از قربانیان برای مدت طولانی متوجه نمی شوند که استقلال آنها به تدریج در حال از دست رفتن است.

«عشق» خودشیفتگی چیست و چیست؟

به هر حال، آنچه خودشیفته‌ها «عشق» می‌نامند، بیشتر نوعی کنترل، مالکیت و برآوردن نیازهای خودمحورانه‌شان است. این نوع رابطه آزادی را محدود می کند، استقلال را از بین می برد و فرد را وادار می کند تا مطابق میل طرف مقابل عمل کند.

عشق واقعی مبتنی بر اصل آزادی، احترام، مهربانی و حمایت از فردیت طرف مقابل است. عشق واقعی شما را کم نمی کند یا منزوی نمی کند. برعکس باعث رشد، امنیت و آرامش می شود.

دانستن این تفاوت‌ها می‌تواند اولین قدم برای خروج از یک رابطه آسیب‌زا یا اجتناب از قرار گرفتن در معرض نمایش‌های فریبنده محبت باشد.