وحید محمود از قره باغ; هر از چند گاهی شاهد حوادث ناگوار در عرصه های مختلف اجتماعی جامعه هستیم. همه چیز از اتفاقات دردناک در محیط خانواده گرفته تا محیط مشارکت تجاری نمونه هایی از این موقعیت ها هستند. جنایاتی که مردم حتی به آنها فکر نمی کنند اما در دنیای واقعی اتفاق می افتند. علاوه بر این می توان با ریشه یابی و همچنین بینش منطقی و البته اقدام به موقع از پیامدهای این مشکلات کاسته شد. اگرچه امید به جایی است، اما یکی از موانع حل این مشکلات، امیدهای بی موردی است که عده ای به آینده این مسائل دارند.
باید گفت که بدون امید نمی توان به زندگی ادامه داد. از یک سو، میان امیدهای معقول و امیدهایی که سرابی بیش نیستند، فاصله اندکی وجود دارد. امید تا زمانی زیباست که با منطق ترکیب شود. در واقع، برخی افراد به امید آینده ای خیالی قصد حل مشکل یا مشکلی را دارند. آنها از این واقعیت غافل هستند که با چالش بزرگتری روبرو هستند که به طور طبیعی به نتایج مثبت منجر نمی شود. مثلاً فردی که هم در زندگی و هم در کار شریک نامناسبی برای خود انتخاب می کند، از طرفی دیگر امیدی به بهبود شرایط با ایجاد شرایط و مهارت های لازم ندارد; او باید در زمان مناسب فکری اساسی و منطقی در رابطه با مشکل بیندیشد. شاید جدایی دردناک خیلی بهتر از عواقب جبران ناپذیر آن باشد.
وقتی یک اتفاق ناخوشایند رخ می دهد، فرد برای جلوگیری از اتفاقات دردناک باید از بین گزینه های بد و بدتر، بد را انتخاب کند و این خود یک موفقیت است.
از طرفی مشکل برخی افراد این است که قصد دارند سریعاً مشکلاتی را که مدت هاست به وجود آمده حل کنند و طبیعتاً هیچ عقل سلیمی این موضوع را تأیید نمی کند. به عبارت دیگر، وقتی افراد برای مدت محدودی عصبانی می شوند، نمی توانند افکار و رفتارهای خود را کنترل کنند و همان چیزهایی که ما شاهد آن هستیم، اتفاق می افتد. مشکلات اجتماعی دیگر با بیماری ها فرقی ندارد. در واقع همان طور که مدت زمان مشخصی برای بروز یک مشکل تعریف می شود، زمان متناسبی نیز برای حل آن لازم است. گاهی اوقات حل یک مشکل به بینش و راه حلی بستگی دارد که اغلب دور از توجه است. در نهایت، مهارت یکی از مهم ترین مؤلفه های باز کردن گره های اجتماعی است.
ارسال پاسخ