چرا رویای “غنی سازی صفر” ترامپ می تواند منجر به جنگ شود؟

چرا رویای "غنی سازی صفر" ترامپ می تواند منجر به جنگ شود؟


فلاپی تریتا پارسی ، یک متخصص ارشد در امور ایران در انستیتوی Quinusi.

رئیس جمهور آمریكا دونالد ترامپ با لحن خوش بینانه از آخرین تحولات در زمینه دیپلماسی هسته ای در زمینه دیپلماسی هسته ای با روزنامه نگاران صحبت كرد: “اینجا چیزهای بسیار خوبی وجود دارد.” این جو مثبت توسط مقامات ایرانی و واسطه ای عمان منعکس شده است. وزیر امور خارجه ایران تأکید کرد که مذاکرات آخر هفته “جدی تر” و “حساس تر” از دوره های قبلی است. اما در پشت این ادبیات دلگرم کننده ، یک واقعیت پیچیده تر و چالش برانگیز وجود دارد.

فروپاشی یک ایده خطرناک ؛ سیاست “صفر غنی سازی” و نتایج این امنیت جهان

دوره مذاکرات هسته ای قبلی با نوعی گذشته نگر همراه بود ، در حالی که آخرین مذاکرات با شروع اقدامات محدود اما مهم برای شامل برنامه غنی سازی ایران همراه بود و حتی منجر به شروع مکالمات فنی موازی شد. معضل عمدتاً ناشی از تقاضای غیرواقعی از ایالات متحده است: توقف کامل غنی سازی داخلی اورانیوم توسط ایران.

با این حال ، دستیابی به هدف اعلام شده ترامپ ، مانند بیش از 1.5 ٪ در تأسیسات هسته ای ایران و جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح های هسته ای ، الزامی نیست. با این حال ، این تقاضا هنوز هم در بین چهره های افراطی سیاست خارجی ایالات متحده در حال تکرار است. نیکی هیلی ، مایک پومپئو و جان بولتون از جورج بوش و دیک چنی. بسیاری از این چهره ها می دانند که اصرار تسلیم کامل ایران غیرقابل دسترسی نیست ، بلکه فروپاشی دیپلماسی و سریعترین راه برای باز کردن دروازه های درگیری نظامی است.

دونالد ترامپ جذاب نیست ، اما چند دلیل وجود دارد که “غنی سازی صفر” در دام فریبنده قرار نمی گیرد. اول از همه ، این سیاست نه تنها غیرقابل دسترسی بود ، بلکه یک نتیجه مخالف نیز بود. زیرا ، با تأخیر در توافق های واقع بینانه مبتنی بر واقعیت ، تهران فرصت های بیشتری برای بهبود برنامه هسته ای خود به تهران داد.

برای درک بهتر ، به اندازه کافی برای بازگشت به سال 2 ؛ هنگامی که ایران پیشنهاد جامع برای حل همه اختلافات اساسی ، از جمله غنی سازی اورانیوم و محدودیت های واشنگتن ارائه داده است. در این مرحله ، تهران تنها 5 سانتریفیوژ داشت ، کم -زنگین ذخیره اورانیوم نداشت و او توانایی فنی برای غنی سازی وی را بیش از 4.9 ٪ نداشت. این سطحی است که برای تأمین سوخت غیرنظامی مناسب است و برای تولید سلاح های هسته ای 2 ٪ بسیار غنی است.

آمریکا این فرصت را برای متوقف کردن ایران به آتش کشید!

همانطور که در کتاب ائتلاف خیانت آمیز توضیح دادم ، دولت جورج دبلیو بوش نه تنها پیشنهاد سازنده ایران را در سال ششم نادیده گرفت ، بلکه سفیر سوئیس را نیز به تهران مجازات کرد ، که پیام دیپلماتیک را به واشنگتن منتقل کرد. برای بوش ، راه حل کمتری نسبت به “غنی سازی صفر” وجود نداشت ، و در نهایت تغییر سیستم در ایران قابل قبول بود. با این حال ، نتیجه این سیاست حداکثر چیزی بیش از پیشرفت مداوم برنامه هسته ای ایران نبود. در صورت عدم توافق ، ایران مسیر توسعه هسته ای خود را ادامه داد. تا سال سوم ، تعداد سانتریفیوژهای فعال در ایران به بیش از 1.5 رسیده است. در عین حال ، دولت بوش به ناچار از تلاشهای دیپلماتیک اروپایی حمایت کرد ، اما تحت پیش نیاز که در آن مذاکرات را در عمل عقیم سازی می کند: ایران باید قبل از شروع هرگونه گفتگو ، غنی سازی را به طور کامل متوقف کند. نتیجه آن چیزی بود که بسیاری از مردم پیش بینی کردند. دیپلماسی متوقف شد و برنامه هسته ای ایران بدون هیچ گونه محدودیتی و نظارتی تصویب شد.

هنگامی که باراک اوباما در سال ششم وارد کاخ سفید شد ، ایران برنامه هسته ای خود را به میزان قابل توجهی بهبود بخشیده بود: بیش از 5 سانتریفیوژ کار می کرد و ذخایر اورانیوم کم غنی از 5 کیلوگرم به 5 کیلوگرم رسید. غنی سازی برای تولید حداقل یک سلاح هسته ای کافی بود. تلاش های اوباما برای افتتاح دوره دیپلماسی با تهران شکست خورد ، اما در سال 2 ، مجموعه ای از مصاحبه های مخفی در عمان تحول تعیین کننده ای ایجاد کرد.

ایالات متحده برای اولین بار این سیگنال را به ایران ارسال کرد و تهران گفت که اگر محدودیت های سخت و بازرسی های جامع موافقت خود را برای تمرین انجام دهد ، واشنگتن اصل غنی سازی در ایران را می پذیرد. همان تغییر موقعیت ، راه را برای شکل گیری “برنامه جامع اقدام مشترک مشترک” یا توافق هسته ای Brajam هموار کرد. با این حال ، تا زمان اجرای این توافق نامه ، برنامه ایران به سرعت برنامه ایران را گسترش داد و تعداد سانتریفیوژها به 2 رسیدند و ذخایر اورانیوم کم غنی از 5 کیلوگرم فراتر رفت.

آخرین تله! خارج از ایران از NPT و بازگشت تحریم های سازمان ملل

در بیست سال گذشته ، دائماً در سیاست “غنی سازی صفر” اصرار داشت. نه تنها منجر به کنترل برنامه هسته ای ایران شد ، بلکه راه را برای گسترش آن هموار کرد. این رویکرد فرصت های توافق نامه های واقع گرایانه ، قابل اجرا و تأیید را یکی پس از دیگری از بین برده است و هر بار محدودیت های مؤثر را به تأخیر می اندازد. اگرچه این تاخیر استراتژیک در گذشته گران است ، اما با توجه به احتمال بازگشت تحریم های شورای امنیت سازمان ملل ، کمین بسیار جدی تر است. همین واقعیت این است که دونالد ترامپ باید از افتادن در دام غنی سازی “صفر” غیرقابل دستیابی خودداری کند.

مکانیسم اسنپبانک ، که به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی توافق هسته ای براجام طراحی شده است ، اجازه می دهد تا امنیت دائمی و دائمی شورای امنیت سازمان ملل یا نگرانی از امنیت دائمی و پایدار شورای امنیت سازمان ملل ، از جمله کشورهای اروپایی و ایالات متحده (قبل از خروج رسمی). با این حال ، این مکانیسم اکنون در آستانه پایان دادن است و فرانسه ، آلمان و انگلستان تمایل دارند قبل از رسیدن مکانیسم فعال شوند.

در پاسخ به تهدید به فعال سازی مکانیسم اسنپبک ، تهران موضع باز و هشدار دهنده را گرفت: اگر مکانیسم توسط اروپا جریان داشته باشد ، ایران نه تنها توافق نامه براجام را ترک می کند بلکه از تضاد سلاح های هسته ای (NPT) نیز خواهد بود. این عملی است که در واقع برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را به “جعبه سیاه” تبدیل می کند.

مطابق مفاد NPT ، جدایی رسمی این پیمان به یک دوره دو روزه نیاز دارد. این هنوز دوره ای از دوره بالقوه است که به دیپلماسی باز می گردد. با این حال ، شواهد نشان می دهد که اروپا قصد دارد روند فوری را در ماه ژوئن آغاز کند تا همزمان با این فواصل زمانی باشد. بنابراین ، خروج نهایی ایران از NPT و بازگشت کامل تحریم های سازمان ملل متحد درست قبل از اکتبر ، هنگامی که اقتدار قانونی اروپا به پایان رسید ، به یک نقطه بحرانی رسید.

Snapbec را فعال کنید ، بازی خارج از ترامپ است

این فرایند فقط یک پنجره 6 روزه برای مذاکرات بسیار پرخطر و پرخطر فراهم می کند. با این حال ، دونالد ترامپ باید به دلایل زیادی از چنین وضعیتی جلوگیری کند. اول ، نقطه شروع این مذاکرات بسیار مهم تر از وضعیت فعلی خواهد بود. از آنجا که فعال سازی Snapback و خروجی احتمالی ایران از پیمان NPT به یک نقطه بی سابقه.

ثانیاً ، آغاز این روند بار دیگر به مرکز مذاکرات می رسد و ساختار مذاکرات را از پیچیدگی های قانونی و سیاسی تر می کند و در نهایت ، تمرکز اصلی مذاکرات ، تمرکز توافق هسته ای جامع در گسترش اسنپبوس خواهد بود ، با توجه به احتمال کم موفقیت در چنین زمینه ای دقیق.

در نتیجه ، هنگامی که ایران برای تقویت محدودیت های واقعی و مداوم در فعالیت های هسته ای باید هزینه شود ، احتمالاً اسنپبانک برای افزایش مهلت و جلوگیری از سقوط کامل سیستم نظارت برای مذاکرات فرسایش هزینه خواهد شد. چنین راهی مستلزم هماهنگی پیچیده بین منافع متناقض اروپا ، کشورهای روسی و چینی است. هر بازیگر با توجه به بحران های ژئوپلیتیکی موجود ، از جمله دستور کار خود و جنگ اوکراین وارد صحنه می شود. به عبارت دیگر ، در این سناریو ، دیپلماسی با ایران به حاشیه رانده می شود و مذاکرات تقریباً غیرممکن با بازیگرانی مانند روسیه و اتحادیه اروپا انجام می شود.

تمام این سناریوها در نهایت می توانند به بدترین مسیر منجر شوند ، یعنی فروپاشی کاملاً دیپلماسی و رویارویی شتاب نظامی. ترامپ حق دارد در مورد جنگ با ایران محتاط باشد. برخلاف شیوع اسرائیل و آنچه که متحدین ماندافازکار ، آخرین شکست های منطقه ای ایران به معنای تضعیف پاسخگویی نظامی کشور نیست و به معنای حمله به پایگاه ها و قدرت های منطقه نیست. درست است که حزب الله با فشار بی سابقه ای روبرو است و تأثیر ایران در سوریه اندکی کاهش یافته است ، اما این تحولات هیچ تغییری در توانایی موشکی جمهوری اسلامی ایجاد نکرده است. استعداد همچنان ستون اصلی استراتژی بازدارندگی ایران است.

چرا رویای “غنی سازی صفر” ترامپ می تواند منجر به جنگ شود؟

سال گذشته ، ارزیابی های ارتش ایالات متحده تحت تحقیقات جدی قرار گرفت: تحلیلگران نظامی نتیجه گرفتند که ظرفیت موشکی ایران بسیار پیشرفته تر و خطرناک تر از تخمین های قبلی است. نقطه عطف این تغییر حمله موشکی ایران به اسرائیل در ماه اکتبر بود. برخلاف روایات رسانه ای غالب ، حمله ای که فعالیت بزرگی دارد و موفق به سرنگونی لایه های مختلف سیستم دفاعی اسرائیل می شود. در پاسخ به دفاع متعدد اسرائیل ، دولت نتانیاهو مستقیماً جو بایدن را پیشرفته ترین سیستم دفاع موشکی ایالات متحده تاد ؛ توافق دولت بایدن با دستور کار همراه بود.

در یک تصمیم امنیتی ، موفقیت حمله موشکی ایران شوک جدی را برای مقامات اسرائیلی ایجاد کرد و پنتاگون را وادار کرد تا در صورت جنگ با ایران ، ضررهای احتمالی را به طور کامل بررسی کند. پس از یک هشدار ، تجدید نظر تشدید شد: هفته گذشته ، سیستم تاد ایالات متحده و دفاع چندگانه از اسرائیل که از طریق چند دفاعی اسرائیل عبور می کند ، فقط یک موشک حوثی. در همین حال ، ایران به تغییر بیش از حد موشک ها به سیستم های دفاعی متقاطع اعتماد کرد. با این حال ، حوثی ها فقط یک موشک را پرتاب کردند و همان فلش از تمام سدها عبور کرد.

در نتیجه ، هر جنگ با ایران نه تنها برنامه هسته ای کشور را متوقف می کند. زیرا ، طبق پیش بینی های رسمی اسرائیل ، یک کمپین بمباران گسترده می تواند حداکثر یک سال برنامه را آغاز کند و سپس باید حملات ایالات متحده و اسرائیلی را تکرار کند. در مقابل ، او احتمالاً ده ها نفر از سربازان آمریکایی را می کشد و ضربه ای جبران ناپذیری به ریاست دونالد ترامپ وارد می کند. درست همانطور که جورج دبلیو بوش میراث سیاسی جنگ عراق را کاملاً نابود کرد.

با این حال ، همه این سناریوهای فاجعه پیشگیرانه هستند. ترامپ این فرصت را دارد که بیش از هر یک از روسای جمهور قبلی خود با ایران به توافق قوی و پایدار برسد. دام خطاهای گذشته و “غنی سازی صفر” به دور از تخیل خام است. در حالی که ارقامی مانند استیو ویتکاف و مارکو روبیو بر توقف کامل غنی سازی به عنوان تنها راه حل تأکید کردند ، ترامپ موضع روشنی را نشان داد. سرانجام ، این تصمیم به کنگره یا متحدان منطقه ای وابسته نیست ، بلکه فقط یک نفر دونالد ترامپ است.