فلاپی سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از ادبیات تفکر بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
من یک مرکز سیاه دارم
من خیلی ساکت بودم که پرسیدم
هیچ کس به امید ترک قلب و دین
خیلی متاسفم که می پرسم
جرعه ای که دنبال نمی شود
در مورد پرسیدن افراد نادان ، اوقات سختی وجود دارد
زاهید سینمای بهداشت ما را خواهد گرفت
که می خواهد از قلب و دین بپرسد
مکالمه هایی وجود دارد که مانند این می میرند
همه شخصی بودند که می پرسید
من مذهبی و سالم بودم اما سلامتی من
و همچنین
من به من گفتم که بخاطر صد اسب از من بپرسم
او گفت من چوگان را خم کرده ام
من برای خون گفتم زولف را شکستید.
نگهبان این داستان همان چیزی است که قرآن می پرسد
فرهنگ لغت: هیچ کلمه ای در این غزل وجود ندارد.
نظرات عرفانی:
پیامبر هافز در نیش های چهارم ، ششم و هفتم می گوید:
خود را رها کنید و از آسیب های ما دور شوید ، زیرا این باد قرمز ربوده شده است ، قلب و دین شما. همانطور که در سوال
مشکلاتی در زندگی در راه عشق برطرف شده است. هرکسی که این اسرار را می بیند یک فرش است. خدا نباید این مقاله ها را ببیند و ببیند و دوباره سؤال کند.
من به من گفتم از خودم بپرسم چطور است. وی گفت که من اختیاری نیستم و این مورد -پرونده مورد -Law دچار درد غیر قابل توضیح و غیرقابل اثبات شد.
اکنون باید اهداف خود را تفسیر کنید.
نظر غزل:
از زندگی و مشکلات پشیمان می شوم. باید بدانید که زندگی پر از مشکلات و مشکلات است و یک مرد راه جنگ و غلبه بر آن است. شما جوهر دارید شما فقط باید خود را اداره کنید و زندگی کنید. اطمینان حاصل کنید که می توانید قصد خود را انجام دهید.
ارسال پاسخ