کف در ماه ژوئیه ، برای اولین بار در تاریخ قوه قضاییه معاصر ایران ، یک زن در زندان زنان آویزان شد. نام او ایران شریفی بود. یک زن 5 ساله با سابقه زخمی آینده ای شیک و یک تصمیم وحشتناک است که سرنوشت دو کودک را برای همیشه تغییر می دهد.
به گفته انتخابتو ؛ همه چیز در یک مدرسه صبح معمولی در تهران آغاز شد. ایران ، که همسر سابق رمضان را ترک کرد ، فرزندان خود ، فاطیما و زهرا را در راه رفتن به مدرسه ربود. هیچ کس نمی دانست که چرا یا چگونه ، اما آن روز هیچ چیز یکسان نبود.
چند روز بعد ، بدن پنج ساله فاطمه توسط رودخانه کاراج پیدا شد. ایران در هنگام بازجویی گفت: من فاطمه را نکشیدم. او بیمار شد. آتش. باشد ترسیدم بدن او را به رودخانه انداختم. “اما روایت بدن چیز دیگری گفت.
کلانتر ایرانی
پس از مرگ فاطمه ، ایران با زهره به شمال رفت. سفری که بوی غیرقانونی نمی دهد ، اما بوی تصمیمات دردناک است. او خانه ای را با هویت دروغین در بندر انزالی اجاره کرد. میزبان بعداً گفت: “او گفت که از همسرش فرار کرده است.” آنها به دنبال پناهگاه با دختر بچه بودند. چند روز بعد ، دختر دیگر آنجا نبود … “.
شک ، صورتش در یک روزنامه کاشته شد. وقتی میزبان او را می دانست و او را به سمت او آورد ، ایران ابتدا گریه کرد … اما پس از آن او بدون هیچ گونه تبلیغی اعتراف کرد: “من زهره را کشتم. من آن را به چاه انداختم.”
مأموران به سرعت حرکت کردند. آنها یک کالای خشک و رها شده در نزدیکی همان خانه اجاره پیدا کردند. پس از 3 متر ، بدن زهره با دست شکسته و غرق شدن از خاک خارج شد.
1. تابستان ، یک دادگاه بحث برانگیز آغاز شد. یک قاضی و گروهی از خبرنگاران ایران شریف در برابر آرام ، نامناسب اما عذرخواهی ایستادند. قبل از ستایش ایران ، هیچ زنی به دلیل مجازات اعدام و رئیس جمهور شعبه چهارم دادگاه جنایی عالی تهران قطع نشد. ضیاء الدین Safinia’yı “قانون پنالتی ، تنها چیزی که نمونه در ماده 6 مجازات عمومی است.
وی دو بار به اعدام محکوم شد. یک سال بعد ، طناب ای در اطراف گردن خود در زندان زنانی که او تاریخ ساخته بود ، نشسته بود. داستان کلانتر ایرانی نه تنها یک جرم خانوادگی بلکه یک آینه تلخ در سکوت کشنده یک زن در طرف های فراموش شده جامعه بود.
ارسال پاسخ