گزارش میدانی “شرقی” ، که هفت روز از خانواده موسوی به دنبال اجساد والدین است. ساختمانها در حملات اسرائیل نابود شدند
شرق: سرانجام ، در روز هشتم ، پس از تلاش برای یافتن اجساد والدین خانواده موسوی ، بخشی از بدن بی جان فاطمه از دنیای زیرزمینی خارج شد و پنج روز بعد ، با نتیجه آزمایش DNA ، با یکی از اشیاء در مرکز کارآگاه دارویی پزشکی قانونی روبرو شد. جسد دختر 5 ساله خانواده و پدر خانواده سعید موسوی در حال آماده سازی برای دفن در یک قبر سه نفری شهدای تهران برای تعیین نتیجه DNA مادر است. بیت موساوی ، یک خاله خانوادگی ، گفت: “شاید هفته گذشته جسد برادر من به ایستگاه پزشکی قانونی منتقل شود ، اما ما نمی توانیم بگوییم بدن کجا بوده است زیرا نتیجه آزمایش DNA مشخص نشده است.”


یکشنبه ساعت 9:00
پنج عضو خانواده به دنبال ده ها آتش نشانی و ساختمان امدادگر بودند و برای یادگیری پدر خانواده به کار خود می روند. سعید موساوی ، یک پدر 5 ساله ، که آن روز توسط دو عضو خانواده محافظت می شد اما تا یکشنبه شب به آن اطلاع داده نشده بود. هلال احمر Duzin و Fire ناجی از تهران ، شیراز و هامدان صبح دیروز برای یافتن جسد فعالیت می کنند ، اما از ساعت 9 ناامید شد. نتیجه ساعت تلاش برای یافتن بخشی از بدن مادر بود. قبل از آن در همان روز ، بدن دخترش ، یک حدیث 4 ساله ، ساعاتی پس از انفجار ، چسبیده به سینه او و جمع آوری پاهای خود در شکم.

نور آفتاب کم در ساعت 9 یکشنبه به مرمر شیشه ای “حدیث” افتاد. 1 ، 2 ، 2 … ده ها سنگ مرمر در پیاده رو. شما پیاده روی و تیله را جمع می کنید: تیله ها ، مهره ها ، سنگ ها و غیره. “از کشو چوبی لباس فاطمه ، مادرش ، سایر تیله ها. آنها در پیاده رو می خورند و به باغ می رسند ؛ یکشنبه ، 6 ژوئن ، بعد از ظهر باغ آپارتمان را پر کرد و آجر در یک لحظه نابود و ویران شد. پایان خانه پایان خانه بود.
ناجی اتومبیل های ویژه ای است که معمولاً آسانسور است که پایین می رود. وقتی کشو جدول را می کشد ، یک بار پر از اسناد است. دفعه بعد آنها طلا و جواهرات ، سشوار ، لباس و کفش ، ریش ، اسناد مدرسه و دانشگاه ، آلبوم های عکس ، خاطرات خانواده را به همراه خواهند داشت. اولین پرونده مازیار طالب زاده قبل از ترک حومه های شیر و خورشید انقلاب و انقلاب قبل از شکستن حومه ها ، اما هیچ کس نمی داند. هدف از جابجایی دایره طبقه دوم است. واحد راست خانه آقای موسوی. لایه و پرتاب به خانه ، اما بسیاری از مرمر و مهره ها ، بسیاری از لباس های زنانه ، بسیاری از لباس های مهمانی وجود دارد. دستگاه قهوه و گلدان هایی که برای جهیزیه خریداری می کنند. جهیزیه ای که باید ثروت را به خانه ببرد. یک دختر صورتی زیبا با لبخندی شیرین که در گالری عکس تلفن همراه عمه اش نشسته است. عمه او بیتا هیچ چهره ای از چهره ندارد ، خانواده اش منتشر نشده است ، یک روز او می تواند با برادر و همسر برادرش تماس بگیرد. تصور احادیث آسان است. پزشکی پزشکی قانونی.
صبح دیروز ، با هزار پریشانی ، پس از بسیاری از واسطه ها و پس از دنبال کردن ایستگاه پلیس عباس آباد برای رفتن به ساختمان. بعداً با هماهنگی با همان افسر پلیس ، آتش نشانان به منطقه فرستاده شدند و نجاتگران هلال احمر با سگهای زنده کار می کردند. با این حال ، ناجی سرخ هلال می گوید که سگها در این مورد نمی توانند کاری انجام دهند. از آنجا که این سگ ها زنده نیستند ، آنها نمی میرند. وقتی چند روز به طول می انجامد ، آنها دیگر توانایی پیدا کردن بدن از زیر آب را ندارند.
فرسودگی
یک ساعت قبل از خروج برخی از بدن بدن او از آوار نبود. مأمور آتش نشانی اجازه نداد کسی به بدن خود نزدیک شود. بدن بعد از 5 روز تغییر کرد و در وضعیت خوبی نبود. سرانجام ، از لباسی که او پوشید ، آپارتمان او در طبقه دوم ساختمان متعلق به مادرش بود. فاطمه مادر حدیث و محمد بود. او به سرعت به پوشش منتقل شد و به کشته قضایی منتقل شد. آخرین تشخیص نمونه DNA است.
محمد 6 ساله تنها بازمانده این خانواده بود ، اما او مرغی بود که به آنجا رفت. اوضاع یک هفته پیش در مقابل مرکز پزشکی پزشکی قانونی Kahrizak متفاوت بود. خطوط صورت عمیق تر می شود ، چشم ها جمع می شوند. او لباس عزاداری پوشیده است. ریش در چشمان سیاه بالاتر و غمگین است. آتش نشان با گشت و سقوط به طبقه دوم می رود. برخی از وسایل او لباس های خود را ، مادر ، خواهر و پدرش بردند. او از خیابان خارج شد. او نتوانست آنها را ببیند. او همچنین یک بخش را گرفت. کیسه زباله سیاه بین خانواده چرخانده شد و اصول آنجا بود.
بعد از ساعت 21 بعد از ظهر ، تغییر نیروهای آتش نشانی تغییر یافت. خود جدید تیم قبلی را به تیم قبلی داد. آنها از شیراز آمدند. ناجی از هامدان به تهران سفر کرد. بیش از 5 روز در تهران.
دو خیابان خاص
خیابان اشرفی و محبیبی روز جمعه با یک کیسه آبی از خیابان شریعت بسته شدند. هیچ کس مجاز به سفر به خیابان نبود. مردم در خیابان بودند و اسناد بالا و پایین را برداشته بودند. ساختمان هدف یک ساختمان چهارستوری طولانی در خیابان اشرفی بود. خیابان اشرفی خیابان پایین تر از محبیبی داشت. با این حال ، دیروز ، خیابان از هر شخصی پر از آتش نشانان و ساورهای هلال احمر خالی بود. ساکنان از گروههای زرد در حال مسافرت بودند. صحنه برای آنها عجیب نبود. آنها به ساختمان نگاه نکردند. ساختمان سمت چپ Plak 2 ، اما هنوز روی پاهای او ایستاده است. واضح است که هنوز ساکنانی وجود دارند که جرات ندارند از پنجره نگاه کنند. ساختمان راست فقط از بالا به پایین با همان کیسه های آبی باز است ، میزان تخریب و تخریب فقط از گوشه های بلند کیسه ها باز است. ساختمان جانبی هنوز تغییر نکرده است.
تیله های شیشه ای اضافه می شوند. محمد یک کیسه سیاه کوچک پرتاب می کند. برخی روی زمین می خورند. من خم می شوم من تیله های رنگی می گیرم. اقیانوس دو سنگ مرمر لاجورد. یکی و رنگ آسمان. او فکر نمی کرد که مرمر “حدیث” روزی به دست یک غریبه بیفتد. یک زن از خانه های خود برای گزارش. محمد به تیله ها نگاه می کند: “همه آنها را بگیرید.” حالا من تیله ها را می چرخانم. چه یادآوری عجیبی از یک خارجی آشنا است که ممکن است در خیابان ملاقات نکرده باشیم.
روز اول خوب نبود.
بیتا جلوی خانه گفت: “همسر برادر من در اینجا پیدا شد. تیم های قبلی هیچ کس به دنبال دنیای زیرزمینی نبود. فقط برخی از آنها به این پرونده آمدند و ما اسناد را از ساختمان جانبی گرفتیم و سمت چپ را گرفتیم. فکر کردیم که سه نفر را گرفتیم. فکر می کردیم که سه نفر از آنها خانواده موسوی بودند.
خیلی گمشده
سر و صدای موتور برجسته برای لحظه ای بریده نمی شود ، آنها باقیمانده ها را با دست ، لباس و صورت حرکت می دهند. بسیاری از کابل ها و لوله های پلاستیکی پخش می شوند. بسیاری از اتومبیل ها با آرم های ارگانیک از خیابان وجود دارند: “گروه اول مأموران اجرای قانون و نهادهای نظامی در صحنه پیدا می شوند. سپس آتش.” هنگامی که آتش نشانی تضمین می شود ، تیم های جستجو و جابجایی به منطقه ارسال می شوند. و او در اثر حمله نابود شد ، بسیاری از اجساد در زیر آب وجود دارد. تیم های کمک کننده در تلاش هستند تا آنها را بیرون ببرند. “
آمار شهدای تهران کاملاً نامشخص است ، اما سه روز پیش ، رئیس روابط عمومی وزارت بهداشت ، چهار نفر از زمان حملات به شهادت رسیده اند. براساس گزارش پنجمین حوزه شرقی از شهدای بهشت زاهرا ، پنج نفر بعد از ظهر روز شنبه در حملات دفن شدند و صدها جسد دیگر نامشخص هستند. او می گوید که در تیم های ناجی گنجانده شده است. از کجا به مرکز فرماندهی ارسال شود.
هیچ
آقای ابروسنی ساکن طبقه اول ساختمان پلاک 2 است. روز یکشنبه 6 ژوئن ، همسرش در تماس بود. مادر همسرش آنها را به ناهار دعوت کرد. آقای افولاسنی به طور جداگانه رفت. خانواده او جدا هستند. بعد از ساعت 21:30 ، همسایه ای به نام “آقای ابولهاسنی ، به خانه بیایید”. این مرد در ابتدا تصور می کرد که او به سرقت رفته است ، “همه خانه ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.” دوباره او خواب دید که دزد به ساختمان برخورد کرده است: “من می دانستم که جنگ ها و موشک ها وجود دارد. اما فکر نمی کردم آنها به خانه ما برخورد کنند.” همسایگان آمار دارند. به مدت یک سال ، مستاجر در ساختمان و اکنون او خانه ای از خانه خود ندارد. دقیقاً هیچ چیز
دو طبقه دوم ، مادر و دختر خانواده موسوی ، شش جسد از ساختمان خارج شدند. طبقه سوم طبقه سوم ، آماده شدن برای ترک تهران به همراه همسرش قشقی. همسرش در مقابل خانه منتظر موشک بود. این زن درگذشت و مرد مجروح شد. خانم طالب زاده دوم بود. خانم آلاوی در ایالات متحده آمریکا زندگی می کند. آقای عزیزی آن روز در واحد بدروم زندگی می کرد که در خارج از شهر بود. اجساد سه زن که در ساختمان زندگی می کنند ، ساختمان ساختمان جسد همسر و دختر موسوی و خانم قشقایی را فاش کرد. سعید موسوی یکی از بقیه مردم است. به گفته ساکن طبقه اول ، یک طرف سه طبقه یک ساختمان بود و سه نفر دیگر ساکن بدروم آقای سنت سن بود. کارمندان HELP پایان یکشنبه ساعت 9 را اعلام کردند. بیت موسووی گفت که کارت این بانک پیدا شده است ، اما جسد برادرم گفت: “مادرم می گوید من حتی تا زمانی که اجساد پیدا نشود ، حتی یک فتح نمی خوانم.”
نیروهای کمک به سه دور منطقه تا شب به دنبال بودند. از گوشه ساختمان تا گوشه ساختمان: “در پایان شب ، یکی از مقامات شهرداری آمد و گفت که او از روز اول در اینجا بوده است و دید که برادرم نزدیک به ستون یک مرد با جزئیات است.” دست نشان می دهد که یک بار یک ستون بود: “این نشان می دهد که یک بار یک ستون ارائه می دهد: یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، یک بار ، روز اول ،” روز اول ، “هادا در آنجا بود.” آزمون پدر DNA وجود داشت.
به گزارش رسانه انتخابتو
ارسال پاسخ