اعتراف تکان دهنده قاتل 5 ساله در مشهاد ؛ جرم بد در سایه درخواست!

اعتراف تکان دهنده قاتل 5 ساله در مشهاد ؛ جرم بد در سایه درخواست!


یک افغان 6 ساله ، که یک زن 6 ساله را برای شر در مشهاد به قتل رساند ، در حالی که دوباره صحنه قتل را با حضور قاضی وهید خاکخور (قتل پیش بینی شده مشاد) بازسازی می کرد ، زوایای دیگر از داستان جنایت بد را فاش کرد.

به گفته خراسان ، متهم بی رحمانه که به سؤالات مربوط به داستان کارآگاهان پلیس مشهاد به رهبری سرگرد رضا شکیبا (افسر) پاسخ داده است ، کمتر از چهار ساعت پس از این جنایت.

نام شما چیست؟

hamed-m.

چند سالته؟

من در سال چهارم متولد شدم.

اهل کجا هستی

من در منطقه خواجه کاله هرات در افغانستان متولد شدم.

آیا سواد دارید؟

خیلی کم ، درست تا آنجا که می توانم بنویسم و بخوانم.

چند خواهر دارید؟

من فقط یک خواهر داشتم که قبل از تولد درگذشت و من تنها فرزند خانواده ام هستم.

آیا خانواده شما در ایران زندگی می کنند؟

آنها وقتی کودک بودم از یکدیگر طلاق گرفتند. در واقع ، من طلاق گرفته ام! در آن زمان ، هنگامی که پدرم با زن دیگری ازدواج کرد ، مادرم و مادرم به ایران آمدند و مادرم پس از طلاق با عموی من ازدواج کرد و مرا به افغانستان برد.

در افغانستان بزرگ شدی؟

با مادر و دایی ام ، من تا 5 سالگی زندگی می کردم که کفش مردم را روی موم نگه می داشتم ، اما وقتی 5 ساله بودم ، وقتی بچه های محله خود را از مرز نیمروس و حدود 4 ساعت به ایران ربودم. سپس به تهران و پدرم رفتم.

در تهران چه کار کردی؟

من به پدرم در فروش لباس و سپس بازگشت به فروشندگان کمک می کردم ، اما به دلیل درآمد ، من دانشجوی پانک در فروشگاه دستگاه خانگی شدم و سرانجام روی یک کارگر کار کردم. زیرا پدر من استاد ساختمان بود.

چه اتفاقی برای مشهاد افتاد؟

پدر من در مشهاد در حال ساخت بود.

دیگر به مادرت نرفتی؟

از کجا! من چند بار از خانه پدرم فرار کردم و به تهران رفتم زیرا دایی و مادرم با یک سری اقوام به تهران آمدند. البته ، من یک بار به افغانستان فرار کردم ، اما وقتی به خانه پدرم در مشهاد بازگشتم ، هنوز به ایران فراری بودم!

چرا ازدواج نکردی؟

من قبلاً با دخترم ازدواج کرده بودم و حدود 5 سال است که نامزد شده ایم ، اما ما طلاق گرفته و طلاق می گیریم.

از کجا؟

اختلاف ما در مورد شیر بود زیرا پرداخت شیر یکی از سنت های اصلی ما در ازدواج است. پدر من مجبور شد 5 میلیون دلار به خانواده عروس خود بپردازد ، اما او از پرداخت آن امتناع ورزید ، بنابراین اختلاف نظر وجود داشت و ما پنج سال بعد ترک کردیم. اگر پدرم مجبور بود این پول را بپردازد ، شاید امروز قاتل نباشم و سرنوشت خودم را صدا می کردم.

آیا با پدرت رابطه خوبی داشته اید؟

نه! به همین دلیل من از خانه خارج شدم.

در مورد ناپدری خود چطور؟

او در بین من و فرزندانش بسیار متفاوت بود. حتی وقتی ما با هم کار کردیم ، او می خواست با توهین و توهین به من وقتی به پسرش می گفت ، کاری انجام دهد. این رفتارها از کودکی از من سوءاستفاده می کنند.

چه اتفاقی برای جرم افتاد؟

آن روز (16 اوت) ساعت 21:00 بود که خانواده من از خانه خارج شدند و وقتی دیدم زن همسایه از مسجد خارج شده است ، من بیرون رفتم. من او را تعقیب کردم زیرا می دانستم خواهرش در حال مسافرت است و به تنهایی زندگی می کند. درخواست بد به من رسید ، بنابراین من از لوله گاز صعود کردم و به باغ ها پریدم. اما آن زن در برابر میل بد من مقاومت کرد و من او را در قتل آرزوهای بد کشتم ، و بعد به هدف خودم رسیدم. اما برای سرقت صحنه جنایت ، دستبندها را با یک مایع بی شرمانه گرفتم و مقداری از آنها را با پلاستیک گرفتم. مقداری از طلا را روی پشت بام نگه داشتم و دیگری را به خانه عمه ام بردم.

چرا در ابتدا کل طلا را تحویل نگرفتید؟

من فکر کردم که نمی توانم درک کنم که من خودم قاتل هستم ، حتی اگر دستگیر شوم ، بعد از آزادی زیر سقف می روم و مدتی زندگی می کنم ، اما وقتی پلیس تمام جزئیات جرم پرونده را قضاوت کرد ، دیگر نمی توانم چیزی را پنهان کنم!

چرا وقتی آن زن در مقابل میل شما به حد مرگ مقاومت کرد ، هنوز اصرار داشتید که بد عمل کنید؟

آرزوها کور بودند. سپس وقتی با نمک به او اصابت کردم ترسیدم ، بنابراین روسری و سپس چاقو انداختم.

بنابراین شما به گلوی زنی که چاقوی چاقو را شکستید ، برخورد کردید ، اما دوباره با همان چاقوی شکسته ، چرا؟

شدت ترس! من نمی خواستم تعریف شوم! از آنجا که من سر و صدا و مالش در دهان او قرار داده ام.

چاقو را از کجا آوردید؟

من سینک خانه را گرفتم.

الان متاسفم؟

خیلی زیاد اما پس از آن افکار بد در وجود من گذشت و من نتوانستم خودم را کنترل کنم!

سابقه اخبار

روز جمعه ، 17 اوت ، جسد یک زن جوان در یکی از خانه های شهید مشهد نامجو بلوار مشهود کشف شد و نشان داد که تمام طلای طلا به دستور تحقیقات قضایی (قوه قضاییه قتل پیش بینی شده) سقوط کرده است. مدتی نگذشت که گروهی از سرهنگ ولی نجفی (رئیس جمهور قبلاً قتل که قبلاً آماده شده بود) مستقیماً توسط سرهنگ ولی نجفی کنترل می شد و با تحقیقات میدانی در صحنه جرم ، آثار ورودی فردی را از دیوار به دست می آورد.

با این سرنخ مهم ، یک کودک 6 ساله افغان در یک عملیات یورش به رهبری سرگرد رضا شکیبا (افسر) ، مظنون به کارآگاهان دستگیر شد. شهروند جوان ، که در ابتدا این جنایت را رد کرد ، بیشتر راز این جنایت بد را فاش کرد و سپس با حضور دفتر دادستان عمومی مشهاد 4 صحنه جنایت را بازسازی کرد.