از باخت تا رستگاری: خوانشی جدید از “فرانتس” فرانسوا اوزون

از باخت تا رستگاری: خوانشی جدید از "فرانتس" فرانسوا اوزون

به گزارش خبرگزاری انتخابتو به نقل از خانه هنرمند ایران، فیلم سینمایی «فرانتس» ساخته فرانسوا اوزون در شصت و چهل و یکمین برنامه سینماتک خانه هنرمند ایران، شامگاه دوشنبه 21 آبان 1404 در تالار استاد ناصری به نمایش درآمد و جلسه نقد و بررسی آن با حضور منتقد سینما و میهندوست (اسماعیل منتقد) برگزار شد.

اسماعیل میهن دوست در تحلیل خود از این فیلم به نحوه استفاده از رنگ و سیاه و سفید در ساختار بصری اثر اشاره کرد و گفت: یکی از وجوه چشمگیر فیلم فراتر از قواعد سنتی در استفاده از رنگ در روایت است. بسیاری از فیلم ها اغلب از سکانس های سیاه و سفید برای نمایش گذشته یا فلاش بک استفاده می کنند. اما در این فیلم چنین قاعده ای دقیقاً برعکس یا به شکل دیگری اعمال می شود. بنابراین همه فلش بک ها لزوما سیاه و سفید نیستند و انتخاب رنگ بر اساس تم و حس صحنه است.

وی افزود: با رفتن به داستان، فضای فیلم به شدت مبتنی بر تاریکی و عزاداری پس از جنگ جهانی اول است. روحیه شکست و تحقیر ملی که بر جامعه آلمان سایه افکنده در روابط بین شهروندان نیز مشهود است. اما نوعی کنار هم قرار دادن هوشمندانه در نیمه دوم فیلم رخ می دهد. جایی که خصومت متقابل بین آلمانی ها و فرانسوی ها به شکلی متعادل منعکس می شود.

غلبه بر ضرر

میهن دوست این تقارن را نشانگر نگاه انسان دوستانه و ضدملی گرایانه کارگردان ارزیابی کرد و گفت: کارگردان فرانسوی هرگز در دام احساسات ناسیونالیستی نمی افتد، در عوض بر تقابل «انسانیت» با مفاهیمی چون نژاد، خصومت، انتقام تأکید می کند و وجه ضد جنگ فیلم نیز از این نظر کاملاً متمایز و آشکار است.

وی درباره تداوم فرم بصری فیلم نیز گفت: از زمانی که شخصیت آنا وارد پاریس می شود، رنگ ها در فیلم تثبیت می شوند و به جز چند پلان پایانی، دیگر شاهد جابه جایی های ناگهانی بین رنگ و سیاه و سفید نیستیم. این تغییر نهایی زمانی رخ می دهد که آنا بر غم و اندوه درونی خود غلبه می کند.

عشق، آرزو و آزادی

اسماعیل میهن دوست در ادامه تحلیل خود به لایه های دراماتیک و مفهومی فیلم پرداخت و گفت: در نیمه آخر کار با روند «رها شدن» و بازگشت به زندگی مواجه هستیم. آنا پس از گذراندن مرحله از دست دادن به تدریج به این امکان می رسد که در زندگی خود تجدید نظر کند و حتی به شخص دیگری فکر کند. این تغییر دراماتیک به این دلیل مهم است که شخصیت در نوعی «تله عاطفی» گرفتار شده است. با وجود اینکه اطرافیان به ویژه پدرش سعی در حمایت و محافظت از او دارند، اما خود آنا ناخودآگاه در مسیر عشق به قاتل معشوق قدم می گذارد.

میهن دوست افزود: فیلمساز در طول فیلم ایده «جایگزینی» را به ظرافت حفظ می کند. این موضوع اصلی از نظر اوزون نیز اهمیت ویژه ای دارد، زیرا یکی از علایق اصلی این کارگردان است که آثارش اغلب امکان خوانش های همه جانبه و متفاوت را فراهم می کند.

میل فرویدی در سینمای اوزون

سامان بیات مجری و پژوهشگر سینما درباره دیدگاه روانشناختی اوزون گفت: در سینمای اوزون همیشه نوعی “میل فرویدی” وجود دارد. خواسته ای که بین شخصی و سرکوب شده در نوسان است. در بسیاری از فیلم های او میل جنسی، خشونت یا گناه و میل به آسیب رساندن به خود به اشکال مختلف ظاهر می شود. اما در این فیلم میل از سطحی صرفا فردی و غریزی فراتر رفته و به مفهومی بالاتر تبدیل می شود. میل به صلح، رهایی، حتی بخشش.

بیات با اشاره به بخشی از صحبت های اوزون درباره این فیلم گفت: این کارگردان در مصاحبه ای عنوان کرد که در واقع پایان تیره تری را برای فیلم در نظر گرفته است. جایی که آنا خود را در دریاچه غرق کرد. اما در نهایت تصمیم گرفت چنین پایانی را حذف کند زیرا معتقد بود ناامیدی همان رستگاری نیست. اوزون در پایان بر امکان بازگشت به زندگی به جای مرگ تاکید می کند.

روایت و چشم انداز خیره کننده

بیات در ادامه تحلیل خود به جنبه های روایی و بصری فیلم پرداخت و گفت: یکی از تصمیمات مهم کارگردان نحوه انتخاب منظر روایت است. فرانسوا اوزون در مصاحبه های خود اظهار داشت که در ابتدا می خواست فیلم را از منظر شخصیت فرانسوی روایت کند، اما با دو مانع اصلی مواجه شد. اول از همه، اگر چنین انتخابی صورت گیرد، بخش قابل توجهی از سفر آنا از روایت حذف می شود، زیرا بعد انسانی داستان تنها از طریق تجربه او قابل درک است. ثانیاً روایت از منظر فرانسوی به فیلم فضایی مردسالارانه می بخشد، اما کارگردان چنین زاویه ای را نمی خواست.

در ادامه این سخنان میهن دوست گفت: اوزون در مصاحبه ای عنوان کرد که با تغییر دیدگاه و تمرکز بر آنا، مخاطب را در موقعیت کشف و ناآگاهی قرار داده است. آنقدر که مخاطب هم مثل آنا در ابتدا نمی داند حقیقت چیست. او با این انتخاب، مفهوم «زن قربانی جنگ» را در کانون روایت قرار داد و نگاهی انسان‌گرایانه و نه مذهبی را به مقوله گناه و بخشش آورد. در فیلم، آدرین به آلمان می آید تا خود را از احساس گناه پاک کند، اما این تطهیر نه با دین، بلکه با یک برخورد انسانی و عاطفی امکان پذیر است.

بیات با اشاره به انتخاب تصویری این فیلم گفت: اوزون در جایی عنوان کرده که فیلم رنگی گرفته شده و سپس در مرحله تدوین برخی از قسمت ها به سیاه و سفید تبدیل شده است.

میهن دوست همچنین توضیح داد: این انتخاب اگرچه سخت بود، اما انتخاب عاقلانه ای بود. زیرا در طول فرآیند عکسبرداری، ترکیب رنگ باید از ابتدا تنظیم می شد تا هنگام تبدیل به سیاه و سفید، تناژهای خاکستری، کنتراست و تناژ مناسب ایجاد شود.

وی توضیح داد: در برخی صحنه ها تضاد شدیدی بین سیاه و سفید وجود ندارد، هرچند فیلم به ظاهر سیاه و سفید است.

بدون عشق تغییر نکن

این فیلمنامه نویس پیچیدگی روایت فیلم را اینگونه توضیح داد: شخصیت اصلی آنا در مواجهه با روابط عاشقانه و واقعیات، جایگزینی برای عشق واقعی خود پیدا می کند، بدون اینکه خودش عاشق شود.

وی تاکید کرد: این شخصیت چنان دروغ بازی می کند که حتی خودش هم آن را باور می کند.

مفاهیم متعدد را بیان کند

این استاد دانشگاه افزود: این فیلم مفاهیم مختلفی از جمله دروغ خیرخواهانه، گناه جمعی، گذشت تاریخی، عزاداری، بازسازی هویت و تجربه عدم قطعیت و عمل را بررسی می کند. در حالی که آنا به پاریس می رود و سعی می کند گذشته را بازسازی کند، حتی برای لحظه ای فکر می کند که معشوقش مرده است. این روایت با تایید دروغ، مرزهای واقعیت و تخیل را مخدوش می کند.

میهن پرست همچنین توضیح داد: برخلاف نسخه لوبیچ که در آن دروغ هرگز فاش نمی شود و شخصیت فرانسوی در خانواده پذیرفته می شود، در این فیلم آدریان سعی می کند جزئی از خانواده شود اما بار گناه و دروغ بر دوش او می افتد و او حقیقت را فاش می کند. خانواده اش تنها پس از یک سفر طولانی و شخصی توانستند او را بپذیرند.

وی ادامه داد: آدریان عاشق شخصیت ها نیست و حتی اگر عاشق هم باشد نمی تواند با عشق روبرو شود. از دست دادن فرانسه امری عادی است، اما پذیرش احساسات متعالی و پیچیده ممکن نیست. زیبایی روایت در این است که شخصیت ها با واقعیت های مختلف روبرو می شوند. آنا می داند که آدرین چه کار می کند، اما بیشتر از همه از شهوت و سرکوب احساسات او آشفته است. در نهایت این باعث می شود که آنا به دنبال آدریان برود تا عشق آنها را باور کند و روایت با این کشمکش های روانی و اخلاقی ادامه پیدا می کند.

این منتقد روابط بین شخصیت های فیلم را این گونه توضیح داد: وقتی شخصیت اصلی حقیقت را می فهمد، رابطه پیچیده و عاشقانه ای بین او و آدریان شکل می گیرد.

وی همچنین بیان کرد: در فیلم مرز بین واقعیت و خیال محو است. خاطرات رنگارنگ و تصاویر بازسازی شده باعث ایجاد عدم اطمینان در مورد واقعی بودن این رویدادها یا تخیل شخصیت ها می شود. روایت فیلم این است که گذشته تنها از دید راوی روایت نمی شود. به طور دقیق تر، هر شخصیت تجربه خود را ارائه می دهد که به مخاطب اجازه می دهد خوانش های متفاوتی داشته باشد.

میهن دوست توضیح داد: در این خوانش ها انتخاب بازیگران و نقش ها نیز مهم است. برخلاف نسخه لوبیچ که بازیگر مرد ویژگی‌های مردانه‌ای دارد، در این فیلم آدریان ویژگی‌های ظریف و کمتر مردانه‌ای دارد که به تماشاگر اجازه می‌دهد خوانش‌های مختلفی از روابط بین شخصیت‌ها ارائه دهد.

وی افزود: این رویکرد نشان دهنده احترام به بیننده و آزادی او در خواندن اثر است. کارگردان فیلم قصد دارد با رد خوانش نهایی نویسنده، امکان تفسیرهای مختلف از روابط و احساسات شخصیت ها را باز بگذارد.

این هنرمند یادآور شد: در پایان فیلم حتی با وجود دیالوگ پایانی و تصاویر رنگارنگ، زندگی و انتخاب های انسانی همچنان در مرکز روایت قرار دارد و پیام نهایی زندگی و تداوم آن است، نه فقط مرگ.

وی در پایان گفت: چنین طراحی و ابهامی به بیننده این امکان را می دهد که بر اساس تجربه و دیدگاه شخصی به معنای اثر پی ببرد و این یکی از نکات بارز این فیلم است.

۵۹۲۴۳

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین