طبق روابط عمومی خانه هنرمندان ایرانی ، بررسی فیلم Pirposser در قالب برنامه ریزی ترین برنامه های Sinematheque با مشارکت شش چهره و Octa Baraharani ، Hassan Pourshirazi ، Hamed Behdad و برخی دیگر از عوامل فیلم ساخته شده است. این مسئولیت رضا هاستیکار (منتقد سینما) میزبان و اجرای این برنامه بود که با لذت مخاطبان روبرو شد.
قلب و مغز “پیر” کجاست؟
“وقتی اخیراً مورد انتقاد قرار گرفتم ، همیشه در قلبم گفتم ، آرزو می کنم وقتی او در سینما اکران شد ، فیلم هایی مانند کایزر را ببینم ، یا به عنوان مثال ، برای تجربه بهروز ویوسی ، مسعود کیمیا و سایر دوستان در سالن.” گفت همچنین “گوزن” را همزمان تماشا کنید یا همزمان “کندو” را تماشا کنید ، با بازی بهروز وسوگی و داود راشیدی بازی کنید. این پشیمانی است که همیشه با نسل ما است.
امشب ما به ما لطف بزرگی دادیم. زیرا ما یکی از مهمترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را قبل از عناصر اصلی می بینیم. البته همه عوامل موجود در یک فیلم مهم هستند ، اما برخی از افراد به نوعی نماد اصلی و نشانه کار هستند. من بسیار خوشحالم که این عزیزان امشب اینجا هستند. “من می دانم که از آنها دعوت شده اند تا به نقاط مختلف بروند ، اما اکنون آنها افتخار می کنند و به خانه های خود می آیند.”
وی گفت: “من چند سال پیش حامد بهاداد را در خیابان به یاد می آورم و با فیلم Delkhun صحبت کردم.” “قلب کجا بود؟” گفت و من تعجب کردم و پاسخ دادم. سپس ادامه داد: “مغز کجا بود؟” و من دوباره جواب دادم. گفتگوی ما از آنجا آغاز شد و دوستی بین ما برقرار شد.
در فیلم “Pirper” ، “کنترل دو برادر” قلب کار است. بنابراین این انتخاب مناسب برای فیلم در پشت صحنه بود ، زیرا لرزش صحنه برای مخاطب کاملاً قابل توجه است. از قسمت اول فیلم ، که او انرژی قدرت خوب را برای مخاطب جمع می کند و نقل می کند ، شور و گرمای داستان آغاز می شود.
البته این فیلم مانند یک موجود زنده است و رگه ها و شریان های زیادی وجود دارد. بنابراین ، می توان آن را برای چند “قلب” تصور کرد. حسن پورهرازی (فرماندار محمد زادگان) و دوربین می تواند در پشت بدن بدن ، “مغز” فیلم ضبط شود. زیرا هدف اصلی فیلم در آنجا نشان داده شده است. ”
“اگر آنها از من بپرسند” ، در عصر حاضر شهنومه چه می تواند باشد؟ “نه ، این فیلم.
Octa Barahahani ، Hossein Pourshirazi ، Hamed Behdad و Muhammad فرماندار زادگان مذاکره می کنند
باراهانی در این جلسه گفت: “امیدوارم که شما خوب باشید و فیلم پشت فیلم -فیلم های Scenes خسته نشود.” در این فیلم ، ما می خواستیم مراحل دیگری را نشان دهیم که می توان به عنوان “جنون جلوی دوربین” گفت. این فیلم سریال بسیار دشواری داشت و فشار زیادی به بازیگران وارد کرد. آن روزها را هنگام نشستن در اینجا به یاد می آورم. روزهایی که با عوامل فیلم ترک کردیم. بعضی اوقات من در این تعاریف گیج می شوم ، واقعاً افتخار است که همه این تحسین ها را بشنوم. من خوشحالم که این فیلم هستم و امیدوارم جایی در تاریخ سینمای ایران پیدا کند. ”
حسن گفت: “من باید از آقای باراهارانی بخاطر اعتماد به من تشکر کنم.” فیلمنامه این فیلم به مدت سه سال در دست من است و من به عنوان یک بازیگر سرسخت یک پیروان معمولی بودم. تماس ها و “چه زمانی شروع می کنیم؟” خوشحالم که این پروژه به موقع شروع نشده است ، بنابراین می توانم آنجا باشم. آقای باراهانی دائماً روی فیلمنامه کار می کرد. برخی از مشکلات برای تصویب وجود داشت ، سپس آن را تصویب کرد ، به کرونا رسید و همه چیز عقب است. اما در پایان ، این مسیر چالش برانگیز میوه می داد. من از کار با این تیم بسیار خوشحالم. عزیز حامد کالبیم و آقای فرماندار زادگان به عنوان بازیگر جوان ، او واقعاً درخشید. عالی بود به طور کلی ، ما تیم بسیار خوبی بودیم. ”
حامد بهاد در این جلسه گفت: “دوستی من با آقای هندار ، هر دو به سالهایی که در مورد کار آقای فیدون کنجکاو بودیم برمی گردیم. از آن پس ، آشنایان ما شروع شد و من افتخار دوستی با شما را پیدا کردم.
وی ادامه داد: “همه چیز در این فیلم مانند زنجیر است.” کار بازیگر پر از فراز و نشیب است. جامعه بالا و پایین است ، گاهی اوقات قلب او را خالی می کند ، گاهی اوقات پر. بازیکن مانند افراد عادی در آشفتگی است. ما قطره هایی هستیم که دریا و اقیانوس را ساختیم. این بازیگر همچنین بازتاب جامعه است. روح جامعه در زندگی شما قرار دارد. گاهی اوقات سقوط می کند ، گاهی اوقات بالا می رود. سرانجام ، نه یک فیلم ، بلکه ضبط کامل یک بازیگر زن است. همانطور که توسط سالمندان سینما ارزیابی شده است: Ezzatollah Entezami ، Behrouz Vosoughi ، Fardin … همه آنها کار خود را اندازه می گیرند. “
محمد ولی زادگان گفت: “من چیز زیادی برای گفتن ندارم ، مگر اینکه خوشحالم.” وقتی به این تجربه نگاه می کنم ، خاطرات چند سال گذشته به من باز می گردد. درد و شادی یک تجربه باورنکردنی با درد و درد آن روزها ، بلکه با دوستان و اساتید عزیز. به یاد می آورم که همه چیز از ابتدا روی کاغذ نوشته شده است. با جزئیات و جزئیات این مرا راهنمایی کرد و راه خود را توضیح داد. با تشکر از اوکتا عزیز. وی ادامه داد: “از اولین تیم بازیگری که من با تجربه تجربه کرده ام متشکرم و امیدوارم که این فرصت را برای انجام کارهای بیشتر فراهم کند.”
“آقای محمد ولی زادگان ، استعدادی جدید که به شکلی روشن در فیلم می درخشد.” گفت خانم لیلا هاتامی ، که در این جلسه حضور ندارد ، همیشه زنده است. او نماینده بسیار خوبی برای زنان ایرانی است. این توانایی فوق العاده ای دارد. شگفت آور نیست که چنین محدودیت های فرهنگی و اجتماعی روشن می تواند بدرخشد. در این فیلم عالی است. مکان های آنها واقعاً خالی است. خدا آنها را برکت دهد. سلام به روح پدران نجیب آنها ؛ “زیرا خانواده این هنرمند چنین هنرمندی هستند.”
از اینکه اجازه دادید اولین و شاید آخرین تجربه سینمایی من را با او اجازه دهید متشکرم
اوروم می خواهم از مردم ایران تشکر کنم ، کول گفت آنایتا تیموریان. مردم با وجود خود و اشتیاق واقعی برای دیدن یک اثر واقعی نشان داده اند که مخاطب سینمای واقعی است. آنها واقعاً باید تشویق شوند. منتقدین همچنین بسیار عاشقانه و متن ترانه نوشتند که گویی نامه ای از عاشق به یک معشوق است. کمتر احتمال دارد چنین انتقاداتی را در مورد فیلمی در سینمای ایران بنویسیم. “از این اعتماد بسیار سپاسگزارم.”
“نتیجه گیری که ما داریم در” دستور “در سینما خلاصه نشده است ، نه بیانیه ، بودجه و اندام. حداقل به عنوان داور جشنواره ، او اخیراً هفت فیلم جنگی را دیده است.
حتی اگر پول زیادی تزریق شود ، هنوز اثر واضح و واقعی نخواهد داشت. سینما یکی دیگر از زمین های بازی است. به زندگی ، عشق ، تمرین و اکتشافات احتیاج دارد. به عنوان مثال ، همان صحنه سیل طولانی در فیلم دوباره تکرار شد. وقتی بازیگر و کارگردان چیز جدیدی را کشف کردند و این فیلم ستونی بود. نکته ای که مخاطب را به خود می گیرد و ترک نمی کند.
این تفاوت بین سینما است: بی فایده برای اجبار ، شما باید از کودکی مطالعه ، یاد بگیرید و فرهنگ را تجربه کنید. فرهنگ مطابق دستور ساخته نمی شود. ما امروز نتیجه را می بینیم ؛ چرا برخی از کشورها خالی هستند ، چرا بلایای انسانی ظهور می کنند؟ زیرا هیچ ایمان و اعتقاد قلبی وجود ندارد. این مورد برای هنر است: تا زمانی که شما آن را باور نکنید ، هیچ اتفاقی نمی افتد. ”
“خوشبختانه ، من در حضور بسیاری از افراد سالخورده بودم ، اما این که کمی شخصی تر ، صادقانه تر باشم ، هر کجا که بودم ، بیشتر خاطرات دردناک برای من باقی مانده است.” گفت متأسفانه ، همیشه کمبود یا درد با او وجود داشت. من نمی خواهم در اینجا به تفصیل توضیح دهم ، اما به عنوان مثال ، روز و بعد آقای بیضه را دیدم ، وقتی این خبر درگذشت ، خیلی چیزها بیش از حد به پایان رسید یا آقای مهروجی را شنیدم. او فقط یک هفته پیش با من تماس گرفت و گفت: “آیا می خواهید کار کنید؟ جستجو ، بیا.”
من هنوز صدایم را دارم. این سفرها و کمبودها بسیار دشوار بود ، اما اجتناب ناپذیر بود. ما پنج سال گذشته با دوستان زیادی گپ زده ایم. مثل روزی که با میری میری می نشینیم. امیدوارم خدا دوباره به او سلامتی بدهد. با این حال ، انتقال این سالها نشان داده است که شرایط زندگی خاص و حساس در ایران چقدر است. “مردم صبح و شب امید و ناامیدی زیادی را تجربه می کنند.”
ارسال پاسخ