علی ورامینی در یادداشتی در روزنامه واتان نوشت: وزیر فرهنگ و هدایت اسلامی ، عباس صالبی سرانجام در نسخه هاردلین ها تسلیم شد و دستیار هنری نادار دستیار درآمد خود را رد کرد. البته ، هواداران بیش از حد از ابتدای وزارتخانه تنها نبودند ، برخی از مردم “انسانی” از دولت دولت ناراحت تر بودند و غم و اندوه آنها لغو نادر رضای بود. این یک مزیت عمومی بود ، بسیار اجباری تر از گذشته و از نادره رضای بود ، نوبت وزیر راهنمایی بود که می خواست تسلیم شود.
کسانی که بودجه اندک فرهنگ را بین خودشان و در میان نهادهای فرهنگی تازه تأسیس تقسیم می کنند. اما گویی که منافع عمومی آخرین چیزی است که در بین مردان سیاسی اهمیت دارد. اگر بحث هنری وجود داشته باشد که دیگر برای آنها مهم نیست.
در تمام این سالها ، هیچ کس به یاد نمی آورد کدام باغ معاون هنری گل است. در تمام سیاست های “محافظه کار بشر” ساری ، ایده همیشه این بوده است که موسسه تحویل را به همان روش و در نماد ترک کنیم. گویی که Khayya آمده است ، و نه Khayyan رفت. این مورد برای نادر رضای نبود. به عبارت دیگر ، هیچ کس به یاد نمی آورد که معاون هنری قبل از او است یا معاون هنری چیست و موسسه می تواند چه کاری انجام دهد.
نادر رضای ، اما اینطور نبود. او یک زن جوان شجاع بود که یکی از زنان معمولی را به شما یادآوری نکرد. زنان معمولی زنانی بودند که به دلایل تاریخی و اجتماعی فقط در یک نسخه خطی خوشحال و مشتاق بودند.
رضای ، اما او پشت کسی نرفت. اگر اکثریت وزارتخانه سعی کرده بود به مردان سیاسی غالب تبدیل شود ، نادره رضای همه اختلافات را با مردم و هنرمندان می کشد. رهبر به احتمال زیاد افرادی را که از مؤسسات رسمی عصبانی بودند ، آشتی می داد. به همین دلیل ، موزه هنر معاصر چنان مرفه بود که خط طولانی وی به خبر رسانه ها تبدیل شده است. او به جای لایه های قدرت ثابت ، سعی کرد این هنرمند ناراضی را در مقابل لطیف السیلنس انجام دهد. در ضمن ، می توانید هنرمند و افراط گرایی و کفر را بشنوید.
در همین حال ، تا دیروز در قلب مقاومت صالحی امید وجود داشت. ما خودمان را فریب می دادیم که صالبی در حال کار بر روی یک بازی پیچیده بود که این طرف آوانت -گارد را کوتاه می کرد ، جایی که وضعیت قدیمی در همه مکان ها یا جایی که وضعیت قدیمی روح محافظه کارانه بود ، بود. اما یک خیال جعلی. روزهای ما تکرار و تکرار شد. ما خودمان هستیم. هر روز صبح سنگی را با ناگوار ، قلب و مشکلات در بالای کوه خریداری می کنیم ، بنابراین می خواهیم سنگ را از بالا به پایین و دوباره تجدید کنیم.
این بار ، دستور عباس صالبی برای کاهش صخره های ما از بالا به پایین و قربانی کردن همدلی با مردم و هنرمندان تا پایان لایه های سخت سیاسی در ایران. وای ، کافر منتقل شد. سپس “باج” را حداقل با کلمات می خوانیم. حداقل ما کلماتی را که به آنها نگاه نمی کردیم نمی کشیم.
در این میان ، مهمترین آنها عباس صالبی است که طبق گفته وی و پزشکانی که تمایلی ندارند این مقام را می پذیرند. من مرد اتاق را نمی شناسم که مردمان را صدا می کند. وزیر توسط معاون معاون اتاق برکنار شد ، اگر این اشتباه پیش بینی شود ، وزیر واکنش نشان می دهد ، اما در هر صورت ، از عباس صالبی باید سؤال شود که شما چه چیزی را باید بپذیرید ، چه کاری انجام دادید؟ سرانجام ، شما همان نکته را که با اکراه ترک می کنید ، برمی گردانید. صالبی این عمل را به شعر معروف شملو ، که خاطرات من را در جایی نوشت ، انجام داد: “شما توافق غیر از باد دستگیری خود نیستید/ به حدیث باد چه اعتقاد دارید.” من فکر می کنم عباس صالبی معامله کرد. شاید ما اعتقاد داشته باشیم که آنها از همان ابتدا سقوط کرده اند.
ارسال پاسخ