فلاپی استفان والت ، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز رئالیسم دفاع
انتخابتو گزارش داد که دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در دهه گذشته به مهمترین چهره صحنه سیاسی آمریکا تبدیل شده است. تا به امروز ، ما زمان کافی برای قضاوت در مورد آن داریم و اکنون دو چیز در مورد ترامپ کاملاً واضح است. اول ، جذابیت سیاسی وی از همان ابتدا دست کم گرفته شده است و ترامپ به تدریج به یکی از تأثیرگذارترین سیاستمداران آمریکایی تبدیل شد.
تضاد عالی ؛ عدم موفقیت در سیاست گذاری و موفقیت در قدرت
با وجود دروغ های مکرر ، وعده ها ، محکومیت های جنایی ، جرایم جنسی و تمایل به نقض هر قانونی که مانع خواسته های آنها شود ، ترامپ با وجود عملکرد ضعیف خود توانست حزب جمهوری خواه را متحول کند. اکنون او رادیکال ترین پروژه تحول در سیاست آمریکا را آغاز کرده است. تلاش برای تکمیل قدرت قدرت به روشی اقتدارگرا ، این بار به طور جدی مهم و موفق است.
نکته دوم با ترامپ ضعف جدی در ایجاد سیاست است. جهل ، تصمیمات عجولانه و صلاحیت وفاداری به جای صلاحیت ، ترکیب وفاداری ، ترامپ بارها و بارها منتشر نشده است و گاهی اوقات انتخاب های احمقانه ای انجام داده است. این امر در تمرکز قدرت ، جمع آوری اقتدار شخصی و آسیب پذیر بودن در برابر اطاعت از طراحی و اجرای طرح ها و ابتکارات سازنده برای کل ایالات متحده بسیار موفق تر بود.
این ترکیب منحصر به فرد از مهارت های سیاسی و سیاست من به یک فاجعه واقعی برای ایالات متحده تبدیل شده است. از آنجا که ترامپ می تواند با استفاده از کاریزما و موقعیت خانه های جمهوری خواهان برتر از انطباق یا اطاعت دیوان عالی کشور ، بر موانع و معضلات که نمی تواند مشکلات عمده کشور را برطرف کند ، غلبه کند.
اگر ترامپ این فرصت طلایی را صرف سیاست های مختلف و سازنده می کرد ، بدون شک سهم زیادی در شعار “اندازه آمریکا” خواهد داشت و تا حدی او ادعای معمول خود را به بزرگترین رئیس جمهور در تاریخ آمریکا می آورد. با این حال ، در تفسیر دعای كلیسای انگلیس ، ترامپ گفت: “او آنچه را كه باید انجام دهد ، ترک كرد و آنچه را كه باید انجام دهد انجام داد و سلامتی نداشت.” ایالات متحده مجبور است برای این نقص ها و فرصت ها قیمت زیادی بپردازد.
زیرساخت های پوشیده از بودجه نظامی خرد شده. اولویت های صعودی ترامپ
در مرحله اول ، ترامپ می تواند دامنه حضور گسترده نظامی آمریکا را در سراسر جهان کاهش دهد و متحدین را وادار به سهم بیشتری از مسئولیت دفاعی و محدود کردن بودجه در حال رشد و رو به رشد پنتاگون کند. عملی که می تواند بودجه را برای تأمین نیازهای محلی و کنترل رشد بدهی ملی برآورده کند.
اگرچه ترامپ توانسته است برخی از متحدین آمریکایی را برای انجام کارهای دفاعی بیشتر تشویق کند (البته سیاست های روسیه در اوکراین ناکارآمد نبود) ، در عمل ، دامنه وجود نظامی ایالات متحده در جهان کاهش نمی یابد و بودجه دفاعی همچنان افزایش می یابد. در همین زمان ، لایحه بودجه اخیر ، که اخیراً در کنگره تصویب شده است ، تریلیون دلار به حجم بدهی ملی اضافه می کند ، غنای یک درصد از جامعه را افزایش می دهد ، طیف گسترده ای از خدمات عمومی را کاهش می دهد و بهبود قابل توجهی در معیشت اکثریت آمریکایی ها ایجاد می کند. علاوه بر این ، این لایحه همچنین شامل ایجاد یک دولت پلیس است.
چه فرصتی عالی از دست رفته است! اگر به کشورهای پیشرفته صنعتی ، حتی به چین بروید ، با فرودگاه های مدرن و روشن ، سیستم های حمل و نقل عمومی ایمن ، کارآمد و مقرون به صرفه ، سوراخ های بدون سوراخ ، قطارهای سریع شهر و بنادر و زیرساخت های حیاتی روبرو خواهید شد. بسیاری از این کشورها سیستم بهداشتی بهتری دارند و امید به زندگی بالاتری دارند. آمریکا یک بار از کیفیت زیرساخت های جهان تعجب می کرد. اما امروز او نمی تواند با متحدین و حتی رقبای خود رقابت کند.
از طرف دیگر ، در جنگهای بیهوده و مداخلات خارجی طولانی مدت ، سرمایه ملی تریلیون دلاری هدر رفت. از همه بدتر ، جامعه آمریکا بسیار قطبی است و ساختار سیاسی کشور پر از موانع و تهویه است که شروع و اجرای برنامه های بلند مدت را تقریبا غیرممکن می کند. ترامپ می تواند به اختیارات اجرایی که او بارها و بارها به دادگاه عالی متکی است ، تکیه کند تا برخی از این معضلات را از بین ببرد و نوعی پروژه داخلی “Nation -inşa” را آغاز کند ، اما در عمل می تواند دانشگاه ها را در بودجه و بودجه NPP و بودجه NPP قرار دهد. و آنچه اوباما ایجاد کرد ، پراکنده شد.
به جای کاهش حمایت فدرال از علم و حمله به آموزش عالی ، این ادعای مسخره مبنی بر اینکه دانشگاه های ایالات متحده از یهودیت غنی بودند ، بنا شده است. مسیر دوایت آیزنهاور و نسل آینده آمریکایی ها توسط اتحاد جماهیر شوروی پس از شروع Sputnik پس از شروع دستاوردهای علمی حمایت دولت.
ایالات متحده همواره از قدرت منحصر به فرد خود برای جذب و حفظ مهمترین نخبگان علمی جهان بهره مند شده است. با این حال ، ترامپ امروز این مزیت را معکوس کرد. چین نه تنها ایالات متحده را در زمینه تحقیق و توسعه غلبه می کند ، بلکه محققان چینی نیز اختراعات بیشتری را ثبت می کنند ، مقالات علمی بیشتری را منتشر می کنند و حتی فناوری های مهم آینده مانند اتومبیل های برقی و انرژی پاک نیز دارند. پاسخ ترامپ به این روند چیست؟ سیاست ها ، که به معنای خلع سلاح یک طرفه ایالات متحده است.
جایگزینی باج به جای دیپلماسی ؛ چرا متحدین آمریکایی از ترامپ متنفر هستند؟
اگر رئیس جمهور بخواهد از قدرت غیب خود برای منافع عمومی استفاده کند ، رابرت اف کندی جونیور. هرگز گرایش های دیررس را معکوس نکرده است که هرگز به افرادی که دوست دارند و با یک بحران آب و هوایی کنار نمی آیند. اگر ترامپ واقعاً قصد دستیابی به یک موفقیت دائمی را داشت ، می توانست یکی از معدود دستاوردهای دوره اول خود را تقویت کند ، که باعث تسریع در Var Var می شود ، که منجر به تولید سریع واکسن های CVED-1 شد و انتقال سبز دولت بایدن را تسریع کرد.
شکی نیست: تغییرات آب و هوایی یک واقعیت است و هر روز اوضاع بسیار مهم تر می شود ، زیرا قوانین فیزیک جوی جهان نه تحت تأثیر فاکس نیوز قرار می گیرند و نه به تبلیغات در رسانه های اجتماعی توجه می کنند. تصمیم به عقب نشینی از توافق نامه پاریس ترامپ و ارتقاء اعتیاد به سوخت های فسیلی ، بحران آب و هوا را تشدید کرده و کشور را در برابر پیامدهای آن آسیب پذیرتر می کند.
اما در مورد “اندازه آمریکا” ، اگر ترامپ واقعاً عاقلانه بود ، او باید به عنوان یک فروشنده برای سوءاستفاده و باج خواهی با متحدین خود برخورد کند ، بلکه به جای تضعیف ، اصلاح و تقویت مشارکتهای استراتژیک ایالات متحده است. سیاست تعرفه اجباری و اجباری ، که یک مقام اتحادیه اروپا آن را “باج خواهی” می نامد ، فقط برای مصرف کنندگان آمریکایی قیمت ها را افزایش نمی دهد ، بلکه رشد اقتصادی را هم در خانه و هم در خارج از ایالات متحده تضعیف می کند.
علاوه بر این ، چنین رویکردی باعث افزایش تقاضای ترامپ برای هزینه های دفاعی می شود. ایجاد تنش و اختلافات با کشورهای دوستانه و متفقین مانند دانمارکی ، کانادا ، کره جنوبی و ژاپن از بی رحمانه ترین تصمیماتی است که رئیس جمهور می تواند اتخاذ کند. این کشورها ممکن است مجبور شوند برخی از خواسته های ترامپ را بپذیرند ، اما نگاه آنها به آمریکا دیگر یکسان نخواهد بود و تمایل به پیروی از واشنگتن یا سازگاری با خواسته های آینده ایالات متحده بسیار کاهش می یابد.
شکاف آمریکا ، فرصت طلای چین ؛ چگونه ترامپ هژمونی جهان را داد؟
اگر ترامپ بخواهد برتری خود را نسبت به سیاست خارجی نسبت به روسای جمهور سابق نشان دهد ، پایان نسل کشی در غزه می تواند با اتخاذ یک رویکرد واقع بینانه تر به توافق هسته ای جدید با ایران و ادغام مشوق ها و مشوق ها ، از یک رویکرد گسترده بهره مند شود. با این حال ، او این مسئولیت های خطرناک را به استیو ویتاکاف ، یک دیپلمات بی تجربه واگذار کرد. نتیجه گیری ، تشدید قتل عام در خاورمیانه ، آسیب جدی تر به قابلیت اطمینان آمریکا (اگر چیزی باقی بماند) و پیشرفت روسیه بیشتر بود.
در همین حال ، ترامپ و مارکو روبیو دستگاه دیپلماتیک ایالات متحده را تضعیف کردند و نقش سنتی و غالب ایالات متحده را در بسیاری از نهادهای بین المللی رها کردند. همانطور که هفته گذشته نیویورک تایمز گزارش داد ، چین به سرعت شکاف ایالات متحده را پر می کند. وی وجود خود را در مؤسسات بین المللی گسترش داد و موفق به توافق های بسیاری شد. این تحولات ممکن است در نگاه اول فنی به نظر برسد ، اما حقیقت این است که استانداردها و استانداردهای مهم تعامل جهانی دقیقاً در این نهادها اتفاق می افتد.
مقامات چینی با به دست آوردن تخصص و گسترش ارتباطات شخصی ، به تدریج اثرات بین المللی خود را افزایش می دهند. آمریکا هر روز به طور فزاینده ای کمتر نیست. اسکات باسن ، وزیر خزانه داری ایالات متحده از حضور در آخرین جلسه گروه 2 خودداری کرد. این امر به این دلیل است که این اجلاس در آفریقای جنوبی ساخته شده است. رهبران پکن دیپلمات و نمایندگی های خارجی بیشتری نسبت به چین دارند زیرا از اهمیت دیپلماسی ، تعامل چهره و قدرت نرم آگاه هستند. اما ترامپ چنین درک ندارد. شوک واقعی هنگامی اتفاق می افتد که مقامات و مدیران آمریکایی متوجه شوند که قوانین آنها اکنون باید در دنیایی بدون “ساخته آمریکایی” فعالیت کند و ترامپ کاملاً کشور را اداره می کند.
سرانجام ، ترامپ می تواند با استفاده از تأثیر بی سابقه ای بر حزب جمهوری خواه و تعمیق اختلافات اجتماعی و سیاسی با کنترل هر سه شاخه کشور ، جامعه آمریکا را متحد کند. او می توانست بر اصل شایسته سالاری مطلق تأکید کند و زنان و اقلیت های مناسب را از مواضع کلیدی رها کند و در واقع سیاست “تبعیض مثبت برای مردان سفید پوست ناسازگار” را دنبال کند. نمونه بارز این رویکرد انتصاب پیت هاور به وزارت دفاع و حتی به انتصاب دارن دورار است. همان نظریه پرداز توطئه ، که از نخستین دولت ترامپ برای برقراری ارتباط با گروه های نژادپرستانه سفید پرتاب شد ، اما اکنون توسط انستیتوی صلح آمریکا منصوب شده است. به جای تبعید تبعید قانونی و مشکوک ، ترامپ می تواند اصلاحات مهاجرت منطقی را پیش ببرد و ایالات متحده را برای نخبگان خارجی جذاب نگه دارد.
فرصت سوختگی: چگونه ترامپ آینده آمریکا را آتش زد؟
به طور کلی ، ترامپ فرصتی طلایی برای شروع اصلاحات عمیق و حیاتی داشت. اصلاحاتی که شکاف های سیاسی ایالات متحده را تضعیف می کند و موقعیت جهانی آن را تقویت می کند. اگر او مهارت های سیاسی منحصر به فرد خود و سیاست های مبتنی بر عمومی را قرار داده بود ، حتی آتشین ترین منتقدین نیز آرام می شدند. با این حال ، ترامپ با وجود کاهش شتاب محبوبیت ، هیچ روشی کاملاً متفاوت را انتخاب کرده است ، هیچ نشانه ای از توقف یا تغییر این مسیر وجود ندارد.
در ذهن شما ، اگر ترامپ چنین اقدامی را انجام داد ، می دانم که او واقعاً مانند یک دموکرات معتدل عمل می کند و هواداران MAGA یک واکنش منفی قوی خواهند داشت. اما من این نگاه را قبول نمی کنم. صرف نظر از رسوایی جفری اپسون ، تجربه نشان داده است که پایگاه ترامپ هر آنچه را که پایگاه می گوید می پذیرد. حتی اگر سخنان او به وضوح با مواضع قبلی خود متناقض باشد.
من مطمئن هستم که ترامپ می تواند هواداران خود را متقاعد کند که از چنین سیاست هایی حمایت کنند ، به ویژه بیشتر این ابتکارات مستقیماً به همان پایگاه انتخابات پایان یافتند. مستقل و معتدل چنین رویکردهایی را پذیرفتند ، به طوری که ائتلاف شکننده ترامپ ، که هیچ پیروزی مترقی در انتخابات نداشت ، تقویت شد. شاید صنعت سوخت فسیلی مخالف باشد ، اما سایر بخش های اقتصادی ممکن است با تغییر در مقررات و حتی برخی از کاهش مالیات همراه باشند.
اما سناریوی فرضی من دارای یک نقص اساسی است: در واقع ، دونالد واقعی مبتنی بر شخصیت متفاوتی از ترامپ است. این سناریو به جای یک فرد خودشیفتگی که خود را به عنوان یک نبوغ می بیند ، فقط به منافع شخصی فکر می کند و به قوانین و هنجارها بی احترامی می کند ، این سناریو به رئیس جمهور نیاز دارد که واقعاً نگران حمایت از دموکراسی ، بهبود همه آمریکایی ها و تشویق موقعیت ممتاز ایالات متحده در سیاست جهانی باشد.
متأسفانه ، ترامپ چنین شخصی نیست و این واقعیت منجر به فرصت های طلای بعدی یا عواقب بدتر شده است. ما می توانستیم دستاوردهای بزرگی کسب کنیم ، اما نه با رئیس جمهور. این را می توان “تراژدی شخصی ترامپ” نامید. اما حقیقت تلخ این است که تراژدی واقعی همه ما را گرفت.
ارسال پاسخ