فلاپی مهدی احمدی ؛ در 5 سپتامبر ، درست مثل II. محمود جم مانند آغاز جنگ جهانی دوم امیدوار بود که بی طرفی ایران امیدوار باشد که به خانه ما نرسد ، اما سرنوشت جنگ روایتی دیگری در آستین داشت. رضا شاه همچنین در سخنرانی افتتاحیه سخنرانی ماجیس ، دوستی با همه کشورهای خصمانه یا غیرقانونی گفت ، اما هنگامی که او به غرب به شرق برخورد کرد ، جنگ دیگر اتحاد جماهیر شوروی را نمی فهمد. سرزمین ما یک بار در راه ماشین جنگ متفقین بود.
به گفته انتخابتو ، با ورود نیروهای غیر ضروری به مرزهای ایران ، نه تنها سرزمین کشور ، بلکه غرور و نان ملی غارت شد. عجیب نبود که اشغال ایران در میان سکوت بیشتر روزها شروع عمیق شد. به زودی بحرانی که از مرز دولت عبور می کند و به خیابان های خاکی و میزهای خالی می رسد.
در سایه اشغال ، نان به همان قدرت مردم تبدیل شد. هزاران سرباز متفق ، که به خاک ایران قدم گذاشتند ، انبارهای غلات را فتح کردند. از 6 مارس ، صدای گرسنگی از سراسر کشور شنیده می شود. نان ، گوشت ، دسرها و قیمت همه چیز به طرز عجیبی افزایش یافته است. کیفیت بهتر از آنها نامگذاری شده است.
پارلمان سعی کرد در مارس همان سال قوانین انباشت را متوقف کند ، اما در عمل هیچ کس اراده کنترل یا اجرای آن را نداشت. این بحران مربوط به کمبود غلات نبود ، بلکه فقدان زیرساخت های توزیع ، سیستم حمل و نقل ناکارآمد و البته اتحاد جماهیر شوروی و صادرات مداوم به عراق مردم را به زانو درآورد تا نیازهای متفقین را برآورده کند. فقر ، قحطی و مرگ در پای شهرها قدم می زد. اما تهران هنوز آرام بود. سیلوها فقط برای چند روز بودند و قیمت نان بیست بار افزایش یافت.
در تهران ، در یک عکس دائمی ، پیرزن تصویری از یک تصویر قدیمی است که بیش از هر شعار فریاد می زند. به سربازی نگاه کنید که بدون خودش باشد. چشم ها عصبانی نیستند ، نه از میهن ، بلکه از بیگانگان که سایه های خود را بر روی میهن می اندازند و نان را از روی میز می گیرند.
در گوشه تصویر ، یک لباس اشک ، دست های خالی و یک کودک خردسال با چشم در آینه دوربین و کمی افراد دیگر. گروهی با کلاه های شیک و لباس های اتو ، شاید هنوز هم در لبه باشند. جوانان لباس ، نگران و نگران بودند. به نظر می رسد که آنها اکنون در مورد جنگ و قحطی صحبت می کنند ، در مورد کاهش نان و فاجعه ای که به آرامی و بی سر و صدا پرش می کنند. آنها می دانند که جنگ دیر یا زود تغییری ایجاد نکرده است ، زنگ زنگ زد.
این تصویر این سکوت است ، اما گاهی اوقات به نظر می رسد حقیقت را که فراموش کرده ایم یادآوری می کند.
ارسال پاسخ