تصویر یک روایت: سفر تاریخی خاویر پرز دکویار به ایران ؛ 1 سپتامبر

تصویر یک روایت: سفر تاریخی خاویر پرز دکویار به ایران ؛ 1 سپتامبر


فلاپی در قلب یک قرن شلوغ ، مردی از قلب آمریکای لاتین از خورشید و کشور دریایی. خاویر فلیپه ریکاردو پرز دکوجار دلرا در لیما ، پایتخت پرو متولد شد. مهاجران اسپانیایی قرن هفدهم قلبی از همان کودکی داشتند. هنگامی که او ده سال داشت ، شهرداری لیما به سر می برد ، اما این جشن راه خود را برای سازمانی با سرنوشت ملل: سازمان ملل متحد به ارمغان آورد.

به گفته انتخابتو ، Decuyar مردی آرام و مصمم بود ، جذابیت تشریفات ، نه سفتی و نام شهرت ، نه از کار. شخصیتی عمیق و باز که مکالمه های کوتاه اما تعیین کننده را بر روی خطبه های طولانی ترجیح می دهد. با پشتیبانی این شخصیت ، چند بحران جهانی به ساحل آورد.

در دهه 60 ، در خاورمیانه باروت و طوفان خون رخ داد. جنگ نابرابر بین رژیم بائاتیست عراق و جمهوری اسلامی ایران. در خاطرات خود ، دكویار می گوید كه او یكی از دردناک ترین وقایع جنگ بود: “هر روز ، خبرهای دردناک درد و نابودی كاری سنگین بود ، اما حقیقت این است كه همه چیز در قدرت دبیر سازمان ملل نبود -عمومی …”.

پس از تلاش های مداوم برای پایان دادن به این جنگ ، ایران تصمیم شورای امنیت 2 را در 9 ژوئیه برای ادامه خونریزی و دستیابی به عدالت و صلح پایدار اتخاذ کرد ، اما در 5 سپتامبر ، خاویر پرز دکویار منطقه ایران را گرفت. یک سفر سرنوشت ساز در وسط شعله های جنگ و امید به صلح.

در تهران ، آیت الله میزبان علی خانی سعید وزیر امور خارجه -ژنرال بود. در طول جلسه تاریخی ، آنها خواستار ایجاد یک هیئت بی طرف برای تعریف آغازگر جنگ شدند. این تقاضا منجر به تهیه “برنامه برنامه کاربردی دبیر” در 5 اکتبر همان سال شد ، اما سرسختی رژیم بائاتیستی منجر به قفل شدن شد.

سرانجام ، در ماه دسامبر ، پرز دکویار اعلام کرد که عراق آغاز جنگ است. “اگر صلح نوبل متعلق به سازمان ملل باشد ، من خوشحال خواهم شد ، اما این پیروزی برای من نبود ، بلکه برای طرفین شورای جنگ و امنیت بود. وی گفت.

وقتی از او پرسید که هرگز در طول مذاکرات احساس نمی کند ، “من ناامیدانه ، اما دوباره ، اما دوباره ، اما دوباره و دوباره. زیرا امید باید همیشه در برابر نیروهای صلح بدرخشد.”

پس از پایان دوره دوم برای سومین بار نامزد نشده است. وی در خاطرات خود نوشت: “نه از خستگی ، از آیه ای در کتاب مقدس: فصلی برای همه چیز. و دبیر من -فصل عمومی به پایان رسید.” این سرنوشت مردی بود که در برابر دیوارهای سیاست با صبر و شکیبایی بی نظیر ایستاده بود.