در ماه های اخیر ، خواننده و بازیگر زن اوزجان ، مشهور به ترکی ، در رسانه ها و رسانه های اجتماعی به طور گسترده ای منعکس شده است. نقطه شروع این حاشیه ها سامار دادگر ، اختلاف نظر شدید بین همسر و خانواده همسرش بود.
بالا: در ماه های اخیر ، خواننده و بازیگر زن اوزجان ، مشهور به ترکی ، در رسانه ها و رسانه های اجتماعی به طور گسترده ای منعکس شده است. نقطه شروع این حاشیه ها سامار دادگر ، اختلاف نظر شدید بین همسر و خانواده همسرش بود. مادر اوزجان در یک برنامه تلویزیونی گفت که او به مدت سه سال هیچ ارتباطی با سامار ندارد و حتی محل زندگی را نمی دانست. این اظهار نظر منجر به واکنش شدید سامر شد و توسط مادرش در رسانه های اجتماعی مورد حمله قرار گرفت. پس از اختلاف ، اوزجان اسپاسم قلب را تجربه کرد و مدتی را در بیمارستان گذراند.
از طرف دیگر ، رابطه او با برادرش دنیز نیز تیز شد. اختلافات در مورد مسائل مالی و حقوقی منجر به شکایات حقوقی شد و اوزجان ادعا کرد که برادرش او و همسرش را تهدید کرده است. دادگاه استانبول جایگزین اوزجان را به جای اقامتگاه ممنوع اعلام کرد. سرانجام ، اوزجان دنیز رسماً توضیح داد كه او روابط خود را با برادر و خواهرش كاملاً قطع كرده است. این مجموعه از رویدادها تصویری بیش از حد از یکی از موسیقی ترکیه و چهره های سینمایی روابط خانوادگی را نشان می دهد و هنوز هم توجه رسانه ها را به خود جلب می کند.
قصه گویی از سامار دادگر
سامار دادگر ، همسر اوزجان دنیز ایرانی ، درباره آخرین شایعات اسرار داد: خانواده شوهرم من را نمی خواهند زیرا من اهل ایران هستم ، من یک برده برای خدمت به مادر و خواهرم بودم ، ممنوع شدم ، من پول یک زن اوزجان نبودم ، حتی آیفون خود را با پول خودم خریداری کردم ، ناگهان همه چیز تغییر کرد! خواهرم و مادرم -لاو -لاو ، با پرتاب پله های خانه ، می خواستم نقشه مرگ خود را ترسیم کنم تا در زندگی اوزجان نباشد ، من از هر دو فرار کردم ، به اتاق رفتم ، اما من در را ترک نکردم و محکم به اتاق رسیدم. اوزجان از خانه فرار کرد! اما شوهرم هنوز مرا دوست دارد.
آشنایی با اوزجان
من حدود ده سال پیش و بیست سال با اوزجان دنیز می شناختم. مدل های رویایی که آنها در داستانها نوشتند ، آشنایی ساده نبودند. بعد از مدتی یکدیگر را ترک کردیم. سپس ، نه کودک و نه کودک در زندگی او وجود داشت. او چند ماه پس از عزیمت ازدواج کرد ، اما پس از تولد پسرش ، پسرش همسرش را ترک کرد. رابطه ما یک سال پس از طلاق او دوباره آغاز شد.
در این مدت ، خانواده همسرم به من احترام به نظر می رسید ، و آنها حتی هنگام برخورد با عروس های دیگر خانواده ، یک بار به من نگفتند. من با آنها رابطه نزدیکی نداشتم و معمولاً هفته ای یک بار با اوزجان ملاقات می کردم.
روز همه چیز طبیعی بود ، جو خانه ناگهان تغییر کرد. طبق معمول ، من به آشپزخانه رفتم و شروع به پخت و پز کردم ، اما متوجه شدم که هیچ کس غذای من را نمی خورد و آنها را با بهانه هایی مانند بوی ناخوشایند ، بوی سنگین یا تند رد نمی کند. من خواب دیدم که سلیقه های آنها ممکن است با غذای من سازگار نباشد ، اما بعد متوجه شدم که اوزجان متوجه موضوع شده و به مادرش گفتم: “سامر متفاوت است. من شما را می شناسم و می دانم که چنین رفتارهایی وجود دارد ، اما من قصد شما را نمی فهمم. لطفا خوشبختی خود را نابود کنید ؛ من با او خوشحالم.”
عروس جدید رویای یک کودک جدید ، یک کودک جدید و یک وارث جدید را داشت و این متحد برای از بین بردن روابط ما بود. یک روز که وارد آشپزخانه شدم ، خواهر اوزجان را که همیشه به او احترام می گذاشتم ، سلام کردم اما جواب ندادم. فکر کردم صدای من را نشنیدم ، بنابراین گفتم “صبح بخیر”. “سلام ، من از زندگی سابق او بدتر می شوم!”
من شوکه شدم و “شما حق ندارید با من صحبت کنید. این چه نوع ادبیاتی است؟” گفتم ؛ من نمی توانستم آن را باور کنم هیچ بهینه ای بین ما وجود نداشت ، هیچ اختلاف نظر و بی احترامی وجود نداشت. وقتی بالا رفتم ، اوزجان به توالت می رفت. من داستان را به او گفتم و به او یادآوری کردم که خانواده وی هشدار داده اند که آنها خیلی صمیمانه نیستند زیرا خطرناک هستند.
به زودی متوجه شدم که تلفن همراه من با ساموار است. در ابتدا من دریغ کردم که بروم ، اما به خودم گفتم که از چه چیزی می ترسیدم؟ سوءاستفاده از او آمد. وقتی پایین رفتم و تلفنم را گرفتم ، ناگهان ، “دختر! تو به من توهین کردی!” گفت یاد گرفتم که در وسط یک سناریوی از پیش طراحی شده قرار گرفته ام.
من به او گفتم ، خوشبختانه تلفن من افتاد و صدای او را ساختم ، اما ای کاش واقعاً این کار را کرده بودم. او به من حمله کرد تا تلفن را بکشد. من قصد فرار از پله ها را داشتم ، اما دیدم که مادرش روی پله ها ایستاده و جاده را بست. خواهرش ، مادرش بلند شد و من در وسط هستم. من متوجه شدم که آنها مرا از پله ها دور می کنند.
سعی کردم از مادرش عبور کنم و به اتاق بروم. من هنوز کاملاً با لگد زدن جوردا پوشانده نشده بودم و سرم را زد. به زمین افتادم و دیدم فرش خاکستری پوشیده از خون است و گوشم گرفتار شده است. در همین حال ، مادرش گفت: “جوردا نباش ، دختر نزن!” او فریاد زد. برای ایفای نقش قربانی در برابر اوزجان.
در همین حال ، جوردا تلفن من را گرفت تا آن را از طریق پنجره پرتاب کند. یادم آمد که دو قسط از تلفن وجود دارد و گفتم دروغ می گویم و چیزی برای ضبط وجود ندارد. جایی که از زمین بلند شدم ، مادرش موهای من را گرفت و مرا به رختخواب انداخت. در حال حاضر ، اوزجان سر و صدای حمام را شنید و صحنه ای را دید که من در دست مادرش بودم و جوردا تلفن من را انداخت.
اوزجان آنها را از اتاق بیرون آورد و به آنها گفت که در را قفل کنند. آنها هنوز سعی می کردند وقتی که در را بستم ، بشکند. اوزجان به من گفت که پشت سر او حرکت کنم تا مرا از پله ها دور نکنم. ما حتی کفش هایمان را نپوشیدیم و آنها را گرفتیم. لباس و کفش که در خانه می ماند ، پس از آن توسط مادرش پاره شد.
ما به خانه برادر اوزجان رفتیم و حتی در آن لحظه ، او توصیه نکرد که به بیمارستان برود تا مسئله در اخبار منعکس نشود. او تا صبح روی سر من بود و نگران خونریزی داخلی بود. حدود دو هفته در آنجا ماندیم و روی زمین خوابیدیم. قبل از عزیمت ، مادرش کل خانه را شکست و لباس را اشک ریخت. بنابراین ، زندگی آرام و ساکت نبود همانطور که از بیرون ظاهر می شد.
کاربران چه گفتند؟
آلیس نوشت: سامر دادگر ، بازیگر مشهور ترکیه و خواننده اوزجان دنیز ، یک دختر ایرانی ، خشونت خانوادگی همسرش را معرفی کرد. واقعاً در همه شوک. وای ، او یک مادر ترکی در فیلمنامه دارد. سریال او واقعاً درست است و فقط یک دختر ایرانی می تواند آنها را اداره کند.
سایه: چه درام برای سامر دادگر ، دختر واقعاً مقصر است!
و نازانین: کودک سامار دادگر با در و درب گرم ازدواج کرد. فیلم آنها واقعی است.
به گزارش رسانه انتخابتو
ارسال پاسخ