روزنامه کیهان ، “تغییر پارادایم” و “پنهان ادعاهای اصلاحات” در مقاله ای با عنوان دیپلماسی و مذاکرات و مذاکرات و غافلگیرکننده و دو رسانه اصلاح طلب از این سخنان انتقاد کردند.
این روزنامه نوشت: هنگامی که مردم هنوز عواقب واسطه را فراموش نکرده اند ، به ادبیات اقتصاد ظریف و ویران شده دولت های یازدهم و دوازدهم و اقتصاد ویران شده آن ، پارادایم ظریف و روحانی “تغییر تغییر” بازگشتند. رسانه های اصلاحات همچنین در تلاشند تا با یک استراتژی جدید و همان شکست ها با یک استراتژی جدید ، درجه حساس را در Fahange بزرگ کنند.
در حالی که مردم ایران برای معیشت ، تورم و تورم می جنگیدند ، همان چهره های ناموفق سیاست خارجی ناموفق و منفعل به تئوری رسیدند که تنها به هشت سال از قوه مجریه و افزایش دیپلماسی و تحریم ها رسید. وزیر امور خارجه حسن روحانی ، محمد جواد زاریف ، یادداشتی را در مجله پلیس فارن آمریکایی منتشر کرد و از “تغییر پارادایم” صحبت کرد. تغییری که او فکر می کند می تواند ایران را دگرگون کند!
زاریف نوشت: “اربابان جنگ از بستن هر پنجره برای دیپلماسی بهره مند می شوند و شما باید این فرصت را داشته باشید که پارادایم تهدید مخرب را تقویت نکنید.” در آن زمان ، این نسخه از ایران و منطقه با همان ادبیات کلیشه ای است: گسترش روابط با همسایگان ، بازگشایی گفتگو با اروپا و ایالات متحده و ایجاد مشارکت های جدید.
رئیس جمهور پیشین حسن روحانی در سخنرانی اخیر خود گفت: اول ، از تعجب بسیار کثیف در این تجاوز استفاده شد. بنابراین ، جنگ در وسط مذاکره آغاز شد. چنین تعجب آور یک کار بسیار پایین است. کشوری مانند ایالات متحده و اسرائیل که قدرت نظامی دارد و می خواهد از این قدرت در پرخاشگری استفاده کند ، با خواندن هر معیار چنین تعجب آور را نمی خواند.
انتشار یک درجه حساس در Farn Pulcism بر این یادداشت با عناوینی مانند “تصمیم تصمیم گیری عالی” و “طراحی استراتژی جدید” ، مانند گذشته تأکید کرد و آن را به عنوان یک استراتژی اساسی و علمی معرفی کرد.
برای تغییر پارادایم از امضای Cerry
این اولین باری نیست که زریف سعی می کند شکست های تاریخی تاریخی و اغراق آمیز را در مورد موضوعات بین المللی با جملات چشمگیر و کلمات نیمه همر بپوشاند. امروز ، ایالات متحده اطمینان دارد که احتمال عقب نشینی از براجام ، با فراموشی عمدی این گذشته دردناک ، به مخاطبان خارجی باز می گردد و در مورد فرصت های سرمایه گذاری برای جهان در ایالات متحده و ایران صحبت می کند!
اما سؤال این بود كه ، به جز این آقایان ، ایران چیزی بیش از “مکانیسم ماشه” و بازگشت تحریم ها و جنگ نبود؟ پس از هفت سال مرگ ، عواقب آن هنوز اقتصاد ایران دارد ، اما معماران شکست همچنان به عنوان استاد و تحلیلگر ظاهر می شوند؟
حتی نزدیکترین حامیان دفتر ترجیح می دادند در مورد ضبط سیاه دولت صحبت کنند ، و حتی برخی از حامیان پزشکی نیز تمایلی به مراجعه به کلمه “دولت سوهانی سوم” نداشتند ، اما اکنون زبان روحانی به عنوان یک معلم کلاس جهانی چیست؟ آیا مردم ایران سه سال از قدرت دور شده اند تا فراموش کنند که اقتصاد ، سیاست خارجی و عزت ملی چه کاری انجام داده است؟
دانشمند ابدی
یکی از ویژگی های برجسته این جریان ، خودپارچه بودن است. آنها خود را سیاستمداران جهان می دانند و فکر می کنند که به نظرات ملت گوش می دهند. با این حال ، سوابق پر از خطاهای ناخالص و تخمین های کاذب است. از ادعای افتتاح اقتصاد به سرمایه خارجی ، حذف تحریم ها در عرض چند ماه و یک شریک قابل اعتماد از اروپا تا گیت طلایی ایران. کدام یک از آب بیرون آمد؟ کدام یک از تحلیل های وی در بیست سال گذشته حتی به واقعیت نزدیک بود؟ تجزیه و تحلیل و تخمین های سال گذشته اثبات شده است؟
اکنون همان افراد ، در حالی که همزمان موقعیت های خود را نقض می کنند ، “شجاعت ایجاد آینده مشترک” را می شکنند. هیچکدام در همان زمان و سرانجام مگر اینکه آقایانی وجود داشته باشند که نیاز به چرخاندن “چرخ گریز از مرکز و چرخ زندگی مردم” داشته باشند. آیا آمریکایی ها و سایر کشورهای غربی تمایلی به ایجاد دنیای مشترک بر اساس احترام به ایران و کشورهای مسلمان ندارند؟
آیا پارادایم را تغییر می دهید یا افزایش شکست؟
زاریف حتی آخرین توافق واشنگتن را بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان ذکر کرد و ادعا کرد که این توافق می تواند فرصتی برای ایران ، روسیه و تورکی باشد. او همچنین این موضوع را با “الگوی فرصت” مرتبط کرد و نتیجه گرفت که حتی این می تواند یک بستر سرمایه گذاری برای شرکت های آمریکایی در منطقه فراهم کند!
سؤال این است: چرا یک سیاستمدار ایرانی هنوز در مورد “فرصت سرمایه گذاری آمریکایی” صحبت می کند ، در حالی که تجربه دردناک “Brjam” از یاد ملت پاک نشده است؟ آیا این یک “تغییر پارادایم” یا تولید مثل همان اشتباه استراتژیک در غرب است؟
حاشیه نشینی ژئوپلیتیکی کشور و مخروط های ژئوپلیتیکی کشور ، حاشیه نشینی ژئوپلیتیکی کشور و مخروط های ژئوپلیتیکی کشور ، حاشیه نشینی ژئوپلیتیکی کشور و مخروط های ژئوپلیتیکی کشور چقدر ساده است؟
انتقال زنگزور ابزاری برای آوردن پای ناتو به قفقاز جنوبی و تقویت وجود اسرائیل در مرزهای شمالی ایران است. با این حال ، با درک حساس ، این طرح آمریکایی یک تهدید آشکار نیست ، بلکه فرصتی برای همکاری ترانزیت است! چنین خطای محاسبه در تیپ ؛ از آنجا که تحریم های چندگانه به عنوان لغو تحریم ها از بین رفت ، سرانجام ملت به جز تشدید فشار و محدودیت ها در کشور بدست آمد.
مردم امروز بیش از هر زمان دیگری می دانند ، ادعای “پیشگیری از جنگ” فقط یک فریب بود. از آنجا که همان دولت ، که باید از جنگ جلوگیری کند ، هم جنگ و هم تحریم های خشونت آمیز را تجربه کرد. امروز میراث و نافرمانی از دولتهای بد بر روی شانه های مردم سنگین است. مردم می دانند که نتیجه اعتماد به نسخه های حساس و معنوی چیزی جز آسیب خالص نیست.
مردم فراموش نکردند
اگرچه حسن روحانی و محمد جواد زاریف در سالهای سیاه دولت یازدهم و دوازدهم فراموش شدند ، اما آنها در تلاشند تا خود را به عنوان یک نسخه داخلی و حتی بین المللی معرفی کنند و مردم ایران هنوز این روزهای تلخ را به یاد می آورند. در ماه آگوست ، هیچ کس فراموش نکرده است که چگونه دولت دوازدهم به شهید آیت الله ریدی تحویل داده شد. خزانه داری خالی ، تورم تورم ، کاهش ذخایر پول به نرخ بالا ، کمترین میزان صادرات نفت ، محدودیت تولید داخلی ، تأثیر گسترده بر انرژی و ساختار اقتصادی و بانکی.
در آن روزها ، مردم می دانند که چرا کمترین نرخ ارز در زندگی روزمره میلیون ها خانواده در بحران است. آنها می دانند که دولت با مدیریت بد و ساده سازی کشور را در شرایطی که حتی عرضه کالای اساسی نیز مشکل جدی دارد ، رها کرده است. به یاد نیامد که چگونه دلار تقریباً به 6000 دلار (ده بار) رسید و میزهای مردم هر روز کوچکتر بودند.
با این پیش زمینه ، جای تعجب نیست که روحانی امروز و امروز یک سیاستمدار و نظری گسترده جهان است؟ آیا این دو نفر باید از قبل ملت ایران را توضیح دهند؟ چرا حذف تحریم ها ، افتتاح اقتصادی ، ارتباط با جهان و انفجار بازار هرگز مورد توجه قرار نگرفت و تحریم ها شدیدتر و فشار سنگین تر بود؟
حقیقت واضح است: روحانی و نارین باید به جای فرار و شعارهای جدید ، به آسیب های سنگین تحمیل شده توسط سوء تفاهم و اعتماد به نفس در غرب حساس باشند. افرادی که در مورد دولت دفتر دولت دفتر ناراحت هستند ، هرگز نمی توانند این خاطره تلخ را از ذهن بیابند.
آنها آن را نمی گیرند.
ایران و دفتر جهان و کپی حساس جهان بیشتر شبیه طنز تلخ هستند. زیرا ، با سابقه ای پر از آسیب و ناکامی ، کسانی که اقتصاد کشور و سیاست خارجی را به حاشیه صخره می آورند ، کوچکترین اختیارات قضایی برای تعیین آینده ندارند. در ماه های اخیر ، طرح های خوب و لعاب در منطقه و جهان به جز اینکه هیچ گونه بازخوردی وجود ندارد.
دکمه های چشمگیر که مدعی اصلاحات هستند
وی پس از انتشار یک یادداشت حساس جدید در فارن ، ادعا کرد که رسانه های مرتبط با رسانه ها دوباره تأیید شده اند و او را “نقطه عطف” و “ضرورت تغییر اساسی” توصیف کرده اند. روزنامه هایی مانند درخواست های شرق ، انسانی ، ملی و ساخت و ساز سعی کردند زاریف را به عنوان یک استراتژی و ضرورت اجتناب ناپذیر علمی با عناوینی مانند “تصمیم تصمیم عالی” ، “طراحی جدید استراتژی ملی” و “تصمیم تحول پارادایم” قرار دهند.
یا از طرف دیگر ، کسانی بودند که پس از جنگ در مورد مذاکره با ایالات متحده صحبت کردند ، گویی او به مدت پنج روز در برف مانند کبک است. کسانی که پس از جنگ نسخه ای از سیاست خارجی منجمد را پیشنهاد می کنند!
این “تصمیم عالی” و “تعریف مجدد مؤلفه های سیاست خارجی” دقیقاً چیست ، که روزنامه ها دائماً بر آن تأکید می کنند؟ جدا از برنامه های ساده ، خلاق و گاه ضد ملی که سالها توسط همان غرب و به همین ترتیب -دیپلمات حفظ شده و هر بار کشور را سنگین تر می کند؟
روزنامه های اصلاحات بارها و بارها از هیجان و شتاب دیپلمات ها یاد می کنند. به نظر می رسد که تاریخ طولانی وزارت امور خارجه یا نشستن در جدول مذاکره غرب ، به معنای خودآزمایی است و منافع ملی را حفظ می کند. اما وقتی به سوابق این افراد نگاه می کنیم ، چیزی جز تعدادی از شکست ها و نکات نامحدود نمی بینیم.
برای پرسیدن از این جامعه و رسانه های پشتیبانی ، به نظر نمی رسد که این سؤال علیرغم چنین سابقه سیاه و سنگین ، “کپی” باشد؟ پاسخ واضح است: شکست های متوالی برای این فرآیند دلیلی برای سکوت نیست ، بلکه فرصتی برای تولید مثل خود در عرصه رسانه است. آنها در تلاشند تا به شکست های تاریخی خود بازگردند و با عناوین درخشان و قطعات دهان مانند “تحول پارادایم” ، “تعریف مجدد مؤلفه ها” و “استراتژی مدرن” به منطقه تصمیم گیری برگردند.
روزنامه هایی که امروز ادعای اصلاحات را دارند ، همان نقش Brajam را بازی می کنند: ساده سازی بوزاک از خیانت. تاریخ بیان می کند که این “تاریخ دیپلماتیک روشن” چیزی جز نظم و انضباط در مورد شکست ، عقب نشینی و آسیب نیست.
حریم خصوصی زیر پرچم الگوی
حقیقت این است که “تغییر پارادایم” در قاب حساس چیزی غیر از پوشش ناکافی و خیانت دیروز نیست. آنچه “تغییر پارادایم” نامیده می شود چیزی بیش از تکرار “توهمات تیپ” نیست. ملت ایران به وضوح فهمید که غربی ها نه تنها گره ای از زندگی مردم ، بلکه گره های جدید با سیاست های اشتباه خود به مشکلات اضافه نمی شوند.
ارسال پاسخ