دروغ سینمایی یا دروغ سیاسی؟/به مناسبت روز ملی سینما

دروغ سینمایی یا دروغ سیاسی؟به مناسبت روز ملی سینما

هر دوی آنها پنج حرف دارند و با “سین” شروع می شوند و مهمتر از همه. اساس هر دو تقلب و دروغ است. اما آنها با آنچه که به مناسبت روز ملی سینما به سیاستمداران دو طرفه خود ارائه می کنیم نیز متفاوت هستند:

1- دروغ های باورنکردنی سیاست و سینمای قانع کننده

تمام تلاش سیاستمداران و سیاستمداران این است که مردم دروغ های خود را باور کنند. زرنگی ماهرانه آنچه هست را پنهان می کند، سیاستمدار آنچه نیست را با فصاحت و بلاغت پرشور آشکار می کند! اما مردم هیچ کدام از اینها را باور نمی کنند. حتی اگر باور داشته باشند، تحت تأثیر آنها قرار نمی گیرند. اما جادوی سینما چیز دیگری است. در دل سینما حتی یک روده وجود ندارد، اما به نظر می رسد مردم به سینما می روند تا دروغ را باور کنند و تحت تاثیر قرار بگیرند. وقتی فهمیدیم قطار برادران لومیر به سمت صفحه نمایش فیلم می رود و تماشاگران در سالن از ترس شروع به فرار کردند از ساده لوحی آنها خندیدم. اما الان چیزی عوض نشده، ما هم مثل آن فراری ها به سینما اعتقاد داریم، فقط فرار نمی کنیم. اکنون؛ کدام یک از ما بامزه تر هستیم؟ باور کنیم فیلمی که می شناسیم دروغ است یا باور کنیم فیلمی که نمی شناسند دروغ است؟! ارسطو آنقدر زیبا گفت که باور بیننده مهمتر از واقعیت است. جالب اینجاست که مردم برای دیدن این دروغ ها پول می دهند! مردم همیشه به دروغ های سینما می خندند. آنها با آنها گریه می کنند. آنها از آنها می ترسند; آنها از آنها متنفرند یا عاشق آنها می شوند. آنها بلند می شوند و برای کسی که آنجا نیست تشویق می کنند و حتی گاهی آنقدر هیجان زده و روانی می شوند که دست به خودکشی می زنند. مردم بازوهای کلفت قهرمان لوله پولیکا را مانند آب می پذیرند. کافی است یک لشکر زمینی شود و یک نخ نازک برای قهرمان معقول است که از پشت بام این ساختمان به پشت بام آن ساختمان برسد! شاید سینما مظهر روایت گوبلز باشد که دروغ های بزرگ را راحت تر می توان باور کرد. بر این اساس، تکنیک های سینمایی با موضوعاتی مانند جلوه های ویژه; تروکیج و… در بزرگتر کردن و باورپذیرتر کردن دروغها پیشرفت زیادی کرده اند. بله؛ این تکنیک به شما می آموزد که چگونه خنجر را طبیعی و باورپذیر جلوه دهید، یا چگونه مخاطبان خود را با انفجار طبیعی یک ساختمان خوشحال کنید و از مرگ ساکنان آن لذت ببرید. و برای مخاطبانی که نمی خواهند ببینند مورچه ای بیرون از سینما له می شود!

مردم نیز با این دروغ ها مدل می سازند، یعنی لباس. مدل مو، رفتار و سبک سیگار کشیدن آنها آنها را شبیه کسی می کند که می تواند با استفاده از برخی ترفندهای فیلم در هوا پرواز کند! با این حال…

هر چه سیاستمداران دروغ ها و وعده های بیشتری بدهند، مردم کمتر آنها را باور خواهند کرد، چه رسد به اینکه از آنها پیروی کنند.

2- سیاست بدون پدر و سینما با پدر کامل!

معلوم است که سیاست پدر و مادری ندارد (حداقل مطمئناً پدری ندارد) اما اگر بخواهید خاله دارد. این برعکس سینماست که در آن همه چیز درباره پدر است. پدرخوانده او یک ناپدری و حتی یک پدربزرگ دارد. برادران ادیسون و لومیر به عنوان پدربزرگ مادری و پدری سینما شناخته می شوند. «آلفرد هیچکاک» پدر ژانر ترسناک است. «فریتیش لانگ» پدر سینمای اکسپرسیونیستی است. «جورجملیس» پدر جلوه های ویژه و فیلم های فانتزی است. “سر جولئونه” پدر وسترن اسپاگتی است. «والت دیرنی» پدر انیمیشن است. “دیوید لین” پدر فیلم های اکشن دست کم گرفته شده است. “ادوین اس. پورتر” پدر فیلم های اکشن فوق العاده (سرقت بزرگ قطار) است. «برادران میشل» پدران سینما هستند. “ادوارد ترنر” به عنوان پدر سینمای رنگی، “دی دبلیو گریفیث” به عنوان پدر فیلم های بلند؛ البته تداوم تبعیض نژادی (تولد یک ملت); «کی فایرال» پدر فیلم های سه بعدی است. «آلن کراسلند» پدر اولین فیلم ناطق است. «استیون اسپیلبرگ» در نقش پدر فیلم‌های پرفروش؛ «چارلی چاپلین» و دیگران پدران فیلم‌های کمدی صامت هستند. “لورل و هاردی” و بسیاری دیگر پدران کمدی های پرحرف هستند. «ویکتور فلمینگ» پدر سینمای موزیکال است. «سرگئی آیزنشتاین»، «مایکل کورتیز» و «آرتور هیلر»، پدر مونتاژ سینما، پدران فیلم‌های عاشقانه ناتمام (کازابلانکا – داستان عشق) هستند. «محمدرضا شریفی نیا» پدر عشق با فرجام; «تارکوفسکی» پدر سینمای صامت است. «اصغر فرهادی» پدر فیلم های بی انتها; «ایرج ملکی» را پدر فیلم های بی سر و مفهوم و در نهایت «فرانسیس فورد کاپولا» پدرخوانده سینمای جهان می دانند.

3- سیاست پرتنش و سینمای کمدی

پرفروش ترین فیلم های کشورمان کمدی هستند اما در کشورهای دیگر گیشه در دست فیلم های اکشن و فانتزی است. جورج برناردشاو این تفاوت مهم را به خوبی توضیح می دهد: “مردم همیشه به دنبال چیزی هستند که به دنبال آن نیستند. درک عبارت “داشتن” با این فرمول آسان است؛ در کشوری با مردمانی که همیشه آماده جنگ هستند و همیشه در در سنگرها، مردم برای کمی شادی و نشاط به سینما می روند یا برعکس، در کشورهایی که حتی خواب جنگ و بحران را هم نمی بینند، مردم برای دیدن اینها به سینما می روند سیاستمداران کشورهای فوق به این معنی است که سیاستمداران ما با واقعیت جنگیدند و سیاستمداران دیگر با سینما…

4- سینمای دائمی و سیاست میز

آیا سینما در فرمان سیاست است یا سیاست به فرمان سینما؟ سیاستمداران با قدرت نمایی تلاش می کنند قدرت خود را نشان دهند، سینما با دستور دادن تلاش می کند قدرت خود را نشان دهد. از یک سو جوایز و حمایت های مالی، از سوی دیگر توقیف و سانسور فیلم ها، اما سینما مانند ارتشی است که قدرت و امکانات نظامی کمتری دارد، اما در عوض ایمان و اعتقادی که همیشه می تواند روی پای خود بایستد. قدرت سیاستمداران و همیشه حفظ خود از آب و زدودن گلهای دنیای سیاست. به همین دلیل، حافظه تاریخی; اسامی و کارگردانان فیلم ها؛ بازیگران سینما و سایر عوامل حفظ شدند، اما فرمانداران و سیاستمداران نیز به کتاب‌های تاریخ مدارس پایبند نبودند. همه ما می دانیم که سیاست هنرمندانی مانند چارلی چاپلین را با عناوین مختلف مانند جنبش مک کارتیسم در دستور کار قرار می دهد، اما حالا کدام یک از آنها باقی مانده است؟ چارلی چاپلین یا سیاستمدارانی که او را از آمریکا اخراج کردند! آیا فکر می کنید یک قرن بعد، تاریخ از بهرام بیضایی برده شده یا سیاستمداران کنونی که نیازمند سفره هستند خبر خواهد داد؟

به طور خلاصه، سیاست همیشه بدون زمستان و تابستان علیه سینمای سیاه بوده و هست. پس روز ملی سینما بر همگان مبارک باد و جادوی این نور خیالی برای همیشه بدرخشد.

5655

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین