زیباکلام: دود شمش طبقه متوسط ​​همچنان بلند می شود

زیباکلام: دود شمش طبقه متوسط ​​همچنان بلند می شود

داده های اقتصادی تصویری از بحران گسترده را ترسیم می کند. این نه تنها به اقشار کم درآمد محدود نمی شود، بلکه به طور فزاینده ای شامل لایه های متوسط ​​جامعه می شود. بخشی از جمعیت که تا چند سال پیش در طبقه متوسط ​​جامعه قرار داشتند، اکنون در راه مبارزه برای امرار معاش و عبور از خط فقر هستند.

به گزارش خبرآنلاین، اینکه طبقه متوسط ​​همواره یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاست و تحولات اجتماعی بوده است، اهمیت این موضوع را دو چندان می کند. حمایت بخشی از این طبقه از مسعود بیزیکیان در سال 1403 نقش تعیین کننده ای داشت.

اما روندهای اقتصادی نشان می دهد که حتی در دوره این دولت نیز وضعیت معیشتی طبقه متوسط ​​بهبود نیافته و در برخی موارد بدتر شده است. سوال اساسی اینجاست که ادامه این فشار اقتصادی چه تاثیری بر رفتار سیاسی، میزان مشارکت و شکل فعالیت اجتماعی این طبقه خواهد داشت؟

در همین راستا گفت وگویی با استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب صادق زیباکلام انجام شده است.

زیباکلام معتقد است با برجستگی سیاسی «مستضعفان» پس از انقلاب، فقر تبدیل به فضیلت و ثروت به ضد ارزش تبدیل شد و این روند به تضعیف طبقه متوسط ​​و توسعه نیافتگی اقتصادی منجر شد.

وی تاکید می کند که اگرچه طبقه متوسط ​​در سال های اخیر تحت فشار شدید اقتصادی بوده و کاهش یافته است، اما همچنان نقش تعیین کننده خود را در تحولات سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است.

مشروح این سخنرانی را در ادامه خواهید خواند؛

طبقه متوسط ​​هر روز از نظر اقتصادی ضعیف می شود. این طبقه نقش ویژه ای در مشارکت سیاسی دارد و برخی از آنها در سال 1403 به مسعود مزکیان رای دادند. تضعیف طبقه متوسط ​​چقدر می تواند معادلات را در دوره آینده بر هم بزند و پزشکان را تضعیف کند و حامیان اجتماعی آنها را از دست بدهد؟

یکی از تحولات تدریجی که پس از انقلاب رخ داد، ارتقای جایگاه اقشار کم درآمد جامعه یعنی به اصطلاح مستضعفین بود. این ارتقاء یک ارتقاء مصنوعی بود. به طوری که افزایش نقش مستضعفان باعث شده است که ظلم، محرومیت و فقر به نوعی ارزش تلقی شود و ثروتمند بودن و تولید ثروت بار منفی به خود گرفته است. امروز هم اگر دقت کنید هنوز تا حدودی ثروتمند بودن ارزشی ندارد، در حالی که فقیر، مظلوم و محروم بودن مایه فخر و مباهات است.

با پیشرفت، طبقات تحصیلکرده تر، مدرن تر و شهری تر از سیستم دور شدند. بنابراین، بخشی از این روند، ایده سیاسی ارزش گذاری زیاد برای طبقات فقیر بود.

یکی از پیامدهای ناگوار این فرهنگ، ایجاد رازداری بود. این فرهنگ از فساد مصون نبود زیرا اغلب پنهان بود. برخی از فسادهایی که گریبانگیر نظام شده است، در واقع مخفیانه اتفاق می‌افتد و با این پنهان کاری، افراد ثروتمند می‌شوند یا برای ثروتمند شدن تلاش می‌کنند.

آیا قبل از انقلاب فقر به عنوان یک فضیلت دیده نمی شد و در واقع نمونه دیگری از آن در فرهنگ ما وجود نداشت؟

مثل بعد از انقلاب نبود. قبل از انقلاب، ثروتمند بودن دلیل بر شکست اجتماعی فرد نبود. مثلاً احمد و محمود حیامی، خسرو شاهی ها و… امثال اینها از مال و ثروت خود خجالت نمی کشیدند و خجالت نمی کشیدند.

اما پس از انقلاب با توجه به فرهنگ مداحی از مستضعفین، همه این گروه ها ظالم به شمار می رفتند، اموالشان مصادره می شد، فرار می کردند و تمامی امکانات، کارخانه ها و دارایی هایشان توسط دولت مصادره می شد.

من فکر می کنم یکی از دلایل کاهش پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور بعد از انقلاب، توجه بیش از حد به فقرا قبل از ثروتمندان بود. زیرا در جامعه ثروت جویی و ثروتمند بودن از ارزش و اعتبار کم شده است.

آیا از رژه غرور آقای سعید جلیلی خبر دارید که اخیرا گرانی ضد گلوله بودن آن مشخص شد؟

بله، در نتیجه روندی که ذکر کردم، انواع ادعاها مطرح شد. تظاهر به فقیر، تظاهر به تهیدستی، تظاهر به اسب سوار یا تیرانداز مغرور. رانندگی با ماشین خارجی، داشتن ویلا، مسافرت به خارج از کشور و بچه دار شدن در غرب به عنوان یک ارزش تلقی می شد.

انقلاب اسلامی نهضتی بود که بیشتر در میان اقشار تحصیل کرده جامعه رخ داد. اولین راهپیمایی ها بیشتر با حضور همین لایه ها و لایه ها انجام می شد. اگر یکی از حسینیه ارشاد رد می شد، مردم زیادی را می دید که به سمت حسینیه ارشاد می روند.

بسیاری از آنها پزشک، وکیل، منشی و… هستند و کمتر پیش می آمد که افراد کم سواد در حسینیه ارشاد حضور پیدا کنند. واقعیت این است که دگراندیشان و معترضان ابتدای انقلاب در سال های 55 و 56 بیشتر از طبقات تحصیل کرده بودند.

در واقع طبقه متوسط…

بله، آنها طبقه متوسط ​​بودند، حتی طبقه متوسط ​​رو به بالا. اما بعدها که قطار انقلاب در سال 57 راه افتاد، حاشیه نشینان مانند مردم ورامین و اسلامشهر از جمله لایه های شهری شمال به قطار پیوستند و هسته اولیه راهپیمایی ها را تشکیل دادند.

بعد از انقلاب هم همین فرهنگ رواج پیدا کرد که کمکی به رشد و گسترش طبقه متوسط ​​نکرد. البته این فقط فرهنگ ظالمانه نبود که طبقه متوسط ​​را محدود و محدود کرد. مشکلات و مشکلات اقتصادی که در یک تا بیست سال اخیر گریبانگیر جامعه شده است، طبقه متوسط ​​را هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فیزیکی کوچک کرده است.

رفت و آمدشان کم شد، سینما رفتنشان کم شد، مطالعه و خرید روزنامه کم شد. طبقات فقیر که اصلاً با این مسائل آشنا نبودند، بیشتر طبقه متوسط ​​مستعد این فرهنگ بودند. با ضعیف شدن طبقه متوسط ​​از نظر اقتصادی، تعداد کتاب هایی که خریداری می کردند کاهش یافت، تیراژ روزنامه ها کاهش یافت و ثروت اقتصادی طبقه متوسط ​​به طور کلی سقوط کرد.

با این حال معتقدم در ایران نیز مانند سایر کشورها، تغییرات اجتماعی عمدتاً از طبقه متوسط ​​و تحصیلکرده آغاز می شود نه از طبقات فقیر. البته این لایه ها به تدریج در حال پیوستن به جریان های سیاسی هستند، اما آغازگر آن روشنفکران و افراد تحصیل کرده هستند.

با وجود محدودیت های اقتصادی طبقه متوسط، من همچنان معتقدم که جنبش های سیاسی و اجتماعی توسط طبقه متوسط ​​شکل خواهند گرفت.

هنوز دود از چوب طبقه وسط بلند می شود

به سوال اول برگشتیم. آیا می توان گفت با ضعف اقتصادی ایجاد شده در طبقه متوسط، حمایت اجتماعی دولت هایی مانند دولت سلامت زیر سوال می رود؟

نه، من اینطور فکر نمی کنم. طبقه متوسط ​​آنقدر کوچک و محدود نیست که فقرای حامی احمدی نژاد یا سعید جلیلی در سیاست دست بالا را داشته باشند. معتقدم قشر تحصیلکرده جامعه که عمدتاً متعلق به طبقه متوسط ​​است همچنان از حمایت جریان های معتدل و معتدل از جمله پزشکان، روحانی و خاتمی برخوردار است. بنابراین هنوز دود از چوب طبقه متوسط ​​بلند می شود.

وقتی می گویند 40-50 درصد جامعه زیر خط فقر هستند چطور می گویید طبقه متوسط ​​در حال کوچک شدن نیست؟

با وجود اینکه آمار بانک مرکزی می گوید یک سوم جامعه زیر خط فقر هستند، من همچنان معتقدم که حرکت های مترقی سیاسی و اجتماعی از همین طبقه متوسط ​​شروع می شود که بسیار محدود است، درآمد کاهش یافته و با تورم و مشکلات قیمتی مواجه است. به عبارت دیگر، اولین جنبش های سیاسی و اجتماعی هنوز طبقه متوسط ​​بودند.

من فکر می‌کنم طبقه متوسط ​​هنوز در بخش‌هایی از سیاست ایران محبوبیتی ندارد. اما به دلیل رواج فقر در جامعه، طبقه متوسط ​​به ناچار محدود شده است.

در واقع می گویید با وجود عامل اقتصادی، طبقه متوسط ​​در مسیر سیاسی تعیین کننده نیست.

بله، طبقه متوسط ​​کوچک شده است، اما اگر چه کوچک شده و این طبقه به شدت تحت تاثیر فقر قرار گرفته است، طبقات تحصیل کرده همچنان موتور تحولات سیاسی و اجتماعی خواهند بود.