محمدعلی فروغی، ذوقا الملک، یکی از چهره هایی است که نامش در صفحات تاریخ معاصر ایران به ندرت آمده است.
بهترین برای: محمدعلی فروغی یا زوکا الملک یکی از آن شخصیت هایی است که نامش در صفحات تاریخ معاصر ایران به ندرت آمده است. سیاستمدار، فیلسوف، مترجم و نویسنده، نقشی بی بدیل در گذار پر فراز و نشیب از قاجار به پهلوی داشت. پس چرا خدمات او به نوسازی ایران آنطور که باید در حافظه جمعی باقی نماند؟
فروغی که بود؟
محمدعلی فروغی در سال 1254 در تهران به دنیا آمد. او فرزند محمد حسین فروغی از نویسندگان برجسته دوره قاجار بود. تحصیلات او در رشته های مختلف از فلسفه گرفته تا حقوق و ادبیات، فروغی را به یکی از همه کاره ترین روشنفکران ایران تبدیل کرد. وی به زبان های فارسی، عربی، فرانسوی و انگلیسی تسلط کامل داشت و همین مهارت های زبانی در کنار دانش گسترده اش از متون غربی و اسلامی، او را به یکی از مهم ترین متفکران زمان خود تبدیل کرد. مسیر زندگی او با تدریس در مدارس جدید آغاز شد و با بالاترین مقامات دولتی از جمله نخست وزیر عصر رضا شاه پهلوی به پایان رسید.
معمار فرهنگی ایران مدرن
هویتی که فروغی به دنبال آن بود، نیازمند نمادی بود که در باور جامعه ایرانی تثبیت شود. اما بنای تاریخی و آرامگاه بزرگان فرهنگی ایران به حال خود رها شد. یک جا از علی کاپو و چهلستون می گوید که «آشغال» شد، آرامگاه سعدی که «آرامگاه» شد و از ساختمان تخت جمشید که «بر این بنای باشکوه افتاد».
از این رو علاوه بر تلاش برای شکل دادن به هویت ایرانی معاصر، در سال 1304 انجمن آثار ملی را تأسیس کرد. وی در این مجمع جمعی از سرشناس ترین چهره های فرهنگی و ادبی را گرد هم آورد تا طرح شناسایی و احیای بناهای تاریخی کشور را به صورت نظام مند دنبال کنند. مرمت و بازسازی برخی از معروف ترین بناها مانند آرامگاه فردوسی که جزء لاینفک هویت فرهنگی ایران مدرن است، حاصل همین اندیشه ها بود. در فقدان بودجه کافی، هزینه ساخت مقبره فردوسی از محل هایی مانند فروش بلیت های قرعه کشی یا عواید حاصل از کنسرت وزیر قمرالملوک (که با افتخار اهدا کرد) تامین می شد. جشن هزارمین سالگرد تولد فردوسی همراه با افتتاح این بنا و شرکت مهم ترین چهره های ایران شناسی، فردوسی را رسما از فرهنگ غیبت و قهوه خانه داری دور کرد و او را به اسلام پیوند داد. او موقعیت خود را به عنوان یک شناسه فرهنگی با استفاده از هویت ایرانی معاصر تثبیت کرد.
یکی دیگر از کارهای عمده فروغی و تشکیلاتی که وی تأسیس کرد، تهیه قانون آثار باستانی و تصویب آن در مجلس در آبان 1309 بود. در این میان قوانینی در خصوص حفاری، کشف، کسب و حفظ آثار باستانی وضع شد. ماده اول قانون مورد بحث نشان می دهد که چه انقلابی در زمینه حفاظت از میراث فرهنگی و آثار تاریخی ایران با این طرح صورت گرفته است: «کلیه آثار منقول و غیرمنقول ساخت ایران تا پایان دوره زندیه به حساب می آید. از جمله آثار ملی ایران.»
هدف از ساخت موزه ملی ایران و کتابخانه ملی ایران که در اساسنامه انجمن ملی آثار باستانی گنجانده شده بود، در سال های بعد محقق شد و فروغی از موزه ایران باستان پرسید: آن چیست؟ با سخنرانی خود شرکت کرد. موزه چیست و برای چیست؟» در سال آخر عمرش تلاش کرد فرهنگ موزه رفتن را در بین مردم رواج دهد، اما کار اصلی او در ساخت یک موسسه فرهنگی فرهنگستان زبان بود. او در دوران نخست وزیری خود سعی کرد زبان فارسی را از نفوذ واژگان بیگانه دور کند و از آن به عنوان ابزاری برای تقویت هویت ملی استفاده کند همچنین فروغی شاهنامه فردوسی را که یکی از مهمترین متون ادبیات فارسی است تصحیح و منتشر کرد و این اثر ارزشمند را بازسازی کرد. او به خوبی می دانست که تقویت هویت ملی ایران در گرو اهمیت دادن به ادبیات کلاسیک و میراث تاریخی آن است.
فروغی نویسنده کتاب معروف «راه حکمت در اروپا» بود که در آن فلسفه غرب از یونان باستان تا عصر جدید به زبانی ساده و قابل فهم برای خوانندگان فارسی زبان توضیح داده شده است. این کتاب نه تنها پلی بین فلسفه غرب و جامعه ایرانی ایجاد کرد، بلکه به آشنایی نسل جدید روشنفکران ایرانی با مفاهیم مدرن فلسفه و علم کمک کرد. فروغی یکی از پایه گذاران مدارس مدرن در ایران معتقد بود که آموزش باید بر پایه علوم جدید و نیازهای جامعه مدرن باشد. او به دنبال به روز رسانی برنامه های درسی مدارس و دانشگاه ها و گسترش فرصت های آموزشی برای نسل جدید بود.
چرا فروغی ناشناس بود؟
برخی معتقدند دستاوردهای فروغی به نام رضا شاه ثبت شده است. شخصیت مستبد رضاشاه باعث شد که نقش فروغی به عنوان معمار مدرنیزاسیون ایران کمتر به چشم بیاید. توجه بیش از حد به جنبه های سیاسی و نظامی مدرنیزاسیون باعث شد که فعالیت های فرهنگی و آموزشی فروغی کمتر مورد توجه قرار گیرد. او به عنوان یک متفکر و نه یک سیاستمدار پوپولیست، کمتر در حافظه جمعی مردم عادی باقی می ماند. فروغی به دلیل مواضع معتدلانه و رویکرد میانی اش مورد انتقاد جریان های سیاسی مختلف آن زمان قرار گرفت. سنت گرایان او را یک مدرنیست می دانستند و مدرنیست ها او را یک سنت گرا می دانستند.
محمدعلی فروغی الگویی برای روشنفکران ایرانی بود که می خواستند بین سنت های محلی و مفاهیم مدرن غربی ارتباط برقرار کنند. کار او در زمینه های آموزشی، فلسفه و فرهنگ نشان داد که مدرنیته و هویت ملی می توانند در کنار هم رشد کنند. امروزه شناخت چهره هایی مانند فروغی می تواند به مرور تاریخ معاصر ایران کمک کند. او نمونه یک روشنفکر چند بعدی با درک عمیق از فرهنگ بومی و نیازهای جامعه جهانی بود.
پایان گفتگو؛ نیاز به شناخت دوباره فروغی
با مرگ او در شب 5 آذر 1321، ایران یکی از چهره های مهم عصر روشنگری را از دست داد، اما میراثی که از خود بر جای گذاشت، تمام قرن چهاردهم را تحت تأثیر قرار داد. بردباری، صلح طلبی، آینده نگر بودن، جهت گیری حقوقی، اعتقاد عمیق به تدریج گرایی و مدرنیسم همراه با درک عمیق فرهنگ ایرانی، ایران را در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی یاری رساند. اندیشه هایی که او گسترش داد، نهادهایی که تأسیس کرد و هویتی که برای شهروند ایرانی معاصر بازآفرینی کرد، انقلابی بود که پایه های فرهنگ ایرانی را در عصر پرتلاطم گذار به مدرنیته تثبیت و استوار کرد.
به گزارش رسانه انتخابتو
ارسال پاسخ