دیشب کلیپ هایی از مصاحبه علی ضیا و شهرام آذر یا «سند» ما در شبکه های اجتماعی دست به دست شد.
بهترین برای: دیشب کلیپ هایی از مصاحبه علی ضیا و شهرام آذر یا “سند” ما در صفحات مجازی دست به دست شد. البته در ماه های گذشته شهرام شبپره، مارتیک، اندی و سیاوش شمس هم مقابل علی ضیا و بهمن بابازاده نشسته بودند و اتفاقاً همه اینها بعد از جنگ 12 روزه رخ داد. اما جدای از این مسائل، تماشای شهرام آذر ده سال بعد و به خصوص بعد از آن نمایش معروف صحنه، ممکن است حس دیگری را برای دوستداران موسیقی تداعی کند. البته علی ضیا همچنان در رسیدگی به این گونه صحبت ها ضعف اساسی دارد اما باز هم این گفتگو از طریق شخصیت شهرام آذر نیز دیده می شد. سپس به سراغ برش هایی می رویم که مخاطب را با شخصیت شهرام آذر آشنا می کند. با ما همراه باشید.
من روی صحنه شهرام آذر بودم، سندی نبودم!
در بخشی از این مصاحبه علی ضیا از برنامه خارج می شود و می گوید قبل از این مصاحبه به خاطر جدی بودن شهرام آذر کمی ترسیده بود. اما او در پاسخ به این اظهارات می گوید شهرام آذر سر صحنه است نه سندی و به عنوان کارشناس موسیقی در برنامه حضور دارد. او البته معتقد است این جدیت یکی از الزامات کار در چنین جاهایی است و اساسا باید با چنین شخصیتی روی صندلی داوری بنشیند.
تلخی هایی مثل پرویز صیاد را باید مسخره کنیم!
کارنامه هنری سندی مملو از آثاری است که به موضوعات اجتماعی می پردازند. صیغه، بیکاری، طلاق، سربازی و حتی دختر حاجی الماس از جمله این آهنگ ها هستند. او معتقد است که چاپلین نیز فردی جدی بود که البته از طنز استفاده می کرد. در واقع به گفته شهرام آذر حقیقت تلخ باید در بستر طنز به مخاطب منتقل شود تا تاثیر آن چند برابر شود. برای این کار به آثار پرویز صیاد متوسل می شود. اثری که با خلق «صمد آقا» در تاریخ هنر ایران جاودانه شد.

من عصبانی نیستم، حتی دوست دختر هم نداشتم!
شهرام آذر مدعی است با تایید همسرش عصبانی نمی شود. او می گوید دوست دختر ندارد و بعد از آشنایی با همسر اولش ازدواج کرد. در واقع او معتقد است که روابط غیررسمی مانع کارش می شود و احساس می کند در جوانی تمام تمرکزش روی کار و حرفه اش بوده و آنقدر وقت برای تفریح نداشته است. در واقع شهرام آذر 40 سال است که تنها برای ارتقای خود در دنیای موسیقی تلاش کرده و خود را فردی متعهد و حرفه ای در این بخش نشان داده است.
نظم و انضباط به ارث رسیده از پدر
او می گوید مادرش عراقی و پدرش ارومیه ای است. در آبادان با هم آشنا شدند و شهرام هم آنجا بزرگ شد. ظاهراً پدرش کارمند یک شرکت نفت بوده و به شدت با فعالیت او در حرفه موسیقی مخالف بوده است. با این حال، همانطور که در تجارت خود پیشرفت کرد، می گوید پدرش شروع به ساخت آلات موسیقی کرد. اما جدای از اینها پدرش را فردی منضبط می خواند و این عوامل را دلیل موفقیت او در زندگی می داند. در واقع پدر شهرام کسی بود که برای پسرش شاهنامه خواند و او را با آموزه های شاعر بزرگ ایرانی آشنا کرد.
خیابان های یوسف آباد; یک روز قبل از پرواز به آلمان!
شهرام آذر می گوید بعد از انقلاب در صدا و سیما کار می کرد اما به دلیل مشکلاتی تصمیم گرفت ایران را ترک کند. بدین ترتیب به سال 63 و یوسف آباد پرتاب می شود; جایی که درست یک روز قبل از پرواز به آلمان پیاده روی می کرد و به گفته خودش اشعار فردوسی را با چشمانی اشکبار می خواند. مردی که بیش از 40 سال است ایران نرفته و تشنه دیدن خیابان های آبادان و خرمشهر است. مردی که می گوید زندگی نباید تحت تأثیر زور باشد و در نهایت با لهجه شیرین آبادانی اشتیاق خود را به ایرانیان ابراز می کند.
به گزارش رسانه انتخابتو













ارسال پاسخ