“Milliyet: چرا برخی از کشورها متحد هستند و برخی دیگر شکسته شده اند؟” آخرین مطالعه یک مجموعه چهار نفره است که در آن آندرس ویمر ، استاد جامعه شناسی و فلسفه سیاسی در دانشگاه کلمبیا ، بیش از یک دهه است که با آن سر و کار دارد. در این مطالعات ، ملت آن را به عنوان یک فرایند شرکتی ، تاریخی و چند منظوره می بیند. کتاب اول به بررسی عواقب ناسیونالیسم بر درگیری های قومی و رد سیاسی می پردازد.
به گفته ایران ، مطالعه دوم با عنوان “مرزهای قومی” در مورد تأثیر مرزهای قومی ، نژادی و ملی بر تجربه زندگی بحث می کند. در کتاب سوم ، “امواج موج” رابطه بین ساخت ملت و خشونت داخلی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. چرا سؤال اساسی این کتاب بیشتر با نابرابری قومی و جنگ داخلی روبرو می شود؟ کتاب چهارم که در زیر معرفی خواهیم کرد ، پاسخ خاصی و نظری به این موضوع اساسی ارائه می دهد.
دموکراسی یک ملت نیست
این کتاب ، برخی از جوامع برای پذیرش نمایندگی سیاسی گروه های کوچک و بزرگ در ساختار دولت ، در حالی که سایر جوامع به انحصار قومی یا حتی منشأ قومی نژادی رژیم آپارتاید نزدیک می شوند. پاسخ در تاریخ است یا در دموکراسی؟ یا فراتر از آن ، آیا باید توضیحات ساختاری تری ارائه دهیم؟
در پاسخ به این سؤالات ، نویسنده به یکی از متداول ترین عقاید در شکل گیری سیاست آمریکا اشاره می کند. این دیدگاه که دموکراسی بهترین ابزار برای تحقق هارمونی ملی در کشورهای جنوبی جهان است.
در این زمینه ، انتخابات دموکراتیک به طور طبیعی گروه های قومی مختلفی را به مرکز سیاسی سوق می دهد ، زیرا سیاستمداران برای به دست آوردن رأی باید ائتلافی را فراتر از منشأ قومی خود ایجاد کنند. برخلاف عقل سلیم ، ویمر استدلال می کند که دموکراسی به تنهایی نمی تواند یک ملت را بسازد. به گفته وی ، بسیاری از کشورهایی که در ساخت ملت ناکام بودند ، رژیم های غیر دموکراتیک بوده اند ، اما بسیاری از کشورهای دموکراتیک نیز وجود دارند که پس از انتقال سیاسی به انتقام قومی و قصاص متوسل می شوند.
یک مثال مهم پس از سقوط عراق صدام حسین ؛ حذف سیستماتیک سنی ها از ساختار قدرت باعث نارضایتی و در نهایت تقویت گروه هایی مانند القاعده و داعش می شود. ویمر می نویسد که دموکراسی وقتی از ائتلاف تاریخی مشترک ناشی می شود ، می تواند منجر به سازگاری سیاسی و اجتماعی شود.
این ائتلاف ها پایه ای برای پذیرش بازی دموکراتیک از طریق همه ریشه های قومی فراهم می کند. به عبارت دیگر ، کشورهای ساخته شده در برابر دموکراسی کمتر چالش برانگیز هستند ، اما تلاش برای ساختن یک ملت معمولاً از طریق دموکراتیک شدن منجر به بن بست می شود. “ملت ها ، نه ملت دموکراسی ، دموکراتیک بهتری می کنند.”
کتاب فعلی نه تنها پاسخی برای یک موضوع اساسی در علوم اجتماعی و سیاسی است ، بلکه یک تلاش جدی برای تدوین نظریه مقایسه ای و مبتنی بر داده در مورد ساخت ملت است. این یک تئوری انتقادی و الهام بخش برای محققان دانشگاهی و سیاست گذاران بین المللی است.
در سراسر کشور
نویسنده به رویکردهای قبلی در شکل گیری ملت باز می گردد و بین شکل گیری ملت ایالتی و ساخت ملت تمایز قائل می شود. به گفته وی ، تشکیل یک کشور مستقل ایالتی با پرچم ها ، ارتش ، سرود ملی ، سکه ها ، اسکناس ها و گذرنامه های جدید نمی تواند شهروندان را ترغیب کند تا با کشور احساس وحدت کنند یا اقتدار دولت را بپذیرند. او سعی می کند فرآیندها و مکانیسم های ادغام سیاسی را تعیین کند. برای این منظور ، برای ساخت ملت دو بعد طول می کشد ، و هر بعد برای یک هدف خاص در منطقه اتصال بین دولت و جامعه تعریف می شود و سپس سه مکانیسم اصلی را برای تحقق هر دو بعد فراهم می کند.
اولین “ادغام سیاسی” است. ادغام سیاسی به معنای گسترش روابط سیاسی و ائتلاف بین دولتها و شهروندان در طول جغرافیای کشور است ، بنابراین از مرزهای قومی ، زبان یا منطقه ای فراتر می رود. در ساخت چنین ملتی ، هدف این است که احساس مشارکت و نمایندگی سیاسی در دولت مرکزی ، به ویژه برای همه گروه ها ، به ویژه اقلیت ها ، احساس کند. شاخص های معرفی شده توسط نویسنده برای این امر شامل ایجاد ائتلاف های سطح ملی ، حضور اقلیت ها در پارلمان ، کابینه و بوروکراسی و ساختار قدرت است.
بعد دوم مربوط به “هویت سیاسی” است. صرف نظر از تصمیم آنها ، این بعد مربوط به وفاداری و شکل گیری احساس شهروندان نهادهای دولتی است. ملت موفق -به این معنی که شهروندان عضو ملت هستند و خود دولت را می بینند.
حس تملک دولت و نهادهای آن ، قومیت ، مذهبی یا منطقه ای در برابر هویت ملی و مشارکت داوطلبانه در مالیات و حمایت دولت ، نشان می دهد که نویسنده هویت سیاسی را تعریف می کند. از نظر ویمر ، ساخت Ulus تنها در شرایطی موفقیت آمیز است که هر دو بعد به طور همزمان انجام شود ، و اگر تنها یکی از آنها رخ دهد ، ساخت ملت فاقد آن خواهد بود.
متغیرهای اساسی ملت
سرانجام ، سه متغیر اساسی وجود دارد که هم “ادغام سیاسی” و “بعد هویت سیاسی” را تسهیل می کند. این رویکرد تحلیلی یک دیدگاه ساخت و ساز ملت چند منظوره را ارائه می دهد که تقلیل گرایی مشترک را از هم جدا می کند (مانند تأکید بر دموکراسی یا توسعه اقتصادی). به گفته ویمر ، این سه متغیر با گذشت زمان و در یک زمینه تاریخی خاص اتفاق می افتد و ساختار ملت به تدریج و از پایین به بالا است.
اولین مورد “ظهور سازمان های داوطلبانه و جامعه مدنی” است. ویمر بر شکل گیری اولیه و گسترده سازمان های داوطلبانه مانند باشگاه های محلی ، انجمن های حرفه ای ، اتحادیه های کارگری و گروه های فرهنگی تأکید می کند. این سازمان ها به عنوان پل بین مردم و دولت خدمت می کنند و اجازه می دهند ارتباطات اجتماعی و سیاسی بین ریشه های قومی مختلف باشد.
به گفته ویمر ، ائتلاف گسترده در کشورهایی با جامعه مدنی چند منظوره و افقی بیشتر است. در مقابل ، خطر از بین بردن سایر گروه ها در کشورهایی که نهادهای اجتماعی فقط در مناطق خاص یا بین گروه های غالب توسعه می یابند بسیار زیاد است. سازمان های غیر دولتی نقش اساسی در ایجاد ادغام سیاسی دارند. آنها از شخصی سازی قدرت سیاسی در بین منشأ قومی مختلف نهادینه جلوگیری می کنند.
در سوئیس ، باشگاه های گرانشی ، گروه های خواندن و موسیقی بین کشور و گروه های مختلف قومی (آلمانی -اسپیک ، فرانسوی صحبت کردن و ایتالیایی) رشد کردند. پس از جنگ داخلی 2 ، دولت برای ایجاد یک ساختار سیاسی بسیار سیاسی به این شبکه ها اعتماد کرد. در بلژیک ، سازمان های غیر دولتی عمدتاً در مناطق فرانسوی متمرکز بودند و پس از استقلال ، نیروی سیاسی در دست نخبگان باقی ماند. در نتیجه ، شعله های آتش احساس می کردند که آنها رد و سلطه می شوند و اشتباهات زبانی درگیری های جدی سیاسی شد.
متغیر مهم دوم “ظرفیت دولت برای دادن کالاهای عمومی عادلانه در سراسر کشور” است. کالاهای عمومی شامل آموزش ، بهداشت ، زیرساخت ها ، امنیت ، خدمات اضطراری و موارد دیگر است. اگر شهروندان ببینند که دولت بدون تبعیض قومی یا منطقه ای خدمت می کند ، درخواست بیشتری برای وفاداری ، مالیات و مشارکت سیاسی خواهد داشت.
در غیر این صورت ، دولت به عنوان ابزاری برای سلطه قومی خاص یا طبقه دیده می شود و شکاف بین دولت و جامعه عمیق تر می شود. از نظر ویمر ، خدمات عمومی نه تنها یک عملکرد رفاهی بلکه وسیله ای برای مشروعیت است. توانایی دولت در ارائه خدمات برابر ، نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به “هویت ملی مثبت” دارد. هنگامی که شهروندان فکر می کنند که دولت عادلانه است ، یک رابطه سیاسی برقرار می شود و کتیبه ملت موفق می شود.
در بوتوانا ، دولت به طور موثری از منابع حیوانی استفاده می کرد و سپس الماس را برای توسعه زیرساخت ها ، آموزش و بهداشت در سراسر کشور صادر کرد. هیچ نشانه ای از حمایت بوروکراتیک از یک قومیت خاص وجود ندارد. در نتیجه ، تمام ریشه های قومی و اقلیت ها حس تعلق و وفاداری به دولت را پیدا کردند.
علاوه بر این ، دولت مرکزی در سومالی نمی تواند ساختار خدمات عمومی را تشکیل دهد. بیشتر خدمات مبتنی بر رشوه خواری روابط قبیله ای و اجاره ای بودند. دیکتاتور نظامی سومالی سعی در خدمت به مبارزات انتخاباتی در یک ورق داشت ، اما این اقدامات پایدار نبود و دولت به واسطه خود تبدیل شد و همین امر باعث جنگ داخلی و فروپاشی سیاسی شد.
متغیر سوم “حضور یک زبان مشترک یا خط ارتباطی” است که به توسعه فرایند ساخت ملت کمک می کند. به عبارت دیگر ، زبان گفتار یا نوشتن که مردم در سراسر کشور می توانند از آنها برای برقراری ارتباط ، مذاکره و استفاده از اقدامات سیاسی استفاده کنند. وجود یک زبان یا خط مشترک ، هزینه ارتباطات سیاسی و فرهنگی را کاهش می دهد و شکل گیری شبکه های سیاسی چند منظوره را امکان پذیر می کند.
در صورت عدم وجود چنین دستگاهی ، هر گروه قومی در حوزه زبانی خود باقی می ماند ، ائتلاف ها به شکل ها باقی می مانند و هیچ هویت ملی واحدی رخ نمی دهد. زبان یا خط مشترک یکی از عواملی است که ساخت ملت را تسهیل می کند. بدون ابزارهای ارتباطی مشترک ، درک یک ملت واحد را نمی توان در ذهن مردم گرفت. حتی در دولت های مرکزی ، عدم وجود چنین زبانی یا خطی هماهنگی ملی را تضعیف می کند.
در چین ، با وجود زبانهای مختلف گفتاری ، یک خط نوشتن واحد در سراسر کشور استفاده شد. این خط مشترک به آزمایش های ملی امپراتوری و نخبگان همه زمینه های شرکت کننده در کشور اجازه می داد.
در نتیجه ، چین توانست هویت ملی همه کاره اما متحد بین “هان” ایجاد کند. زبان های بی شماری در روسیه با خطوط مختلف (سیریل ، لاتین ، عربی و مغول) نوشته شده است. در پایان دوره TSarist ، طرفین عمدتاً زبان (ارمنی ، گرجی ، فنلاندی ، قطب و غیره) هستند ، سیاست آموزش زبان محلی به جای تقویت هماهنگی ملی. سرانجام ، اتحاد جماهیر شوروی در این زمینه پراکنده شد.
ویمر در نهایت تأکید می کند که ساخت ملت روندی است که نسل ها را تولید می کند و با مداخله خارجی کوتاه مدت ، مانند مداخله نظامی یا کمک های بشردوستانه و فعالیت های تبلیغاتی قابل دستیابی نیست. ایجاد کشورهای جامع و تقویت شده در ارائه خدمات عمومی ، تقویت آموزش عمومی و رشد نهادهای غیرنظامی داخلی ، مؤثرترین راهها برای ساخت ملت در طولانی مدت است.
ارسال پاسخ