فلاپی سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از کلمه ای که فکر می کردند بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
زاهد پنجاه زاهید چپ
از ابتدای پیمان با سر
صوفی ماجلیس ، شکسته
برای جرعه ای باز است ، می تواند عاقلانه و کنجکاو باشد
شاهد قرارداد شباب در خواب بود
پیرن عاشق سر و دیوانه است
دین راهزن و شور و شوق قلب بود
مشهور همه ابراز شده اند
Firefall Flower Natemingale
صورت شمع های پروانه
گریه شام و طلوع شکر که هدر نمی دهد
قطره باران ما جواهر یک دانه بود
Narges saqqi ayatollah را بخوانید
حلقه بزرگ ما افسانه ای بود
خانه هافیز اکنون یک بارغا است
قلب ها به قلب رفتند.
فرهنگ لغت: هیچ کلمه ای در این غزل وجود ندارد.
نظرات عرفانی:
2. Hafiz در آیه اول شما را روشن می کند:
شب گذشته هافیز به مشک آمد. باز هم ، او به پیمان ، مصیبت تجاوز کرد و به ساگار بازگشت.
به عبارت دیگر ، تنها راه شما اعتماد به عمل ، حساسیت ، تلاش و راهنمایی خداست.
2. با اسرار و کد بسیاری از این راه را به تنهایی انجام ندهید. بنابراین از برخی معلمان و معلمان کمک بگیرید.
2. او شما را دوست دارد ، اما او رمز و راز عشق و راز عشق را نمی داند. بنابراین با سیاست و راهنمایی با کیا و هدیه ای برای او هدیه دهید.
نظر غزل:
زیبایی و خوبی ظاهر کسی شما را مجذوب خود کرد و قلب شما را بی تاب کرد. اگرچه اکنون از شما دور است ، دعاها و تلاشهای نامحدود شما را دوباره به ارمغان می آورد و واکنش عشق غیر ضروری خود را دریافت خواهید کرد و افتخار و افتخار خواهید کرد.
ارسال پاسخ