پنجشنبه ، 8 ژوئن 2008. دفتر ما سالها در صبا بود …

پنجشنبه ، 8 ژوئن 2008. دفتر ما سالها در صبا بود ...


فلاپی سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از ادبیات تفکر بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

دفتر ما سالها در صبا بود
منفجر شده از درس و دعای ما

نیکی پیر محان.
کاری که در چشم کرم انجام می دهیم خوب بود

حکم شستشوی دفتر اطلاعات ما
من آن را در یک اسب سوار و در قلب قلب تو دیدم

بهتر
قابیل گفت که شخصی در ساخت علم است

دل چو پارگر در حال چرخش بود
و آن دایره در جای خود بود

motabaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
او در دنیای مژه های کاخ خردمند بود

طول گل را در جو می شکستم
این یک سرو بلند در ذهنم بود

آسپیرین قدیمی
این طور نبود.

قلب هافیز برای او خرج نکرد
Cayenne Vision اشتباهات پنهانی خواهد داشت

فرهنگ لغت: سر و سر فوقانی: سر و راست

نظرات عرفانی:

پیامبر هافز در نیش های چهارم تا ششم می گوید:

اگر زیبایی را می دانید ، با شوخی مخفی تماس بگیرید که عشق در آن بالا می رود و از او می خواهید که به کسی بگوید که درک کند.

قلب مانند یک قطب نما سرگردان بود و به دنبال حقیقت بود ، اما هنوز یک حضور قلب و عاشق وجود داشت.

رمشگر درد در درد و سوزاندن عشق بود و آهنگی که از مژه های او خون می زد ، دزدید.

نظر غزل:

عدم اطمینان و زمان برای سالها سرگردان شدن ، و خوشبختانه اشتباهات زیادی رخ داده است که باعث ایجاد مشکلات زیادی برای شما نشده است ، اما اکنون زمان آن رسیده است که آینده خود را برنامه ریزی کنید و تصمیم جدی بگیرید و از آن شاخه پرش کنید.