چرا ایران و ایالات متحده هر بار در آستانه صلح به دام می افتند؟

اما رضا نصر


اما رضا نصر کف با این حال ، رضا نصر ، استاد روابط بین الملل دانشگاه جان هاپکینز

به گفته مجله فارن افرز ، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ، روابط بین ایران و ایالات متحده وارد مرحله کاملاً جدیدی شده است. ایران ایالات متحده را “شیطان بزرگ” خواند ؛ تهدیدی مستقیم برای نماد امپریالیسم و استقلال کشور. ذهنیت جدید با دو تجربه دردناک تاریخی تغذیه می شد: کودتایی با نقش آمریکایی در برابر دولت موساج -وشنگتون -آنها معتقد بودند که ما هرگز نمی توانند یک مستقل و زندگی را متوقف کنند و این کشور را متوقف کند و این کشور را به طور مداوم متوقف کند.

بر این اساس ، یک سیاست اساسی پدیدار شد: نه تنها از ایران ، بلکه از سراسر خاورمیانه. از طرف دیگر ، واشنگتن ، که سقوط شاه را از دست دادن یکی از مهمترین متحدین منطقه می بیند ، استراتژی “کنترل و فشار” را اتخاذ کرد. مهمترین مؤلفه های این استراتژی ایجاد و تقویت مبنای نظامی ، حمایت از متحدین منطقه و اجرای افزایش تحریم های اقتصادی بود. این تضاد اساسی در چهل سال گذشته به یک عنصر ثابت روابط تهران و واشنگتن تبدیل شده است.

به همکاری از تعهد ؛ توضیح فرصت های ایران و آمریکا

دهه اول انقلاب اسلامی را می توان دوره ای از ادغام خصومت باز بین ایران و ایالات متحده دانست. اشغال سفارت ایالات متحده در تهران با روابط بین دو کشور برای همیشه مخالف بود. در همان سال ها ، با آغاز جنگ ایران -عراق ، واشنگتن مستقیم و غیرمستقیم توسط بغداد متوقف شد. حمایت تهران به عنوان مداخله ای که برای درگیری باز است.

اواخر دهه 1980 منجر به قله برخورد مستقیم دو کشور شد. در سالهای 1 و 2 ، نیروی دریایی ایالات متحده سکوهای نفتی ایران را در خلیج بصره اشغال کرد ، یک سری کشتی های نظامی ایران را نابود کرد و سرانجام یک هواپیمایی ایران این هواپیما را هدف قرار داد و سرنگون کرد. تهران این وقایع را یک اعلامیه جنگ ناگفته می دانست ، اما ایالات متحده بر توسعه عراق و سپس در جنگ خلیج بصره متمرکز شد. نتیجه تعمیق شکاف ناامنی بود. این نه تنها شفابخش است ، بلکه زخمی است که به بخشی جدایی ناپذیر از روابط ایران -آمریکایی تبدیل شده است.

دهه 1980 افتتاح جدی در روابط ایران ووس نداشت. واشنگتن با اجرای تحریم های جدید و تقویت حضور نظامی در خلیج بصره ، سیاست خود را برای محدود کردن تهران ادامه داد. در مقابل ، ایران سعی کرد تا تأثیر خود را گسترش دهد. بنابراین ، او به عنوان خصومت باقی ماند. با این حال ، این منجر به درگیری مستقیم و گسترده نشد.

نقطه عطف بعدی در ماه سپتامبر رسید. حملات تروریستی به نیویورک و واشنگتن این دو کشور را امکان پذیر کرد. ایران که در اثر طالبان و القاعده آسیب دیده بود ، با ایالات متحده علایق مشترک داشت. رهبر جمهوری اسلامی و رئیس جمهور آن زمان محمد خاتامی این حملات را محکوم کرد و در صحنه ای بی سابقه گفت که مردم ایران در خیابان ها با قربانیان همدردی می کنند. هر دو کشور طالبان را به عنوان یک دشمن مشترک می دانستند: واشنگتن ، از منظر امنیت جهانی و دیدگاه تهران از مرزهای شرقی و چشم انداز رویارویی با بنیادگرایی سنی.

پس از حملات 11 سپتامبر ، ایران به ایالات متحده آمد. تهران با ارائه اطلاعات میدانی و کمک های لجستیکی ، مسیر عملیات نظامی ایالات متحده را در افغانستان باز کرد. دیپلماسی ایران نیز در کنفرانس بن سال نقش تعیین کننده ای ایفا کرد. محمد جاواد زریف با حمایت مستقیم قاسم سلیمانی توانست گروه های توزیع شده افغان را به جدول بیاورد و دولت موقت را تشکیل داد. این اولین تجربه همکاری آزاد و مؤثر بین تهران و واشنگتن پس از انقلاب بود. با این حال ، تنها چند هفته بعد ، جورج دبلیو بوش در سخنرانی معروف ایران ، بخشی از “محور شر” نامید. این برچسب سیاسی سرمایه اعتماد به نفس تازه ایجاد شده را نابود کرد و پنجره همکاری را بست.

سقوط صدام ؛ چگونه جنگ عراق استراتژی ایران را تغییر داد؟

حمله ایالات متحده به عراق یک نقطه تعیین کننده در تهران و واشنگتن بود. محمد خاتامی یک برنامه جامع برای مذاکرات مستقیم و حل و فصل اختلافات ارائه داد. این پیشنهاد ، از جمله پرونده هسته ای و سیاست های منطقه ای ایران. با این حال ، کاخ سفید نه تنها آن را جدی گرفت ، بلکه تصویب نکرد.

ایران نتیجه گرفت که این گفتگو بسته است و تنها راه آماده مقابله با آن خواهد بود. تهران به سرعت در عراق کار کرد: از یک سو ، نفوذ خود را گسترش داد و دمشق با دمشق همراه بود. این جنبش ها ارتش ایالات متحده را در یک باتلاق طولانی به خود جلب کرد و پروژه دموکراسی واشنگتن را شکست داد. از نظر تهران ، بزرگترین تهدید او تقریباً در معرض خطر حمله مستقیم ایالات متحده به ایران ناپدید شد. نظر تهران این بود که آمریکا می تواند برای خارج شدن از منطقه خسته و عصبانی باشد. طبق نظر ایران ، خروج سربازان آمریکایی از عراق با این محاسبه تأیید شد.

در آن سالها ، پرونده هسته ای تمرکز اصلی تنش بین تهران و جهان شد. در اوایل دهه 1980 ، اعلام ابعاد پنهان برنامه در پایتخت های غربی زنگ هشدار داد. ایالات متحده در پایان برنامه نگران بود که این بهانه ای برای جنگ جدید باشد. برای اولین بار با اروپایی ها ، اروپایی ها توانستند اولین توافق را با تهران انجام دهند و برای مدت کوتاهی ، تعلیق غنی سازی برقرار شد. با این حال ، واشنگتن آشتی را ناکافی توصیف کرد و خواستار عزل کامل شد. به گفته رهبران ایران ، این یک نشانه واضح بود: تنها راه ارزیابی برنامه هسته ای یک پیشرفت گسترده تر است. چنین تصور ستون اصلی استراتژی ایران در سالهای بعد بود.

امید از امید ؛ ایران -ران -چرا دیپلماسی آمریکایی هر بار شکست خورد؟

باراک اوباما به قدرت رسید ، ایران لحظه جدیدی در تنش روابط بود. در ابتدا او سعی کرد که تهران را به جدول مذاکره بیاورد ، اما او همچنین اظهار داشت که هدف وی “تغییر رژیم” نیست. اوباما دریافت که سرکوب چیزی جز بن بست نیست و تنها راه جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح های هسته ای یک توافق دیپلماتیک بود.

در پایان این جاده در گردش ، منجر به توافق هسته ای به نام Brajam شد. توافق نامه ای که سخت ترین محدودیت ها را برای برنامه هسته ای ایران تحمیل می کند و تعهد تهران بارها توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی تأیید شده است. برژام اولین مکانیسم ایجاد اعتماد جدی بین تهران و واشنگتن بود. اما این یک موفقیت شکننده بود. در ایران ، بخش رادیکال آن را عقب نشینی علیه غرب می نامد. در ایالات متحده ، منتقدین اخوان را ناکافی می دانند زیرا ایران شامل برنامه موشکی ایران و نقش منطقه ای آن نبود. در همان زمان ، تهران اثر خود را گسترش داد. جنبشی که عربستان سعودی ، امارات و اسرائیل را بالا می برد. لابی های قوی در واشنگتن با همین استدلال مخالف بودند.

آمدن دونالد ترامپ سرنوشت برانجام است. این توافق از توافق خارج شد و سیاست “حداکثر فشار” را آغاز کرد: تحریم های معلول ، انزوا اقتصادی و فشار دیپلماتیک بی سابقه. جو شکننده دیپلماسی بار دیگر به یک خصومت آشکار تبدیل شده است.

با عقب نشینی ایالات متحده ، چرخه درگیری تسریع شد. ایران غنی سازی اورانیوم را در پاسخ افزایش داد. قله تنش ها ترور Qassim Süleyman در 7 ژانویه با دستور دونالد ترامپ بود. تهران با حمله موشکی به پایگاه های ایالات متحده در عراق پاسخ داد و دو کشور برای اولین بار در دهه گذشته به آستانه جنگ رسیدند.

انتخابات در ایالات متحده ممکن است نقطه چرخش باشد. جو بایدن قول داد در کمپین انتخابات به برژام بازگردد. با این حال ، در عمل ، سیاست فشار ادامه یافت. واشنگتن اعتراف کرد که تهران قبل از هرگونه توافق به تعهدات کامل هسته ای باز خواهد گشت. مذاکرات وین از ساعت 6 آغاز شد و برای مدتی امیدها را ایجاد کرد ، اما با پایان دولت حسن روحانی و ورود ابراهیم ریزی ، راه احیا به قفل رسید.

ایران نیز به مسکو نزدیکتر بود. این چرخش ژئوپلیتیکی با اروپا مخالفت کرد ، که قبلاً واسطه ای بین تهران و واشنگتن بازی می کرد.

فرصت طلای دیپلماسی ؛ آیا ایالات متحده و ایران این بار مسیر گفتگو را انتخاب می کنند؟

تاریخ روابط ایران -us بارها نشان داده است که می توان از همکاری در افغانستان به پیشنهاد جامع ایران در توافق 2 و توافق هسته ای سازش کرد. با این حال ، هر بار ، سوءاستفاده و قدردانی از اعتراض مانع از انجام این کار شد.

اگر ایالات متحده نمی خواهد ایران شبیه کره شمالی باشد و در عین حال نمی خواهد به طور دائم برای جنگ آماده شود ، چیزی بیش از پذیرش مسیر دیپلماسی فرار نیست. حقیقت این است که ایران نیز از کارگردانی مستقیم ایالات متحده می ترسد. در چنین مواردی ، تنها گزینه عملی بازگشت به جدول مذاکره است.