به گزارش خبرگزاری انتخابتو به نقل از ایسنا برای کیارستمی، سینما و عکاسی دو مسیر جدا اما مساوی بودند. اگرچه خودش بارها تاکید کرده که عکاسی را به دلیل سادگی و استقلال آن ترجیح می دهد: «من هر دو را دوست دارم، اما شرایط عکاسی راحت تر است چون به دکور، سرمایه و امکانات زیادی نیاز ندارد. او همچنین معتقد بود که عکاسی چیزی است که بر سینمای او تأثیر گذاشته است. نه برعکس؛ شاید به همین دلیل است که فیلم های او ریشه های بصری و مینیمالیستی خود را در همان تجربه های عکاسی دارند.
کیارستمی 30 سال عکاسی کرد و تمام آن سال ها تجربه نگاه کردن به دنیا از پشت لنز به آثار بسیار متنوعی تبدیل شد که به 10 دسته کلی تقسیم می شوند. «سفید برفی»، «باران»، «جادهها»، «مهتاب»، «در و خاطره»، «درخت و کلاغ»، «دیوار»، «پنجرهای به زندگی»، «به من نگاه کن گاو» و بسیاری فیلمهای دیگر که برخی از آنها در ایران اکران نمیشوند.
آنچه در عکس های کیارستمی دیده می شود، حداقل در ظاهر تفاوت چندانی با فیلم های او ندارد. همان نگاه ساده و در عین حال انتزاعی در عکس های او تکرار می شود. بینندهای که در معرض نقاشیهای کیارستمی قرار میگیرد، به سرعت متوجه میشود که نقاشیهای او تنها نمایشی از ظاهر طبیعت و دنیای اطراف نیست، بلکه راوی مفاهیم ذهنی و انتزاعی است.
در واقع اگر بیننده عکس های کیارستمی باشیم، باید بتوانیم ردپای او را نه در سطح نمایان اثر، که در عمق پنهان آن پیدا کنیم. پس کجا و چگونه به دنبال عمق پنهان عکس طبیعت باشیم؟ در سطح اول تصاویر، اغلب مناظر طبیعی را میبینیم که با ترکیببندیهای زیباییشناختی عکاس آمیخته شدهاند، در حالی که در سطح دوم، با نمادها و استعارههایی مواجه میشویم که هر کدام تفسیر خاص خود را دارند. تعابیری که دقیقاً با دیدگاه هنرمند منطبق نیست، اما به بیننده اجازه می دهد خوانش خود از اثر را در ذهن داشته باشد.

برای مثال می توانیم به مجموعه «درخت و کلاغ» برویم. تصاویر این مجموعه اغلب قاب های بسته تنه درختان یا سایه هایی هستند که در یک قاب قرار می گیرند و یک کلاغ به عنوان عنصر مکمل قرار می گیرد. حضور کوچک کلاغ روی زمین یا شاخه های درختان، درختان محکم تصویر را عمیقاً در بر می گیرد.
علیرضا سمیع آذر در کتاب «زایش مدرنیسم ایرانی» درباره این مجموعه از نقاشیهای کیارستمی نوشته است: «این اولین جنبه مفهومی نقاشیهاست که بر حضور دائمی کلاغها با وجود درختان عظیم تأکید میکند و اغراقآمیز نیست، در واقع کیارستمی هیچگاه سعی نکرد کلاغها را در نقطه طلایی ترکیب قرار دهد و از دیگر عوامل استفاده نکرد.

مجموعه «سفید برفی» کیارستمی نیز یکی از مشهورترین مجموعه های عکاسی به ویژه در بازارهای بین المللی است. همانطور که از نام آن پیداست، برف عنصر اصلی این مجموعه است. تصاویر این مجموعه معمولاً در قاب های بسته ضبط و نمایش داده می شوند. بسیاری معتقدند «سفید برفی» نسبت به آثار بعدی کیارستمی مفهومی کمتری دارد و این مجموعه بیشتر کلاسیک است.
اگرچه در عین حال در تعبیر این مجموعه گفته می شود که برف که عنصر اصلی این مجموعه است، تنها عنصری است که در تصویر وجود دارد و بر نمایش عناصر دیگری تاکید دارد که شاید چندان مورد توجه قرار نگیرد. در واقع زیبایی و یکنواختی برف فرصتی است برای به نمایش گذاشتن درختان، طبیعت و حتی حصارها.

در نهایت، عکس های عباس کیارستمی نه به دلیل مشکلات فنی، بلکه به دلیل نگاه متفاوت و تامل برانگیز به جهان، جایگاه ویژه ای در تاریخ هنر معاصر پیدا کرده است. او با حذف عبارات مستقیم و پرهیز از معانی آشکار، بیننده را به مشارکت فعال در خواندن تصویر دعوت می کند. خواندنی که طبیعت بهانه ای برای اندیشیدن می شود. همین وضوح معنا و احترام به ذهن بیننده است که عکس های کیارستمی را در عرصه هنرهای تجسمی فراتر از سینما ماندگار، تاثیرگذار و جهانی می کند.
آثار عکاسی کیارستمی در بازارهای داخلی و خارجی خوب پیش می رود. در مجموع 137 اثر وی در حراج های داخلی و بین المللی برای فروش عرضه شد. گرانترین آنها در حراج فیلیپس در سال 2007 به قیمت 142 هزار دلار فروخته شد.

اثری از کیارستمی در حراج فیلیپس فروخته شد.
59243
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین






ارسال پاسخ