ناوهای هواپیمابر کشتی های بسیار بزرگی هستند و سرمایه گذاری روی آنها نه تنها از نظر مالی بلکه از نظر زمان توسعه و سایر منابع نیز بسیار زیاد است. این کشتی ها مجهز به توپ و سیستم های دفاعی قدرتمند هستند و اغلب برای محافظت از آنها با کشتی های جنگی دیگری همراهی می شوند.
اما دریا یک دشمن قدرتمند است و یک طوفان سهمگین به اندازه یا سلاح یک کشتی و متحدانش اهمیتی نمی دهد. در بدترین شرایط، مانند طوفان وحشتناک، کشتی های جنگی گاهی به دریا فرستاده می شوند. این یک تکنیک دفاعی است که به آنها اجازه می دهد بهتر با موقعیت های دشوار کنار بیایند. ناوهای هواپیمابر حتی در طوفان های شدید به ندرت واژگون می شوند که عمدتاً به دلیل طراحی منحصر به فرد آنها است.
شرایط جوی و گرانش تأثیر زیادی بر تجربیات ملوانان در طول قرن ها داشته است، زیرا می توانند کشتی ها را از سمتی به سمت دیگر حرکت دهند. حتی مهارت های با تجربه ترین کاپیتان ها به چالش کشیده شد. نکته مهم در مورد کشتی ها این است که مراکز ثقل آنها کم طراحی شده است. مشابه کشتی های کروز، این ویژگی به تثبیت کشتی در دریاهای مواج کمک می کند. با این حال، ناوهای هواپیمابر ممکن است همیشه نتوانند مسیرهای هموارتری را برنامه ریزی کنند یا مانورهای مناسب را انجام دهند. مرکز شناوری یک کشتی بالاتر از مرکز ثقل آن است و این به همراه سطح صاف بسیاری از قسمت های کشتی به این معنی است که کل ساختار کشتی به طور طبیعی خود متعادل است.

شکل منحصر به فرد ناوهای هواپیمابر چگونه به پایداری آنها کمک می کند؟
مشابه کشتی های باری، هدف اصلی ناوهای هواپیمابر به حداکثر رساندن استفاده از عرشه و فضای ذخیره سازی است. اما در مورد ناوهای هواپیمابر مسائل مهم و پیچیده تری وجود دارد. کشتی های باری اغلب دارای طرح های خاصی برای ایمن نگه داشتن محموله هستند، مانند قفل ها و بخش های ویژه برای نگهداری کانتینر.
در ناوهای هواپیمابر، این فقط در مورد فراهم کردن فضا برای فرود، سوخت گیری، تکمیل تجهیزات و برخاست مجدد نیست. این فرآیند باید تحت هر شرایطی با خیال راحت انجام شود. بنابراین، هر قسمت از کشتی به حفظ تعادل کل ساختار کمک می کند.
کلید تعادل توزیع وزن است. مثلاً اگر در یک طرف ترازو وزن بیشتری وجود داشته باشد، به سمت آن طرف متمایل می شود و این نیروها روی کشتی نیز تأثیر می گذارد. در اصطلاح دریایی به پاشنه کشی «سر خوردن» می گویند و هر چه شدت آن بیشتر باشد برای کشتی خطرناکتر است. از آنجایی که کشتی در طول سفر همیشه کاملاً صاف روی آب قرار نمی گیرد، یکی از اولویت های اصلی طراحی ناوهای هواپیمابر توانایی مقاومت سریع و مؤثر در برابر این نیروها است. مرکز ثقل پایین کشتی، زمانی که کشتی شروع به فهرست شدن می کند، بازگشت طبیعی به تعادل را برای کشتی دشوار می کند.

شکل کشتی
هر جزئیات در طراحی یک ناو هواپیمابر مهم است. به عنوان مثال، USS Gerald R. Ford، بزرگترین کشتی ساخته شده تاکنون، در زیر آب بسیار بزرگتر از آن چیزی است که به نظر می رسد. علاوه بر این، نوک ظرف گرد است که باعث کاهش اثر مقاومت در برابر آب در مقایسه با نوک های تیز سنتی می شود. بنابراین، ناو هواپیمابر مانند کوه یخ است. منظره از سطح آب می تواند بسیار گمراه کننده باشد. شکل خاص کشتی نه تنها آن را در آب ایمن تر و پایدارتر می کند، بلکه به احتمال زیاد سرعت آن را نیز افزایش می دهد. کشتی های کلاس جرالد آر فورد در واقع می توانند به سرعت بیش از 55 کیلومتر در ساعت برسند.
کشتی ها کشتی های بسیار بزرگ و قدرتمندی هستند و وظیفه اصلی آنها این است که به عنوان باند فرودگاه برای هواپیماها عمل کنند. البته حوادثی در کشتی ها اتفاق می افتد و ممکن است برخی از هواپیماهای نظامی در دریا سقوط کنند. با این حال، ثبات طبیعی کشتی تضمین می کند که این آسیب بیش از حد زیاد اتفاق نیفتد. سیستم های بالاست و قرار دادن بالاست نیز روش هایی هستند که خدمه می توانند وزن کشتی را تنظیم و توزیع کنند.






ارسال پاسخ