چند توصیه برای کسانی که از زندگی کاری خسته شده اند

چند توصیه برای کسانی که از زندگی کاری خسته شده

«جما اسبق» یکی از کسانی است که بعد از حدود دو سال کار تصمیم گرفت کارش را کنار بگذارد و کار خودش یعنی ساخت پادکست را که همیشه دوستش داشته، راه بیاندازد. اکنون مدتی از این تصمیم می گذرد. او اخیراً به عنوان مهمان در برنامه “ایلینی ماتا” مجله تجاری هاروارد حضور یافت و در آنجا درباره تجربیات و چالش های خود در ماه های اول کارآفرینی صحبت کرد. از جمله تنهایی، فقدان ساختار، بی ثباتی رویه و درآمد نامنظم. از جمله این گفتگوها «آیا کارآفرینی برای شما مناسب است؟ می توانید پاسخ سوال را پیدا کنید.

وی در قسمت اول گفت و گو توضیح داد که به گزارش دنیای اقتصاد مرز بین زندگی شخصی و زندگی تجاری در سبک زندگی کارآفرینی از بین می رود. این سبک زندگی دارای آزادی و انعطاف است اما فاقد ساختار است. کارفرما ساختار و برنامه در زندگی کارمند را برای شما تعیین می کند. شما عادت کرده اید که شخصی به شما بگوید چه وظایفی دارید، چقدر برای آنها وقت دارید و چگونه باید آنها را انجام دهید. با این حال، وقتی استعفا می دهید، زندگی شما ساختار ناپذیر می شود و باید خودتان ساختار زندگی خود را بسازید.

از سوی دیگر، آزادی حرکتی که به دست می آورید مزایای بسیاری دارد. از جمله خلاقیت و حفاظت از سلامت روان. وقتی کارآفرین می شوید، دیگر همکار ندارید. شما باید جامعه خود را ایجاد کنید. جما چند ماه اول کارآفرینی را به عنوان یک ترن هوایی توصیف می کند، اما ارزیابی کلی او تاکنون مثبت است. او نمی تواند تصور کند که به زندگی یک کارمند بازگردد. او در قسمت دوم و پایانی مصاحبه اقداماتی را که برای کاهش چالش های کارآفرینی انجام داده است، از جمله اجاره فضای مشترک با چند کارآفرین جوان و مشاوره با یک مشاور مالی را شرح می دهد.

ایلینی: در مورد سبک زندگی جدید بیشتر توضیح دهید.

جما: مهمترین چیز انعطاف پذیری است. وقتی مجبور نیستید یک شغل 9 تا 5 زندگی کنید، احساس آزادی باورنکردنی به شما می دهد. اکنون مسئولیت حجم کار و نتایج آن بر عهده من است. و من باید خودم برای زمانم برنامه ریزی کنم. یکی از مهمترین چیزهایی که آموخته ام این است که هر روز در زندگی یک کارآفرین متفاوت است. مثلا ساعت 5.30 صبح است که دارم با شما صحبت می کنم. یک روز دیگر، ممکن است تمام روز جلساتی داشته باشم. هر روز یک اتفاق جدید می افتد. برخی از کارها بهتر است در یک روز خاص انجام شوند. مثلاً من پادکست هایم را در روزهای سه شنبه و جمعه منتشر می کنم و مطالب را در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه می نویسم. اوایل خودم را مجبور به سختی کار کردم. چون “سخت کار کن!” هیچ کس نگفت. شما باید به یک هدف خاص برسید.” وقتی کارآفرین شدی باید اینها را برای خود بخوانی. در ماه اول هر روز سخت کار کردم تا به خودم ثابت کنم ارزش ترک را دارد. اما به مرور زمان متوجه شدم که این روش نتوانست ادامه دهد

وقتی ما کارمند هستیم، همکاران ما در اطراف ما هستند. همیشه افرادی هستند که ایده هایی ارائه می دهند. حالا که برای خودتان کار می کنید، آیا جایگزینی دارید؟

تا همین چند ماه پیش خیلی تنها بودم. تولید پادکست ذاتاً یک فعالیت انفرادی است. در حین ضبط نمی توانید کسی را کنار شما بنشیند و با شما چت کند. سپس با دو دختر آشنا شدم که در تولید پادکست نیز کار می کردند. با هم برای ناهار بیرون می رفتیم و گپ می زدیم. مدت زیادی با هم صحبت کردیم تا اینکه یک روز یکی از آنها رو به من کرد و گفت: می توانم یک سوال بپرسم؟ تا اینکه بپرسی آیا احساس تنهایی نمی کنی؟” چرا این را گفتم؟ قطعا.” گفتند: ما هم همینطور. “به نظر شما چه نوع دفترچه ای بخریم؟” گفتم. بعد از این بحث ها تصمیم گرفتیم دفتری اجاره کنیم. به مدت دو روز در هفته ما از چند نفر دعوت کردیم که در زمینه تولید پادکست هستند و می توانند از این فضا بهره مند شوند. ما اکنون دفتر کوچک خود را داریم. اگر میکروفون ما مشکلی دارد، می توانیم غم و اندوه خود را با هم در میان بگذاریم یا از یکدیگر کمک بخواهیم. یا وقتی واکنش به یک رویداد منفی است، با هم در مورد آن صحبت کنید. این عالی است

علاوه بر اجاره دفتر، چه جنبه ای از زندگی کاری را با خود به این زندگی جدید آورده اید؟

فعلاً همین است. برای مقایسه، من دیگر مانند آن روزها وارد لینکدین نمی شوم و از محیط سنتی حرفه ای فاصله گرفته ام. دلیل اصلی ترک زندگی کارمندی این بود که به خودم گفتم خدایا. چرا وقت و انرژی زیادی را تلف می کنم و وقت گذراندن با دوستان و خانواده ام را برای رسیدن به هدفی که چندان برایم مهم نیست از دست می دهم؟ اکنون احساس می کنم هر ساعت از زندگی من به درستی سپری شده است.

درست است. این در راستای «تعادل کار و زندگی» است. من یک سوال دارم. آیا وقتی کاری را که دوست دارید انجام می دهید این تعادل معنا پیدا می کند؟

اتفاقا چند روز پیش خانواده همسرم از او پرسیدند: جما به اندازه تو کار می کند؟ او پاسخ داد: «احتمالاً بیشتر از من، زیرا او همیشه مشغول است. وقتی این را شنیدم، با خودم فکر کردم: “پس من از بیرون شبیه این هستم!” گفتم. آیا من خیلی مشغول تلفن و چک کردن ایمیل هایم هستم؟ اما از طرف دیگر، وقتی کاری را انجام می دهید که دوست دارید، اضافه کاری بسیار آسان تر است، مخصوصاً پادکست برای من سرگرم کننده بود. یک خلاقیت برای ارائه و من هنوز هم می خواهم این کار را تمام وقت انجام دهم. باید به خودم یادآوری کنم: “پادکست فقط یک سرگرمی نیست، اکنون کار شماست. می توانید 24 ساعت را به آن اختصاص دهید، اما برای چیزهای دیگر وقت نخواهید داشت.” به همین دلیل است که باید در اینجا استراحت کنید و برای سایر فعالیت های خود وقت بگذارید. به همین دلیل است که من همیشه تعطیلات آخر هفته را انجام می دهم.

پس این حد شماست. من در تعجبم که به جز تعطیلات آخر هفته چه محدودیت های دیگری دارید.

مثلاً سعی می کنم بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب، شبکه های اجتماعی و ایمیل های کاری را چک نکنم. این! خدای من! احساس می کنم هیچ محدودیت دیگری ندارم. من دو قانون دارم و آنها را با احتیاط رعایت می کنم. سوال شما مرا متوجه این مشکل کرد.

مشکلی نیست ما انسان هستیم و می توانیم وفق دهیم. یه سوال دیگه اکنون که پادکست شغل تمام وقت شماست، آیا هنوز آن را دوست دارید؟ دیگر خبری از سرگرمی یا مزاحمت های جانبی نیست. این کار شماست.

یکی به من گفت برای اینکه سرگرمی خود را به یک تجارت تبدیل کنید، باید 150 درصد عاشق آن باشید، زیرا به محض تبدیل شدن به شغل شما، 50 درصد جذابیت آن کم رنگ می شود و به 100 درصد افزایش می یابد. من هم موافقم باید خیلی دوستش داشته باشی من هنوز پادکست را دوست دارم و هیچ کار دیگری را ترجیح می دهم انجام دهم. من به آن متعهد هستم و کل روند را دوست دارم.

بیایید در مورد مسائل مالی صحبت کنیم. در حال حاضر مسائل مالی چگونه مدیریت می شود؟

اکنون کمی استرس زاتر از قبل است زیرا امنیت یک شغل تمام وقت را ندارید. با این حال، اخیراً دیدم بسیاری از همکارانم، به ویژه آنهایی که در حوزه فناوری کار می کنند، سازگار شده و به دنبال مشاغل جدید هستند. بنابراین به نظر می رسد که شرکت ها از امنیت شغلی قبلی برخوردار نیستند. من هنوز معتقدم شغلم ارزش ریسک کردن را دارد. با این حال، من با یک مشاور مالی صحبت می کنم. من باید خیلی چیزها را مدیریت کنم. مثل مالیات. شبیه به فرآیند یادگیری است. توصیه من این است که اگر به فکر استعفا برای کارآفرین شدن هستید، حتما با یک مشاور مالی یا حسابدار مشورت کنید.

حالا به ما بگویید، از زمانی که کار برای کارفرما را متوقف کردید، چگونه احساسات شما نسبت به خودتان تغییر کرده است؟

مهمترین پیامد که ممکن است مثبت نباشد، احساس سندروم فریبنده است (یعنی فرد دستاوردهای خود را ناشی از شانس و اقبال می داند نه تلاش یا شایستگی خود). وقتی کارآفرین می‌شوی، مثل این است که با پاهای خود وارد دل طوفان شده‌ای و حالا به چیزهای بیشتری شک می‌کنی. زمانی که قبلاً یک کار شرکتی داشتم، پادکست برای من یک سرگرمی بود. من می توانم یکی را خاموش کنم و روی آن کار کنم. مهم نبود که همه چیز همیشه عالی پیش نمی رفت، زیرا در نهایت، پادکست سرگرم کننده بود. اما اکنون باید بیشتر به آن توجه کنم زیرا دیگر فقط یک سرگرمی نیست. این شغل من است و منبع درآمد و امرار معاش من است. این بخش بزرگی از هویت من است. و کمی سخت بود. یکی از چالش های من مقایسه خودم با دیگران است. با خودم می گویم: “من به اندازه فلان و فلان تلاش نمی کنم. باید بیشتر کار کنم. کسی را دیده ای؟ کار آنها شگفت انگیز است. چرا این ایده به ذهنم نرسید؟ من برای این کار کردم آیا اشتباه کردم؟”

از اینکه با ما صادق بودید و احساسات خود را به ما گفتید متشکرم. برای رهایی از این وضعیت، از این طرز فکر چه کردید؟

به روزهایی فکر می کنم که پادکست های من هیچ مخاطبی نداشت. قبل از اینکه یک قسمت را منتشر کنم، به این فکر می کنم که چه کاری می تواند رضایت بخش باشد. فکر می کنم حتی اگر تا الان شنونده ای نداشتم ادامه می دادم. فکر می‌کنم 50 سال آینده احتمالاً پادکست‌ها وجود نخواهند داشت و رسانه‌های مبتنی بر فناوری جدیدتر وارد خواهند شد، آیا از محتوایی که منتشر می‌کنم راضی خواهم بود؟ آیا من به این افتخار خواهم کرد؟ طرز تفکر استرالیایی به ما می گوید: «به کار خودت فکر کن». یعنی خودت رو با کسی مقایسه نکن با سرعت خود حرکت کنید فرض کنید هیچ کس دیگری جز شما در بزرگراه نیست. اگر چنین است، با چه سرعتی در حال حرکت هستید؟ اگر نمی دانید ماشین های دیگر با چه سرعتی حرکت می کنند، با چه سرعتی پیش می روید؟ هر زمان که احساس کردید با دیگران مقایسه می شوید، به این فکر کنید. افرادی را که باعث می شوند احساس کنید به اندازه کافی تلاش نمی کنید، لغو فالو، حذف و حذف کنید.

یکی از پیشنهادها این است. افرادی را دنبال کنید که الهام بخش شما هستند و کاری را که شما می خواهید انجام می دهند انجام می دهند. ببین چطور این کار را می کنند. و از خود بپرسید: “چرا نمی توانم این کار را انجام دهم؟” به جای اینکه بپرسید «چگونه می توانم این کار را به روش خودم انجام دهم؟» پرسیدن. پس به جای مقایسه، از آنها الهام بگیرید.

جالبه. من فکر نمی کردم.

برای کسانی که می خواهند کارآفرین شوند چه توصیه ای دارید؟

100% ارزشش را دارد. ارزش ریسک کردن را دارد. البته این تجربه شخصی من است. اما خوشحالم که از این سختی ها و تردیدها گذشتم (که هنوز پابرجاست) چون این نیمه پر لیوان زیباست. شما زمان زیادی برای انجام کاری که دوست دارید دارید.

آیا چیزی هست که بخواهید قبل از تصمیم گیری بدانید؟

آدرس من برای کسانی است که می خواهند کارآفرین شوند. برای از دست دادن روزهای کاری و راحتی یک شغل 9 تا 5 آماده باشید. مثل پایان دادن به یک رابطه طولانی است. مطمئناً خود رابطه را از دست نخواهید داد. اما ممکن است احساس امنیت را که داشتید از دست بدهید. اما با گذشت زمان با افراد جدیدی آشنا می شوید و همه چیز به حالت عادی باز می گردد.

پس پشیمون نیستی

اصلا.