در آستانه انتخابات پارلمانی عراق در 29 آبان 1404، سؤال مهمی ذهن نخبگان و تحلیلگران سیاسی این کشور را به خود مشغول کرد: چرا نسل جوان عراق که امروز تقریباً 35 درصد از جمعیت کشور و 72 درصد از واجدین شرایط رای دادن را تشکیل می دهند، نمی خواهند پای صندوق های رای بیایند؟ پاسخ به این سوال یک دلیل نیست، بلکه دلایل مختلفی را شامل می شود و بررسی آنها خواننده را با فضای کنونی جوانان عراقی آشنا می کند. این دلایل در یک دسته کلی عبارتند از:
ناامیدی از تغییر
با تغییر نظام سیاسی در سال 2003، مردم عراق، به ویژه جوانان، امید زیادی به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی خود با تغییر این نظام داشتند. چرا که پیش از آن به دلیل تحریم های نفتی اعمال شده بر مواد غذایی در دهه 90 و تهاجمات آمریکا، شرایط سختی را پشت سر می گذاشتند. اما با تغییر نظام سیاسی به دلیل شرایط امنیتی ناشی از اشغال نظامی هشت ساله آمریکا و بحران داعش، مشکلات ساختاری مانند فساد، عدم شفافیت، ناکارآمدی دولت و دخالت آمریکا در امور داخلی این کشور، این امیدها به تدریج به ناامیدی تبدیل شد. در این صورت وجود طیفی مستمر از سیاستمداران سنی، کرد و شیعه در دو دهه اخیر عملاً امکان امید به تغییر حداقلی را برای جوانان این کشور از بین برده است.
این عوامل همراه با ناکامی جوانان عراقی در ایجاد تغییر از طریق ناآرامی های سال 2019، در میان رهبران جنبش به دلیل نفوذ بازیگران خارجی مانند ایالات متحده، باعث ناامیدی گسترده در نسل جوان شده است.
علاوه بر این، ناتوانی نمایندگان جوانان عراقی در مشارکت موثر در فرآیندهای سیاسی به دلیل فساد و ناکارآمدی، احساس ناامیدی و بی اعتمادی سیاسی را در میان جوانان عمیق تر کرد.
نفوذ آمریکا از طریق دیپلماسی آموزشی
یکی از مشکلات جدی عراق از اوایل دهه 90، بحث آموزش بوده است. آموزش و پرورش در این کشور به دلایل مختلفی از جمله تجاوزات آمریکا در سال های 1991 و 2003، تحریم های بین المللی، فساد، بی ثباتی سیاسی، کمبود بودجه، ناکارآمدی مدیریت و … با مشکلات زیادی مواجه شده است. به همین دلیل، سیستم آموزشی عراق توانایی خود را برای پرورش رهبران ارزشمند و مؤثر از دست داده است و این امر باعث شده است که دانش آموزان این کشور در مراکز آموزشی بین المللی از جمله ایالات متحده آمریکا تحصیل کنند. آمریکا با استفاده از مدارس، دانشگاهها، مراکز آموزشی غیردولتی و شتابدهندههای کسبوکار و از طریق برنامههای تبادل دانشجو و برنامههای آموزشی تجربی مانند برنامه AILP، سعی در ایجاد تغییر نرم مطلوب داشته است. تغییری که هدف آن پرورش رهبرانی است که آینده عراق را خواهند ساخت.
این هدف ایالات متحده ظاهراً بسیار خوب و کامل تلقی می شود، اما وقتی هزینه های این سازمان ها که مستلزم پرداخت هزینه های بالا هستند بررسی می شود، مشاهده می شود که سرمایه گذاری های ایالات متحده بر اساس طبقه ثروتمند است. طبقه ای که به دلیل سطح بالای رفاه، هرگز ناامیدی را که جوانان عراقی هر روز با آن مواجه می شوند، تجربه نکرده اند. زمانی که این افراد رهبران آینده عراق شوند، به دلیل عدم درک این شرایط، نمی توانند تغییر ساختاری در کشور و وضعیت جوانان آن ایجاد کنند. بنابراین، آمریکا با سیاست های خود در زمینه دیپلماسی آموزشی در بین جوانان ناامیدی ایجاد می کند.
راه حل
بی کفایتی و ناکارآمدی ساختار داخلی و سیاستمداران عراقی، همراه با بازتولید این فضا توسط دیپلماسی آموزشی آمریکا، باعث شد این فکر در ذهن جوانان عراقی شکل بگیرد که «اساساً رأی من به عنوان یک جوان هیچ معنا و تأثیری بر سرنوشت کشورم ندارد» یا «سلامت ضعیف رأی من در انتخابات مؤثر است». این ایده ها مفهومی را آشکار می کند: جوانان عراقی به تغییر نیاز دارند، حداقل تغییری که خدمات اجتماعی را به این گروه ارائه دهد. ایجاد شغل (در شرایطی که بیش از 15 درصد بیکاری در عراق وجود دارد)، تأمین مسکن، آب، برق و خدمات مشابه می تواند چشم انداز حداقلی تغییر را ایجاد کند.
در چنین شرایطی، نهادهای مسئول در این زمینه نیازمند سرمایه گذاری جدی در حوزه جوانان برای پیشبرد گفتمان مقاومت در شرایط حساس کنونی منطقه غرب آسیا هستند. این موضوع علاوه بر بهبود وضعیت شیعیان در عراق، زمینه ساز پرورش رهبرانی نیز خواهد بود که آینده عراق را از طریق گفتمان های اسلامی بسازند، نه از طریق گفتمان لیبرالی که توسط دیپلماسی آموزشی آمریکا ترویج می شود.






ارسال پاسخ