به گزارش خبرگزاری ایسنا، وی نوشت: آتش سینمای ایران فقط سوختن یک ساختمان قدیمی نبود، نشانه تداوم روندی بود که سال هاست خیابان لاله زار را بی معنا کرده است. خیابانی که روزگاری نماد ورود تهران به دنیای مدرن، جایی که حافظه جمعی در آن شکل گرفت و مرکز سینما، تئاتر و زندگی فرهنگی بود، امروز زیر فشار اقتصاد زمین، تغییر کاربری لجام گسیخته و فقدان سیاست های موثر شهری به مکانی فرسوده و گمنام تبدیل شده است.
ایسنا، به منظور بررسی وضعیت «لاله زار»، به تحلیل علل فرسایش فرهنگی و ارائه راهکارهایی برای احیای این گذر تاریخی و فرهنگی پرداخته است. اسکندر مختاری طالقانی، دکتر پژوهشی هنر، مرمتگر، پژوهشگر میراث معماری و شهرسازی ما چت کردیم
رئیس بررسی وضعیت کنونی خیابان لاله زار و علل وقوع حوادثی مانند آتش سوزی در سینمای ایران وی به ایسنا گفت: به نظر میرسد امروز نوعی درگیری یا «جنگ نابرابر» وجود دارد که در لالهزار مانند هیچ جای دیگری خود را نشان نمیدهد، تضاد اقتصاد شهری با فرهنگ و هویت، اقتصاد سودآور عملاً جایی برای بقای فرهنگ و هویت باقی نمیگذارد و این باعث میشود که بخش تاریخی شهر نیز به همین سرنوشت دچار شود.
وی افزود: امروزه کاربری های مربوط به صنعت برق به کاربری غالب در خیابان لاله زار تبدیل شده است. برخی از آنها نمایشگاه های کالاهای الکترونیکی، برخی فروشگاه های لوازم برقی و برخی مکان های عرضه تجهیزات سنگین هستند. کافیست سری به کوچه ملی بزنید تا قرقره کابل برق، تیرهای روشنایی برق و کارگاه های تولید تجهیزات برق و الکترونیک را ببینید. در چنین حالتی، اگر زمانی این مکان ها را سینما، تئاتر، هتل، عکاسی یا کارگاه خیاطی بنامیم، واضح است که اقتصاد و منطق بازار کنونی اجازه نمی دهد این کارکردهای قدیمی ثابت بماند.
مختاری گفت: متأسفانه این موضوع محدود به نهاد خاصی مانند میراث فرهنگی نیست، بلکه برخاسته از سیاست های کلان مدیریت شهری است. اگر یک مرکز اقتصادی و تجاری با ظرفیت لازم و مناسب برای بخش برق و روشنایی در جای دیگری از شهر ایجاد می شد، لاله زار زیر بار چنین فشاری نمی رفت. این وضعیت خارج از صلاحیت میراث فرهنگی است و ارتباط مستقیمی با مدیریت شهری دارد. من این رویارویی نابرابر را هر روز با وضوح بیشتری می بینم. تعارضی که به نفع اقتصاد پولی و سرمایه های بی بند و بار است و به هزینه فرهنگ ختم می شود. اتفاقی که برای سینمای ایران افتاد بخشی از سناریوی فرسایش و تخریب شاخص های فرهنگی خیابان لاله زار و این بار در اثر آتش سوزی است.
این کارشناس و محقق مرمت و معماری در پاسخ به این سوال: آیا اساساً می توان مزارع لاله را احیا کرد؟ وی توضیح داد: وقتی به تجربیات جهانی و حتی تجربیات خودمان در ایران نگاه می کنیم، پاسخ مثبت است. تجربیات سایر شهرها و نمونه های داخلی نشان می دهد که می توان مزارع لاله را نجات داد و احیا کرد. همین بس که در دوره معاصر، به ویژه از دهه 1330 به بعد، با وجود افزایش ثروت در تهران، قدرت سرمایه و شکل گیری مناطق جدید شهری، هرگز موفق به ایجاد خیابانی مطمئن از همان سنگ لاله زار نشدیم. حتی خیابانهایی که در سالهای اخیر ایجاد شدهاند، مانند خیابان آندرزگو، با وجود شدت پول و سرمایه، از نظر معماری، عملکرد یا فضای عمومی، موفقیت قابل توجهی برای شهر محسوب نمیشوند. این نشان دهنده یک دوره غنی است که نتوانست فضای شهری را تولید کند.
این معمار به این سوال پاسخ داد در لاله زار تک تک بناها مانند خانه بیرلیک حفاظت شده است، اما آیا حفظ تک تک بناها می تواند منجر به احیای کلی خیابان شود و چقدر موثر است؟ وی گفت: حقیقت این است که این اقدامات ممکن است آرامش بخش باشد، اما فقدان آن قطعاً مصیبت بارتر است. اگر این مداخلات حفاظتی انجام نمی شد، تاکنون مجموعه پیرنیا، خانه وحدت، ساختمان کوشک، خانه معمار دانمارکی، خانه هدایت، خانه علاءالدوله و مدرسه زنده دارک ویران شده بودند. این ساختمان ها نشانه هایی از دوران سالم خیابان و شهر هستند. در مواردی که امکان برخورد مستقیم با قطب های مخرب اقتصادی وجود ندارد، باید بر روی نقاطی که امکان موفقیت وجود دارد، تمرکز کرد. این سازه ها مانند سلول های شهر تاریخی هستند که سلامتی گذشته را به ما یادآوری می کنند و آثار آن را زنده نگه می دارند.
لاله زار که زمانی مرکز سینماهای فعال بود، امروز به «قبرستان سینماها» تبدیل شده است. بسیاری از این سینماها به دلیل مخالفت یا منافع صاحبانشان ثبت نشده و منجر به مرگ آنها می شود. رد پرونده ثبتی سینمای ایران با وجود ارزش فرهنگی و حافظه جمعی این سوال را مطرح می کند که مشکل از کجاست، چگونه می توان از تکرار این روند جلوگیری کرد و چرا در برخی موارد شبهه هماهنگی برای تخریب وجود دارد؟ مختاری در پاسخ به این سوال گفت: این تصور چندان درست نیست، با توجه به اینکه تنها درج در فهرست آثار ملی می تواند یک بنا را به طور کامل نجات دهد. نمونههای بسیاری از ساختمانهای ثبتشده در فهرست آثار ملی وجود دارد، اما بعداً از طریق مراجع قضایی به صاحبان آنها دستور داده شد که این اثر را از فهرست خارج کنند، مانند ساختمان اخیراً تخریب شده در همدان. بنابراین، اگرچه ثبت آثار ملی گامی مهم و موثر در جهت حفاظت است، اما به تنهایی نمی تواند سازه را از همه خطرات نجات دهد. پیش از این از «سینمای ایران» به عنوان «بنای گرانبها» یاد می شد. همانطور که می دانید، ما دو سطح حفاظت داریم. یکی ثبت در فهرست آثار ملی و دیگری شناسایی به عنوان یک سازه ارزشمند. مشکل اصلی در ثبت آثار ملی و به طور کلی در نگاهی به فهرست آثار ملی بیش از هر چیز مبتنی بر بحث مدیریت است.
وی افزود: برای ثبت ملی عموماً انتظار می رود ساختمان دارای ویژگی های کالبدی و معماری باشد که بتواند شورای ثبت را قانع کند. به عنوان مثال سینمای متروپل که کمی بالاتر از سینمای ایران قرار دارد و ثبت ملی شده است، از نظر معماری یک اثر مهم، تزئینی و قابل احترام است. یا سینما سپیده وارطان هوانسیان در خیابان الخبال دارای ویژگی های معماری برجسته ای است. اما هر سینمایی از نظر معماری در این سطح نیست. اما من معتقدم که همه آنها ارزش دارند. مثلاً یک سالن سینما به نام «سینما همای» در چهارراه لاله زار وجود دارد که سال هاست فقط فیلم های هندی در آن نمایش داده می شود. این سینما مدت هاست رها شده و شاید از نظر معماری ساختار چندان محکمی نداشته باشد اما «مکان خاطره» است. حفظ اماکن حافظه فرهنگی در شهر کاملا قابل دفاع است. اما حفاظت از این گونه اماکن تنها بر اساس عنوان «مکان یادمان» در صورتی امکان پذیر است که مدیریت و منابع مالی نیز برنامه ریزی شود.
این معمار و پژوهشگر گفت: نظر یا آرزوی من در خصوص احیای لاله زار این است; اگر چه نمی دانم آیا افق آینده این خیابان ظرفیت تبدیل شدن به پاساژ فرهنگی و محل برگزاری جشنواره فیلم را دارد یا خیر. جایی که هتل ها برمی گردند، کتابفروشی ها و خیاط ها زنده می شوند. لاله زار که زمانی محل بیش از 160 مغازه خیاطی بود، مرکز مد و لباس بود. لباسها، اپتیکها، کلاهسازان و هر چیز دیگری که جلوهای از تمدن جدید بود در این خیابان جای پای خود را داشت. حتی مطبوعات در لاله زار حضور پررنگی داشتند. چرا امروز دیگر نمی تواند چنین نقشی را بازی کند؟
مختاری در ادامه سخنان خود بیان کرد: اکنون ده ها ساختمان در محدوده تئاتر شهر و خیابان لاله زار جدید که در ابتدا ساختمان های مسکونی بوده و ظرفیت بسیار کمتری نسبت به لاله زار دارند به سالن های نمایش، قهوه خانه و مکان فرهنگی تبدیل شده است. بنابراین، این موضوع بیش از هر چیز مستلزم یک اقدام هماهنگ و یک سیاست منسجم است. به نظر من «فشار مطالبه گری» در مدیریت شهری و حتی مدیریت فرهنگی تعیین کننده شده است. با پشتوانه قدرت سرمایه، تقاضایی که آنچه را که میخواهد انجام میدهد، مدیریت را به همراه دارد و بسیاری از عناصر فرهنگی و تاریخی را نادیده میگیرد. مدیریت مبتنی بر قدرت در عمل رفتار بسیار مخربی دارد.
وی ادامه داد: آرزوی چندین ساله ما احیای میدان امام خمینی (ره) میدان سابق توپخانه، بازگرداندن شهرداری و تبدیل آن به شهر بود و به این ترتیب من به تنهایی در بیش از 105 جلسه شرکت کردم تا بالاخره این طرح اجرایی شد. در ضلع شمالی میدان، حفظ هویت تاریخی شهر و تامین ثبات ضروری است.» آیا می توان تصور کرد که فرهنگیان که پانزده سال برای گردآوری آن دوندگی و هزینه های سنگین صرف کرده اند، بیایند و بدون پاسخگویی به این همه تلاش بی اعتنا باشند؟ در حالی که این میدان باید به یک مرکز پیادهمحور تبدیل میشد، تردد اسبها کاهش مییافت و فرهنگیان به جای عبور و مرور باید اینجا توقف میکردند، گپ میزدند و فضای شهری زنده ایجاد میکردند، آنچه امروز شاهد آن هستیم بحرانی آشکار در مدیریت فضای شهری است.
مختاری ادامه داد: نمونه دیگر میدان مشاک است. سالها سعی میکردیم جلوی خودروی عبوری را بگیریم. این پروژه با همراهی شهرداری و وزارت امور خارجه آسفالت شد و بیشتر رویاهای داشتن یک محوطه فرهنگی مجلل و عمومی در قلب تهران محقق شد. اما بعد از همه اینها وزارت امور خارجه درهای میدان را بست. امروز برای ورود به میدان مشاه باید از جاده های فرعی و خیابان های اطراف وارد شوید، مثلا نزدیک موزه ملک، از زیر دروازه تاریخی امکان ورود وجود ندارد. باز هم می گویم هیچ نهادی پاسخگو نیست. اینها تیرهایی هستند که یکی یکی به بدنه میدان مشاه، بلدیه، خانه شهر و در نهایت لاله زار می خورد. وضعیت لاله زار دقیقا همینطوره. کارکرد این خیابان مشخص است. لاله زار چنین تراکمی از صنایع مرتبط با برق را ندارد. امروز لاله زار به یک منطقه خدماتی تبدیل شده است که حمل و نقل کالا را پشتیبانی می کند.
این کارشناس میراث فرهنگی گفت: من می گفتم پیرمردان، زنان و کودکان به راحتی از لاله زار عبور نمی کنند اما امروز می گویم حتی جوانان هم نمی توانند از این خیابان عبور کنند. مغازهها اجناس خود را وسط پیادهرو گذاشتهاند، موتورسیکلتها هم در پیادهرو حرکت میکنند و هم از پیادهرو، کسی نمیایستد، موتورسیکلتهایش را پارک میکند و برای حمل کالا میرود. هزاران موتورسیکلت در این خیابان تردد می کردند. از آنجایی که تنها یک لاین باقی مانده است، وانت ها و کامیون ها بدون توجه به ترافیک پشت سر و بدون اینکه کسی جلوی آنها را بگیرد، در وسط خیابان توقف می کنند و بارهای خود را تخلیه می کنند. خیابان کاملا بسته است و هیچ واکنشی وجود ندارد. لاله زار به فضایی تبدیل شده است که می توانی «هر کاری می خواهی بکن».
مختاری ادامه داد: «لالزار» امروز پیامی نوستالژیک فراتر از یک واقعیت شهری است و فقط یک خاطره است. نمی دانم چرا مردم از لاله بازی در ذهن و خاطرات جمعی خود دست بر نمی دارند. کافی است کسی که امروز به لالهزار میرود بفهمد تصویری که در ذهن اوست و واقعیت فعلی خیابان دو چیز کاملاً متفاوت هستند. با این حال اصرار مردم شهر برای حفاظت از لاله زار کاملا قابل احترام است. چرا مردم مزارع لاله می خواهند؟ چون لحظات خوشی را در آنجا سپری می کردند، زیرا روزگاری قدم زدن در این خیابان به شهروندان احساس قدم گذاشتن به دنیای مدرن و متمدن را می داد. این یک مطالبه عمومی است. اما اقتصاد شهری بیمار، اقتصاد زمین و مرکانتیلیسم اجازه نمی دهد این خواسته محقق شود. صاحب یک سینمای 1200 نفری چطور می تواند بگوید بیا این ساختمان را نجات بده، مثلاً آن را تبدیل به تئاتر یا فرهنگسرا کن، با اینکه می داند با تغییر کاربری آن، ثروتش صد برابر می شود؟ باید پایانی برای این تغییر کاربری وجود داشته باشد.
مختاری با تاکید بر این مطلب گفت: بارها گفته ام بخشی از این مسئولیت مربوط به میراث فرهنگی است، اما قسمت مهمتر مربوط به شهرداری است. شهرداری دارای اختیار قانونی نسبت به تغییر کاربری است. طرح های تفصیلی و پهنه بندی این اختیار را به شهرداری داده است. اگر راه قانونی تغییر کاربری بسته شود و به مالک گفته شود که این کاربری فرهنگی باید ثابت بماند، هیچکس نماها را خراب نمی کند و هویت خیابان می تواند زنده بماند.
59243
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین






ارسال پاسخ