قلب های شکسته می تواند استعاری یا تحت اللفظی باشد. مغز می تواند هر دو نوع را درمان کند. بسیاری از مردم افسردگی ناشی از جدایی را به عنوان قلب شکسته توصیف می کنند. اما افسردگی ناشی از یک عشق شکسته در قلب نیست. به طور دقیق تر، در مغز اتفاق می افتد.
به گزارش انتخاب به نقل از Psychologytoday؛ در مقابل، حملات قلبی واقعی به دلیل اختلال در عملکرد قلب رخ می دهد. اما هر دو شرایط را می توان با تغییرات در عملکرد مغز بهبود بخشید.
اول، افسردگی ناشی از شکست عاطفی
یکی از مهمترین علائم اختلال افسردگی اساسی، آنهدونیا است، یعنی ناتوانی در تجربه لذت. درمان آنهدونیا به ویژه با درمان های دارویی سنتی یا روان درمانی دشوار است.
یکی از دلایل احتمالی افسردگی بدون لذت، ناتوانی در به خاطر آوردن برخی خاطرات مثبت است. آیا در صورت زنده شدن چنین خاطرات مثبتی می توان افسردگی را کاهش داد؟
این سوالات با استفاده از مدل افسردگی موش به صورت ابتکاری مورد بررسی قرار گرفتند (رامیرز و همکاران، 2015). از آنجایی که موش ها نمی توانند به پرسشنامه های افسردگی پاسخ دهند، باید به رفتار آنها تکیه کنیم. موش هایی که برای چند روز غیرفعال مانده اند شروع به نشان دادن علائم افسردگی می کنند. آنها تلاش کمتری برای فرار از موقعیت های چالش برانگیز انجام می دهند و از نوشیدن محلول شیرینی که موش های غیر افسرده از آن لذت می برند، خودداری می کنند. دانشمندان این رفتارها را شبیه به آنهدونی در انسان تفسیر می کنند.
پس از اینکه موش ها در این حالت افسرده قرار گرفتند، دانشمندان بخشی از مغزشان را که قبلاً در طی یک رویداد مثبت عاطفی (مانند مواجهه با موش مطلوب از جنس مخالف) فعال شده بود، دوباره فعال کردند. موش هایی که این خاطره مثبت را دوباره تجربه کردند، تغییر چشمگیری در رفتار خود نشان دادند: آنها تلاش بیشتری برای فرار از یک موقعیت چالش برانگیز انجام دادند و دوباره از راه حل شیرین لذت بردند. هنگامی که فعالیت مغز در حین فعال سازی حافظه مثبت مورد بررسی قرار گرفت، مشاهده شد که سیستم پاداش مغز (که در ادامه در مورد آن صحبت خواهیم کرد) فعال است.
تنها یادآوری یک خاطره مثبت ممکن است برای کاهش ناراحتی عاطفی کافی نباشد. اما این نتایج که جزئیات ارتباط عصبی بین حافظه مثبت و کاهش افسردگی را توضیح می دهد، ممکن است سرنخ های مفیدی برای درمان های آینده افسردگی در انسان ارائه دهد.
حال بیایید تجزیه عاطفی استعاری را کنار بگذاریم. حمله قلبی واقعی چیست؟
اکثر مردم می دانند که قلب و مغز به هم مرتبط هستند، اما یک مطالعه اخیر نشان می دهد که فعال کردن یک الگوی خاص از فعالیت مغز ممکن است نتایج حمله قلبی را بهبود بخشد (هایکین و همکاران، 2024). مغز از طریق سیستم عصبی خودمختار عملکرد قلب را کنترل می کند. هنگامی که در حین راه رفتن خرس را می بینید، مغز سیگنال هایی را ارسال می کند که ضربان قلب شما را افزایش می دهد و خون را به عضلات پا پمپاژ می کند تا بتوانید فرار کنید.
ما همچنین می دانیم که قلب می تواند بر مغز تأثیر بگذارد. تپش قلب می تواند به عنوان یک سیگنال به مغز برای هشدار در مورد یک موقعیت خطرناک ارسال شود. در هنگام حمله قلبی، مغز سیگنال هایی را از قلب دریافت می کند تا ما را از خطر آگاه کند. پس از حمله قلبی، مغز یک پاسخ ایمنی برای بهبودی ایجاد می کند. چیزی که تا به حال مشخص نبود این بود که کدام مناطق مغز و کدام مکانیسم ها در این روند بهبودی نقش دارند.
برای پاسخ به این سوال، محققان به موشها حمله قلبی کردند و سپس سیستم پاداش مغز را فعال کردند تا اثرات این فعالسازی را بر بهبودی حیوانات بررسی کنند. سیستم پاداش مغز، که شامل اتصالات دوپامین از مغز میانی به مغز جلویی است، اغلب توسط رویدادهای احساسی مثبت فعال می شود. این فعالیت ها شامل غذاهای خوشمزه و تعاملات اجتماعی مثبت است. این سیستم همچنین با سیستم ایمنی مرتبط است، و آن را به مکانی مناسب برای هماهنگی بهبود پس از حمله قلبی تبدیل می کند.
نتایج این مطالعه نشان داد که موش هایی که سیستم پاداش مغزی آنها پس از حمله قلبی فعال شده بود، در مقایسه با گروه کنترل که این فعال سازی را دریافت نکردند، عملکرد قلب بهتری داشتند و ضایعات بافت قلب را کاهش دادند. این اثرات به دلیل افزایش پاسخ سیستم ایمنی در موش هایی بود که سیستم پاداش آنها فعال شده بود.
یکی دیگر از عوامل شگفت انگیز در این سیستم کبد است. از طریق ردیابی آناتومیک، محققان نشان دادند که کبد به سیستم پاداش مغز متصل است. کبد آنزیم ها و پروتئین های زیادی تولید می کند که نقش مهمی در مغز و بدن دارند. یکی از این پروتئین ها پروتئینی به نام C3 است که به بهبود قلب کمک می کند. هنگامی که محققان اثرات C3 را مسدود کردند، اثرات مفید فعال کردن سیستم پاداش بر روی قلب نیز از بین رفت.
راه حل
این نتایج چندین نکته مهم را برجسته می کند. یکی از اینها ارتباط بین مغز و بدن است. ما هنوز از زبان باستانی و شیوه های پزشکی استفاده می کنیم که این دو را متمایز می کند. اما وقتی مغز به کبد سیگنال می دهد که قلب را درمان کند، این تنها سیستمی است که هدفش حفظ سلامتی ماست.
نکته دیگر این است که استعاره های ما درست است. دلشکستگی ناشی از جدایی و دلشکستگی ناشی از حمله قلبی مشترکات زیادی دارند. مغز ما بخشی جدایی ناپذیر از سیستم است که هر دو نوع قلب شکسته را درمان می کند.
ارسال پاسخ