کف سقوط از آثار ادبی یکی از اعتقادات قدیمی این مرز است. با گذشت زمان ، ساکنان این سرزمین حق داشتند از کلمه ای که فکر می کردند بهره مند شوند. با این حال ، با گذشت زمان ، فقط در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
نه در شهر قلب ما
خوش شانس هستم که لباسشویی خود را از اینجا بخرم
کویت یک حافظه پنهان در مقابل کرم است
من عاشق قلب سوخته قلب تو هستم
من باغبان پاییز بی خبر را می بینم
اوه ، از روزی که بادهای شما بالا می رود
نجیب دارزن از او در امان است
اگر او امروز فردا نیامد تا از خواب برخیزد
من از این همه درخشش خواب می بینم
صاحب نظری نام ساعت
علم و گریس به چلتر سال جمع شدند
او می ترسد که نرگس به یوگما مست شود
چه صدای اهدا کننده کاسه تعظیم
سامیریلی کیست که ید را متوقف می کند
جام مینا ممکن است دیوانه شود
دلم برای سیل گرفتن تنگ شده است
راه عشق کمین کمانداران است
هرکسی که می داند چگونه سود ببرد
حافظ می خواهد برای مست
برای میزبانی خانه
فرهنگ لغت: حافظه پنهان: خوب/اطلاعات: آگاه
نظرات عرفانی:
هافیز در بیت اول ، دوم و سوم می گوید:
در این سرزمین زیبا و زیبا نیست که مرا مجذوب خود کند. اگر کمک بگیرم ، از این شهر سفر می کنم و می روم.
* عزیزان خوب و شاد که دوست دارند با او صحبت کنند کجا هستند.
*ای باغبان زیبا Jamal Yar Gardens ، من شما را از غم و اندوه خود غافل می دانم. متأسفانه ، روزی گل زیبای شما وقتی با سقوط پاییز غارت می شود.
اکنون باید اهداف خود را تفسیر کنید.
نظر غزل:
من به دنبال یک خیال خام هستم که قصد دارید خانه خود را ترک کنید. کمی عاقلانه فکر کنید و پایان کار خود و آنچه فکر می کنید انجام دهید خوشحال نیست و پایان آن چیزی جز پشیمانی و غم و اندوه نخواهد بود. شما می توانید با پیش بینی و تفکر بهترین راه را انتخاب کنید و بهتر از رقبای و دشمنان خود عمل کنید.
ارسال پاسخ