اولین حرکت ، ده سال پیش بسیار نرم بود ، سعید سیه طاهری گفت که پسرت عباس گفت که دوربین شما تهران است؟ من شک کردم!
چگونه گفتم؟
او گفت بعداً تماس می گیرم
و دوباره این نامیده شد
او گفت که می تواند با دوربین به ظهور شهدا بیاید؟
چرا گفتم؟
او گفت که پدر من شهید است و آنجا خواهد بود
و من از صندلی افتادم.
ده روز پیش ، جایی که من به این دعا دادم و دعا و خواستار شاهد در جنگ دیدم !!! بیشتر این کشور با ابتکار عمل شما ، کنگره های گران قیمت شهدا در مناطق محروم و متروکه این کشور ، اما … خوب و من به عنوان صندلی نابینا و ناشنوا بودم. وقتی جسد او آمد ، همسرش به آرامی آمد ، او می دانست که انگار منتظر این لحظه نیست. و بعد ، شب قبل از عزیمت گفت ، او گفت که او به این داعش منحصر به فرد و ارشد خندید و شیر در رختخواب خواهد مرد. و او به خودم گفت كه جشنواره دانشجویی شاد در مناطق محروم و تصمیم به رفتن به جنگ داعش ، جایی كه فرهنگ دقیق تر از سلاح ها و اولین بود. جایزه دوم و بدون کاهش مردان خود. خود مرد یک جنگجو است.
و شش سال پس از شهادت حاج سعید سعیا طاهری ، تلفن من در همان صندلی و دو سال قبل از روز تماس گرفت … شماره ثبت شده همسر خانم کیومارس بود ، دکمه مجازی که من روی آن قدم گذاشتم ، یک جمله تکراری بود که فریاد بسیار طولانی و بدون پیشگویی را پراکنده می کرد.
حبیب ، خود کیومارس … و تکرار و تکرار ، خانم واقعاً سوخته ، آتش سوزی شد و من فقط گفتم که آرام هستم ، شاید این خبر دروغ بود. مانند اظهارات سعید ، من هم انتظار آن را نداشتم. فقط سه شب قبل فقط یک پیام کوتاه وجود داشت … و سپس یک زن در یک جلسه مجبور شد به خانه سینمای خانم خانم بیاید زیرا او مجبور شد یک زن را در این موقعیت آرام کند … و سپس هر دو مخفیانه وارد شدیم. یکی موتور دارد ، دیگری هر چیزی است که من نمی دانم …
با این حال ، دو سعید و کیمار با جشن دوستی بین کودک ایرانی و عراق با دو جلسه متفاوت بودند.
وقتی یک بار با کودکان عراق و ایرانی به سعید آمدیم ، یک بار با عراق و ایرانی ، جشن صلح را در امتداد رودخانه مرزی جشن گرفتیم ، سعید سعیا تاهری در خود تهران نبود و من و من و من بدون او نامه ای دریافت کردیم. من گفتم ، مگر اینکه حامد عباس را دیدم ، گفتم که می آیم و کشتی را جارو می کنم ، بگذارید در مورد نظر بغداد از من بپرسم ، و این کلمات دیپلماتیک shirk ، اما نه ، او گفت که من در سی امین سالگرد جنگ پس از شش ماه کشتی را جارو می کنم. Kheirandish ، Fatheh Motamed Aria ، Nader Talebzadeh و Seyedeh Zahra Hosseini و دیگران به مدت سه شب نخوابیدند. بنابراین سعید سیه طاهری … این بار ، بدون حضور کیومارها که کاری انجام داد که چرا او تنبل است و بعداً جشن نمی گیرد. و چرا مبارزه معمول من خانم و مری خانم گولا را ارسال نکرد؟ در این مراسم ، پگا و دو دختر دیگر و خواهر خانم خانم توران ، نهید و برادرانش مهداد و حمید را دیدم.
و اکنون می توانم شانه فانتزی را به خاطر بسپارم و آن را قرار دهم ، و می توانم آن را قرار دهم ، و اشک را اشک می ریزد که این دنیای فانی باید متورم شود ، بنابراین می توانم چنین رفیق فوق العاده ای پیدا کنم. آنها جشن یکی از دوستان جهان را با چشمان ترامپ و نتانیاهو جشن می گیرند تا دوباره جمع شوند.
باید باشد
۵۷۵۷
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ