سربالایی استیون ا. کوک ، تحلیلگر ارشد خاورمیانه ، شورای روابط خارجی ایالات متحده
چند هفته پس از افتتاح در سال 2008 ، جو بایدن اولین سخنرانی سیاست خارجی خود را در اولین حضور خود در وزارت امور خارجه ایالات متحده انجام داد. در یک عبارت دائمی ، “آمریکا بازگشت” نظری است که به وضوح به طور مستقیم به زمان و رویکرد دونالد ترامپ تفسیر می شود. او در تلاش بود تا پیام واضحی را ارائه دهد: یک بار دیگر در قلب سیاست خارجی ایالات متحده ارزشهای ایالات متحده است. همانطور که در طول مبارزات انتخاباتی وعده داده شده بود ، “دیکتاتور عزیز” ترامپ و رئیس جمهور مصر رهبران سعودی عبدال فاتح آل -ینی برای چهره هایی مانند دوره “امضای سفید” به پایان رسید. کشورهایی که توسط بایدن قول داده اند ، آنها را به “طرد” تبدیل می کنند و آنها را مجبور می کنند که “رفتارهای خود را بپردازند”. “
از بایدن تا ترامپ ؛ بازگشت آمریکا از پراگماتیسم با ارزش به مناسب
با این حال ، کارشناسان سیاست خارجی ایالات متحده و البته بدبین ها می دانستند که بایدن مجبور خواهد شد دیر یا زود از مواضع خود خارج شود. در ماه مه ، عبدال فتح السیسی بارها و بارها یک تماس تلفنی داشت. به دلیل نقش قاهره در توقف واسطه گری بین اسرائیل و حماس. این نقش از کاخ سفید استقبال و مورد استقبال قرار گرفت. تابستان بعدی به عربستان سعودی و با ولیعهد سعودی محمد بن سلمان در یک عمل نمادین سفر کرد. شخصی که قبلاً آن را “غیرقابل قبول” توصیف می کرد.
این ادعا مبنی بر اینکه سیاست خارجی ایالات متحده بازتابی از ارزش های آمریکایی است ، یا حداقل یک اعتقاد طولانی که نخبگان سیاست خارجی آن در واشنگتن همیشه بارها و بارها تکرار کرده است. اما در عمل ، این ادعا بیشتر شبیه یک افسانه است نه یک واقعیت. در عین حال ، لیست بالای کسانی که حقوق بشر را نقض می کنند ، که شرکای استراتژیک ایالات متحده هستند ، این تضاد اساسی را نشان می دهند. در همین حال ، آخرین سخنرانی دونالد ترامپ در ریاض دارای رنگ و روحیه مختلفی بود. وی ماسک استثناء ، بنیادگرایانه و ارزیابی را رها کرد و به وضوح به رویکرد مداخله گر و واعظ به مناطقی که ادعا می کنند ایالات متحده “نجات یافته” بوده است ، بلکه در مناطقی که ادعا می کردند “نجات یافته” است ، اعتراف کرد.
قبل از ارسال سیلی از پیام های عصبانی ، بگذارید چیزی را روشن کنم: بدبینی چیزی است ، اما بدبینی ترامپ کاملاً متفاوت است. قطر مدل 4 ادعا می کند که ترامپ با مشارکت Zak Witakaf و همکاران امارات ، از مربیان برند برف گرفته است.
محمد بن سلمان و روابط گرم و نیمه رومانتیک و تامیم بن حمد الثانی ، قطر ، که او را “مرد بزرگ” امیر و ترامپ ، محمد بن زاید می نامد. از طرف دیگر ، لغو تحریم های سوریه نمی تواند به عنوان یک سیاست متفکرانه و متفکرانه پذیرفته شود بدون اینکه مکانیسم الزام آور را همزمان تعریف کند تا این تخفیف ها را با برخی اصلاحات سیاسی و قانونی مرتبط کند.
رویارویی ترامپ با دو مدرسه سنتی سیاست خارجی آمریکا
با این حال ، سفر دونالد ترامپ و سخنرانی آزاد او با ریاض مهم بود زیرا او و دولت وی و دولت موضع مثبتی داشتند که ایالات متحده ایالات متحده را در خاورمیانه نگه داشته است. این دیدگاه در غیاب یک کلمه مناسب تر برای هواداران مدرسه “محدودیت” ، جریان اصلی سیاست خارجی آمریکا ، تصویری ناراحت کننده و ناخوشایند دارد.
دونالد ترامپ با انتقاد از لیبرال نئو و بین المللی و بین المللی ، انتقاد کرد. ارقامی که پروژه های عمومی جدید سی سال گذشته معتقدند که معماران پروژه های عمومی جدید هستند. پروژه هایی که منابع و قدرت ایالات متحده را تجزیه و تحلیل می کنند بدون اینکه در ساخت یک کشور پایدار موفق باشند. این انتقاد چندان تعجب آور نبود ؛ از آنجا که رویکرد انتقادی به سیاست خارجی مداخله گر همیشه یکی از سه کمپین انتخاباتی ترامپ بوده است. به طور کلی ، هنگامی که صحنه بین المللی متوجه “وقایع خوب” واشنگتن در خاورمیانه واشنگتن می شود (“برای ایجاد یک کشور فلسطین از” “سازمان آزادی” از “عملیات آزادی عراق”).
بازی جدید با قوانین جدید ؛ در حالی که رویای جهانی سازی را تغییر می دهد
از طرف دیگر ، هنگامی که ایالات متحده رویکرد دفاعی تری اتخاذ کرد. این نتایج در حفظ جریان انرژی آزاد ، تضمین امنیت اسرائیل یا جلوگیری از برتری در منطقه توسط سایر کشورها یا ائتلاف ها موفق تر بوده است. با این حال ، حتی این رویکردهای ظاهراً واقع بینانه از شکست و هزینه های اخلاقی چشمگیر در امان نبوده است.
سخنرانی دونالد ترامپ در عربستان سعودی عدم وجود ادبیات کامل “محدودیت” بود. نه کلیشه های مشترک در مورد لزوم عقب نشینی از خاورمیانه و نه نظریه “تعادل خارج از کشور” ، که با ادعای اینکه واشنگتن منافع خود را در منطقه کاهش داده است ، توجیه نشده است. در عوض ، ترامپ به وضوح اعلام کرد که ایالات متحده می خواست حضور خود را در خاورمیانه ادامه دهد. اما نه به سبک گذشته. وی به دیپلماسی فعال برای مدیریت بحران اولویت داد ، امنیت شرکای منطقه ای را تضمین کرد و از همه مهمتر ، ایالات متحده را به یک مقصد جذاب برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی تبدیل کرد. اگر دولت های خلیج فارس به وعده های خود برای سرمایه گذاری در پروژه های اقتصادی ایالات متحده وفادار باشند ، چنین رویکردی می تواند به راحتی از این امر انتقاد کند.
شکی نیست که بسیاری از تحولات در این زمینه می تواند به سرعت از کنترل خارج شود. در حالی که اسرائیل عملیات نظامی را در غزه تشدید می کرد ، هنوز یک برنامه باز برای آینده منطقه پس از جنگ ارائه نشده است. از طرف دیگر ، مسلم نیست که توافق هسته ای را که فراتر از برنامه جامع اقدام سال است ، بدست آورید.
با این حال ، این کمبودها باید از نقطه اصلی ترامپ که در ریاض تأکید شده است متمایز شود. دو اردوگاه سنتی و رقیب در سیاست خاورمیانه ایالات متحده به وضوح تحلیل مشترک ؛ علیرغم اختلافات آنها ، جریان هایی که از اشتراک مهم در ترسیم نقش ایالات متحده در منطقه استفاده می کنند. صرف نظر از فساد احتمالی رئیس جمهور یا خصوصیات شخصیتی خاص ، ترامپ می خواهد از میراث پر از خرابی ها و شکست های تاریخی فاصله بگیرد. برخی از جنبه های سفر وی ممکن است خشن ، عجله یا نابالغ به نظر برسد ، اما رویکرد کلی خالی از منطق نیست. از آنجا که این مبتنی بر رویاهای آرمانگرایانه نیست که در سیاست گذاری واشنگتن رایج است ، بلکه به واقعیت های موجود جهان است. و شاید این رئالیسم برنده ای باشد که در نهایت باعث می شود سیاست ترامپ موفق تر از بیشتر پیشینیان باشد.
ارسال پاسخ