6 ژوئن ، یک مرد سطح متوسط ، در تماس با پلیس ، ادعا کرد که دخترش سمیرا در خانه کشته شده است. اولین تحقیقات نشان داد که سمیرا توسط تعداد زیادی از سکته های چاقو کشته شد و این قتل پس از این جنایت ، پتو را در آغوش گرفت.
“دختر ما شش ماه بعد با همسرش موافقت کرد و شوهرش دیروز به خانه بازگشت ، اما اکنون ناپدید شد.” گفت تحقیقات نشان داد که قربانی یک دختر 6 ساله است که به همسرش واگذار شده بود تا مادربزرگ پدرش را در شهر تحویل دهد و پس از برداشتن موتور سیکلت خود ، موتور سیکلت خود را ترک کند.
غیبت همسر قربانی
در حالی که ترور قتل زن جوان توسط همسرش تقویت شد و یک سال پس از قتل برای دستگیری متهمان تلاش نکرد ، این پرونده به دادگاه کیفری تهران فرستاده شد و پرونده غایب بود. در این جلسه ، مقامات از مصیبت و قضات ، پلیس و گزارش های قضایی سؤال کردند ، طبق گفته همسر مقتول ، مصیبت گرفت.
دستگیری متهم در اردوگاه اعتیاد به مواد مخدر پنج سال بعد
در ماه مه 2008 ، یکی از اردوگاه های جنوبی تهران گفت که یکی از اردوگاه ها چند سال پیش همسرش را در تماس با پلیس به قتل رساند. اردوگاه مسئول سپس عکسی را به مأمورین اطلاعات ارسال کرد و فهمید که وی پس از بررسی بانک اطلاعاتی یک قاتل غیرقانونی است. با مشخص شدن این پرونده ، مأموران بلافاصله به اردوگاه رفتند و متهم به نام مانوچر را دستگیر کردند.
پس از انتقال به پلیس ، متهم به وضوح به قتل همسرش اعتراف كرد و ادعا كرد كه همسرش را به دلیل اختلاف خانواده كشته است. متهم به 4 شعبه دادگاه جنایی تهران محکوم شد ، زیرا وی برای انتقام به غیبت محکوم شد.
چه اتفاقی در دادگاه افتاد؟
در ابتدای جلسه ، مقامات دم حضور نداشتند ، اما خواسته های آنها مصیبت بود. متهم بعداً به قضات رفت و به قضات گفت: “من متوجه شدم كه وی حدود شش ماه قبل از قتل سمیرا باردار است ، اما او قصد داشت كودك را لغو كند.
چند ساعت بعد ، متوجه شدم که Khosrow ، یکی از همسایگان ، به یک ماما رفت و کودک را لغو کرد. من خیلی عصبانی شدم که به یک غریبه رفتم و کودک را نابود کردم. از طرف دیگر ، شاید فکر می کردم رابطه خاصی با Khosrow داشته باشد. به همین دلیل عصبانی شدم و به خانه مادرم در شهر رفتم و شش ماه بعد به خانه برگشتم و با دخترمان موافقت کردم.
روز بعد حدود ساعت 9 صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که سمیرا از خواب بیدار می شود. من از او خواستم که برای من آب بیاورد تا او را برگرداند و بخوابد. چند ماه پیش ، من ناخودآگاه رفتار همسرم را به خاطر آوردم و عصبانی شدم. من به آشپزخانه رفتم و دو چاقو ، یک چاقوی میوه و یک چاقوی اره بلند خریداری کردم و می خواستم آن را بکشم.
من روی پاهای شما نشستم و با چاقو به آن ضربه زدم و سپس گلو او را فشار دادم تا مطمئن شود که او مرده است. پس از آن ، دخترم از خواب بیدار شد و به مادرش زنگ زد و من خودم و دخترم سمیرا بودم. سپس با خواهرم تماس گرفتم و داستان را گفتم و دخترم را به مادرش دادم. سپس با موتور خود به ترمینال رفتم و بلیط Urmia را خریداری کردم و به آنجا رفتم. “
مانوچر همچنان به زندگی مخفی خود توجه خود را جلب کرد و گفت: “من به طور اتفاقی با یک قاچاقچی انسانی در اومیا آشنا شدم ، اما به من نشان دادم که او از طریق کوه به Türkiye رفته است زیرا من پول نداشتم.
من مدتی در آنجا بوده ام و سرانجام توانستم وارد ایران شوم. از آنجا که من هیچ پولی نداشتم ، مدتی است که به قاچاقچیان در مهاجران غیرقانونی کمک می کنم ، اما به تدریج در دام اعتیاد افتادم. من سه بار به اردوگاه مد رفتم و مرا به اردوگاه سوره بردم. “من از زندگی مخفی خود خسته شده ام ، مسئولیت پذیر و اردوگاه را دستگیر کردم.”
متهم قاضی ، “آیا شما وجدان ندارید؟” او پرسید.
متهم ، “هنگامی که پدرم درگذشت و مادرم 5 ساله ازدواج کرد. من در زندگی ام مشکل زیادی داشتم. پس از ازدواج ، همسرم اهمیتی نمی داد. او آماده صبحانه برای من نبود. من هیچ وجدان ندارم و سالها بعد نمی توانم او را ببخشم.
در پایان اظهارات متهم ، قضات وارد رای شدند.
ارسال پاسخ