بهمن ، که متهم به قتل الاهه حسین نجاد بود ، امروز صبح با روزنامه نگاران در دادستانی جنایی تهران روبرو شد و جزئیات جدیدی از قتل و انگیزه وی با مغایر با اظهارات قبلی ارائه داد.
طبق گفته Etemad Online ، بهمن دختری 6 ساله به نام الاهین حسین نجاد را در 5 ژوئن به قتل رساند.
در ابتدا ، با وجود این واقعیت که الهه در صندلی عقب نشسته بود و به قلب برخورد می کرد ، در گفتگو با روزنامه نگاران دیروز ، الهه گفت که الهه در صندلی جلو نشسته و به بدن او در صندلی جلو برخورد کرد. متهم همچنین گفت که وی در طی مراحل سؤال در دادستانی از این سرقت انگیزه ای نداشته و در صورت قصد سرقت ، قربانی را به سرقت می برد. با این حال ، این مطالعات نشان داد که وی با الهه طلایی همراه است.
بخوانید تا با متهم صحبت کنید.
*شما چند ساله هستید و کار چیست؟
من در سال سوم متولد شدم و هشت سال پیش در تاکسی اینترنتی کار کردم.
*قبلاً چه کاری انجام داده اید؟
مدتی در ساندویچ کار کردم در Khoramabad.
*با شریک زندگی خود کجا زندگی کردید؟
برای مدتی در اسلامشاهر و بعداً در خورام آباد.
*منظورتان این بود که در Khoramabad بودید؟
چند سال پیش ، ما یک خانواده داشتیم که به Khoramabad رفتند و Fantasy Bread را تأسیس کردیم. من و برادرم به Khoramabad رفتیم و بقیه آمدیم و نان فانتزی درست کردیم. بسیاری از افراد محلی ما در Khoramabad نان خیالی دارند.
*چه کاری انجام دادید و توضیح دادید؟
من با برنامه Snap Snap Application وارد ماشین شدم و به تهران آمدم. من او را به میدان آزاد بردم و منتظر مسافران در همان میدان آزاد بودم. وقتی الهه ادامه یافت ، من 5 دقیقه ایستاده بودم تا مسافر را از SNAP بگیرم
*الهه کجا نشسته بود؟
صندلی اول نشسته بود. او گفت بیایید برویم و سپس به صندلی جلو آمدیم. سپس او با یک تلفن پرشور صحبت کرد و به دوستان و زندگی خصوصی گفت. وقتی تلفن را قطع کرد ، سرش را با من باز کرد. وقتی سخنان شما را شنیدم ، چرا در مورد زندگی خود صحبت می کنید و من گفتم که در مورد این حرفه ها به همه بگویید؟ من می خواستم به او مشاوره بدهم.
*چرا الهه را کشتید؟
به دلیل اختلافاتی که با همسرم و کلماتی که در پشت آن شنیدم ، در الهه نیز گنجانده شدم. الهه گفت شما افسرده هستید و زندگی اینگونه نبود. او مرا تحقیر کرد.
*چه کاری انجام داده اید؟
الهه در صندلی جلو بود. بعد از اصابت چاقو ، بدن را به مد انداختم و تلفن را به آنجا انداختم.
*قربانی دو تلفن همراه داشت. شما بدن کسی را ترک کردید. چه کاری انجام داده اید؟
تلفن دوم ماشین افتاده بود. قبلاً اتفاق افتاده بود که مسافر چیزی را در ماشین رها کرد. من آن را به ضربه محکم و ناگهانی می دادم. تلفن را گرفتم و فکر کردم تلفن دوم متعلق به مسافر است. من به تماس ادامه دادم و به من بازگردم. چند روز بعد ، هنگامی که عکس های الهه منتشر شد ، فهمیدم که دختری که سوار و کشته شده بود دختری بود که به دنبال او بود و آیفون را به داخل توالت انداخت.
*در مورد رابطه خود با شریک زندگی خود برای ما بگویید. چگونه یکدیگر را می شناختید؟
همسرم متعلق به روستایی 2 کیلومتری روستای ما بود. همسرم مادرم را پیدا کرد و ما یک ماه پس از معرفی آن ازدواج کردیم.
*چه زمانی همسرتان به Khoramabad فرار کرد؟
همانطور که گفتم ، یکی از خانواده های لورستان نان فانتزی داشت. ما به آنجا رفتیم و آنجا زندگی کردیم. او دوید. ما به خاطر کار به آنجا رفتیم.
*چه مدت شریک زندگی خود را ترک کرده اید؟
ما می توانیم دو سال سقوط کنیم ، اما من طلاق نداده ام.
*شما مدتی در اسلاموشاهر قبل از Khoramabad زندگی می کردید. درست است؟
بله بسیاری از آنها یک خانواده مطلقه دارند ، شاید بیش از 2 ٪. بنابراین من به اسلاموشاهر رفتم ، بنابراین من از همه دور بودم و همسرم طلاق نمی گرفت.
*آیا شما بچه دارید؟
ما 5 سال پیش ازدواج کردیم. ما بچه نداشتیم. درگیری ما زیاد بود. همسرم نمی توانست کودک باشد.
*چگونه کافه ای را که پنهان شده اید پیدا کردید؟
کافه متعلق به پسر عموی من بود. من به او گفتم که صاحبخانه به من پاسخ داده است. بگذارید در کافه بمانم تا به خانه بروم.
*آیا هنگام دستگیری تعجب می کنید؟
روز قبل از دستگیری ، من می خواستم برای دیدن همسرم که به ترمینال رفت ، به Khoramabad بروم ، اما من دستگیر شدم.
*آیا با شریک زندگی خود در ارتباط بوده اید؟
من هیچ ارتباطی با او نداشتم. هر چند وقت یکبار به Khoramabad می رفتم. من به شما حافظه پنهان می دادم و فیلم را پشت درخت می کشیدم و برای همسرم می فرستادم تا به او بگویم که من او را دوست دارم ، و به او اهمیت می دهم و در زندگی هستم.
*آیا واقعاً از قتل انگیزه داده اید؟
انگیزه من سرقت نبود. اگر می خواستم به خاطر سرقت من را بکشم ، می خواهیم طلای الهه را سرقت کنیم. با او طلا بود. سخنان تحقیرآمیز که به من گفت و گفت که او افسرده است ، مرا ناراحت کرد.
*اگر نمی خواهید سرقت کنید ، چرا چاقو با شما بود؟
من یک بار در اسلامشهر تحقیر شده بودم. سپس من با SNAP کار می کردم. کیرام 4000 تومان بود ، آنها آن را اجاره نکردند. آنها تحقیر و پرداخت شدند. بعد از آن ، من چاقو را در کنار خودم حمل می کردم تا مشکلی پیش نیاید.
*اگر می توانید برگردید ، دوباره می کشید؟
نه. من به شما می گفتم که نمی توانم تو را در ماشین ببرم.
ارسال پاسخ