رضا کتوبی، اولین رئیس صدا و سیمای ایران، سه شنبه ۱۵ شهریور پس از یک دوره بیماری در سن ۸۶ سالگی در پاریس درگذشت.
بهترین برای: رضا کتوبی، اولین رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، روز سه شنبه ۱۵ شهریور پس از یک دوره بیماری در سن ۸۶ سالگی در پاریس درگذشت. مردی که نامش با جشنواره هنری شیراز گره خورده است و گفته می شود پیام «صدای انقلاب تو را شنیدم» نوشته است که محمدرضا پهلوی در روزهای منتهی به انقلاب آن را خوانده است.
عباس یاری، مدیرمسئول مجله سینمایی که درگذشت رضا کوتوبی در دنیای مجازی تاثیر زیادی داشت نیز در اینستاگرام خود یادداشتی درباره خود نوشت: آنهایی که نام من را نمی گویند، نمی میرند… مرگ رضا کوتوبی، یکی از اولین بنیانگذاران رادیو و تلویزیون ملی ایران، برای همه پسران قدیمی رادیو و تلویزیون بسیار دردناک و تکان دهنده بود. قبول داریم که او یکی از بهترین مدیران این کشور در اولین سالهای حضورش در تلویزیون بود: «خلاق، دلسوز و مدبر» او مردی بسیار سختکوش، دوستداشتنی، بسیار صمیمی و صمیمی با همکارانش، از مدیر تا مدیر دیگر است. . هر سال در نیمه دی ماه سالگرد تأسیس دانشکده تلویزیون و سینما، خبر رفتنش دلم را میشکست. بسیاری از دوستان تلویزیونی من نیز او را به یاد دارند. او با تأسیس کانون پرورش دهنده عشق و هنر به یکی از مهم ترین مدیران و شخصیت های فرهنگی این کشور تبدیل شد.
عمویم اولین فردی از خانواده ما بود که در تلویزیون ظاهر شد. وقتی نوجوان بودم، دستم را گرفت و به بالای تپه جام جم برد. عمو جان سالها در یکی از بخشهای مونتاژ ساختمان جام جم مدیر بود و یادم میآید یک روز برفی زمستانی که من و پسرخالهام از کنار انبوهی از خاک و سیمان و مصالح ساختمانی رد شدیم تا به دفترش رسیدیم. هرگز تصور نمی کردم روزی در این مجتمع عظیم کار کنم. در آن زمان هنوز تلویزیون ملی باز نشده بود و هر روز برنامه هایی از شبکه «ثابت پاسال» پخش می شد. عمو جان یک تلویزیون کوچک در اتاقش داشت که برای من به عنوان یک بچه شهری یک رویا بود. در آن زمان افراد کمی در خانه یا محل کار خود تلویزیون داشتند، می گفتند: اینجا همه مدیر را دوست دارند. من برای گرفتن این جعبه جادویی مستقیم به دفتر آقای کوتوبی رفتم، ایشان سرشان شلوغ بود، به ایشان گفتم که به بخش تاسیسات آمده ام تا تلوزیون هم تهیه کنید، در آن زمان مدیر دفتر با دفتر ایشان تماس گرفت و گفت: امروز در اتاق آنها تلویزیون نصب می شود. بعدها که وارد تلویزیون شدم، داییجان برای کار دیگری در پروژه دیگری به بیمارستان رضا پهلوی رفت، اما عشق او به مهندس قطب همیشه وجود داشت. دل همان طراوت است.
روزنامه همامیهن در شماره جدید خود به مناسبت درگذشت مهندس کوتبی نوشت: رضا کوتوبی، از نوادگان شیخ کاتبالدین شریف لاهیجی، از علما و ریاضیدانان قرن یازدهم هجری قمری است و در جوانی در دانشگاه پلیتکنیک پاریس، ریاضیات خوانده است.
در این دوره او همچنین به عضویت حزب پان ایرانیست درآمد. این دوره با ازدواج ریزا و پسر عمویش فرح دیبا، که او نیز برای تحصیل در رشته معماری به پاریس رفت، به پایان رسید. فرح او را “برادر” خود می دانست. آنها هم سن و سال بودند و از کودکی در یک خانه بزرگ شده بودند. بدین ترتیب در اوایل دهه 1340 به کاخ و حکومت راه یافت و پس از مدتی در سال 1346 به عنوان رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران به یکی از مهم ترین سیاست گذاران فرهنگی ایران تبدیل شد.
آغاز یک دوره جدید
سال های 1345 و 1346 را می توان آغاز دوران جدیدی در فرهنگ ایرانی دانست. در این سالها اولین جشنواره هنری شیراز برگزار شد، تالار رودکی به بهره برداری رسید، اولین جشنواره بین المللی فیلم کودک در تهران افتتاح شد، پایه و اساس ساخت تئاتر شهر گذاشته شد، موزه هنرهای معاصر افتتاح شد. شورای عالی فرهنگ و هنر افتتاح شد و سیمای ملی ایران کار خود را آغاز کرد. همه این فعالیت ها به عنوان بخشی از تلاش سازمان یافته حکومت پهلوی برای بهبود وضعیت فرهنگی و مهندسی دولتی در این زمینه توصیف شد.
در چنین روندی دولت خود را موظف دید تا با در پیش گرفتن «سیاست ارشادی» و به طور غیرمستقیم از طریق رسانه ها و با تربیت فرهیختگان، با ناهنجاری های حوزه فرهنگ مقابله کند و مردم را در راستای اهداف ملی هدایت کند. سطح البته چنین چیزی در ایران امروز چیز جدیدی نبود و اندیشه «تربیت ملت» از انقلاب مشروطه حداقل در میان برخی از روشنفکران ایرانی طرفدارانی داشت. اما این رویکرد فکری برای اولین بار در دهه 1310 در قالب نهادهای دولتی مانند «سازمان ایده پردازی» اجرا شد.
اما به دلیل عوامل مختلف، پیگیری این روند به تعویق افتاد تا اینکه در اواسط دهه 1340 با تثبیت اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور، لزوم اجرای مجدد این ایده مطرح شد. به طوری که وقتی تلویزیون ملی ایران افتتاح شد، یکی از اهداف اصلی آن مخالفت با ابتذال موجود در ایران، به گفته کتوبی و دیگر روشنفکران و تهیه کنندگان برنامه های حامی او مانند فرخ غفاری و ایرج گرگین بود. برنامه های تلویزیون خصوصی “ثابت پاسال”.
رضا قطبی در این باره صریح گفت: هنوز سلیقه عمومی به ابتذال نرسیده است… در تهیه برنامه ها سعی می کنیم آنچه را که خوب است به مردم ارائه دهیم، باید معیارهایی را در اختیار آنها قرار دهیم تا آنها تفاوت بین یک برنامه را ببینند. یک کار هنری و یک کار مبتذل و بازاری و بعد با همین معیارها از ما بخواهند که سطح برنامه ها را دوباره بالا ببریم.»
كوتوبي با بيان اينكه ما به خاطر احترام به گروهي حاضر نيستيم سطح كار خود را پايين بياوريم، گفت: اگر تعداد كم يا زيادي بخواهند فيلم هاي نامناسب و تجاري ببينند مي توانند به سينما بروند و هر كدام را تماشا كنند. فیلمی که می خواهند.”
بر این اساس، به جای فیلم های فارسی مورد نقد روشنفکران در تلویزیون ملی ایران، فیلم هایی مانند «خانه سیاه است» فروغ فرخزاد و «شب قوزی» فرخ غفاری در تلویزیون ملی ایران پخش شد و بخش قابل توجهی از برنامه های تلویزیونی پخش شد. پخش شدند. او در جشنواره هنر شیراز به اجرای نمایش پرداخت و تالار رودکی را به خود اختصاص داد.
بزرگترین نهاد فرهنگی باشد
آنچه ساخت چنین طرح بلندپروازانه ای را در دهه آخر حکومت پهلوی تسهیل کرد، رشد اقتصادی کشور و افزایش درآمدهای نفتی بود. در عرض چند سال، تلویزیون ملی ایران به یکباره به بازیگر اصلی دولت در عرصه فرهنگ تبدیل شد که نتیجه آن اعتراض نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و هنر به «بازکاری» در این زمینه بود. میدانی و در واقع خلاص شدن از شر این وزارتخانه.
«برنامههای جنبی» سازمان صدا و سیما شامل جشنوارهها و جشنهایی مانند جشنواره هنر شیراز، جشنواره توس، جشنواره فیلمسازان جوان منطقه آسیا، جشنواره سینمای آزاد، راهاندازی ارکستر مجلسی و برپایی کارگاه حفاظت از محیط زیست است. . رواج موسیقی ایرانی راه اندازی کارگاه موسیقی کودک و نوجوان، کارگاه نمایش و تأسیس مؤسسه «تله فیلم» بود.
این موسسه چند فیلم مهم ایرانی را تولید کرد که بعید به نظر می رسید در اقتصاد سینما بر اساس فیلم فارسی امکان پذیر باشد: «طبیعت بیژن»، «شازده احتجاب»، «جمه»، «آرامش در حضور دیگران»، «بتا»، زنبورک» و… در کنار این، مؤسسات تحقیقاتی نیز توسط افرادی مانند «خاکشناسی ایران»، «فرهنگ عامیانه» و «علوم ارتباطات و توسعه ایران» تأسیس شده بود. بهرام فرهوشی، ابوالقاسم انجوی شیرازی و مجید تهرانیان آنجا بودند.
نویسنده سخنرانی “صدای انقلاب ملت”
انقلاب پیروزمندانه 57 باعث دو قطبی شدن ایران شد. او چند ماه بعد مخفیانه کشور را ترک کرد. در این دوره شاه و فرح از کشوری به کشور دیگر پناهنده شدند. فرح همچنان با قطبی در ارتباط بود، اما طبق برخی روایت ها، شاه علاقه ای به دیدن قطبی نداشت. آن طور که احسان نراقی در کتاب «در خشت خام» می گوید، شاه ده سال قبل از انقلاب پخش تلویزیونی مراسم تشییع جنازه کشتی گیر معروف غلامرضا تختی را «جدال» می دانست.
با این حال، این ناراحتی ها در مقابل اشتباه بزرگی که شاه کوتوبی را بخشی از این تجارت می دانست، چیزی نبود. کوتوبی در تمام این سال ها خود را ملی گرا معرفی می کرد. مخالفان او را بیشتر چپگرا میدانستند. مثلاً به پخش تلویزیونی دفاعیات دادگاه خسرو گلسرخی اشاره کردند. با همه این بحث ها و رقابت ها، قدرت قطب ها به مرور زمان افزایش یافت، چرا که حداقل در محافل خصوصی یا در برخی کنفرانس ها شروع به بیان انتقادات خود از وضعیت اداره کشور کردند.
به عنوان مثال، آبی در مورد موضوع «ممیزی کتاب» تردید نکرد. اما همه اینها از نظر شاه در مقایسه با آخرین پروژه ای که کتوبی در آن شرکت داشت، بی اهمیت به نظر می رسید: ویرایش مشترک متن سخنرانی معروف شاه در آبان 57، معروف به سخنرانی «صدای انقلاب ملت». سید حسین نصر یکی دیگر از معتمدین فرح پهلوی. فیلسوف سنتی ایرانی و البته رئیس آپارتمان شخصی ملکه.
در این سخنرانی که با عجله وارد روند اعتراض و ضبط شد، شاه نشان داد که کاملاً از اپوزیسیون کناره گیری کرده است و بعدها برخی پخش این سخنان از تلویزیون را ضربه نهایی به رژیم پهلوی دانستند. ظاهرا خود شاه نیز در میان این افراد بوده است.
به گزارش رسانه انتخابتو
ارسال پاسخ