تاملی در اینترنت کلاس درس برای دانشگاه

تاملی در اینترنت کلاس درس برای دانشگاه


در هفته‌های اخیر موضوع «دسترسی بدون فیلتر دانشجویان به اینترنت» در برخی دانشگاه‌های کشور به یکی از بحث‌برانگیزترین اخبار حوزه فناوری و آموزشی تبدیل شده است. اقدام دانشگاه‌هایی مانند تهران و علامه برای باز کردن دسترسی محدود به برخی خدمات از جمله یوتیوب، واکنش‌های بسیاری را در رسانه‌ها و فضای عمومی به همراه داشت. در حالی که برخی این را گامی مثبت در جهت بهبود آموزش می دانستند، گروهی دیگر آن را نشانه ای از گسترش «اینترنت کلاس درس» تعبیر کردند.

اما فراتر از جنبه خبری، این رویداد فرصتی برای بازنگری در سیاست های کلان اینترنت در ایران از جمله فیلترینگ و مسائل عدالت اجتماعی برای همه شهروندان است.

فیلتر کردن؛ چالش بین امنیت، آموزش و اعتماد عمومی

فیلترینگ در ایران به یکی از موضوعات مدام مورد بحث سال های اخیر تبدیل شده است. مسئولان امنیتی و فرهنگی از یک سو، حفظ ارزش ها، امنیت ملی و استفاده کنندگان را یک ضرورت می دانند. از سوی دیگر قشر بزرگی از جامعه به ویژه جوانان، پژوهشگران و فعالان اقتصادی معتقدند که فیلترینگ فشرده نه تنها به اهداف مورد نظر نمی رسد، بلکه موجب کاهش اعتماد عمومی و افزایش نارضایتی های اجتماعی می شود.

از منظر جامعه شناختی، با افزایش فاصله بین سیاست گذاری و نیازهای واقعی جامعه، «مشروعیت نرم» آن سیاست کاهش می یابد. پس حتی اگر قصد شارع حسن نیت داشته باشد، وقتی با زندگی روزمره مردم در تعارض باشد، نتیجه معکوس خواهد داشت. جوانان امروزی بخش بزرگی از زندگی تحصیلی، آموزشی و حتی عاطفی خود را در فضای دیجیتال می گذرانند. بنابراین محدودیت بیش از حد نه تنها از رفتار غیرعادی جلوگیری می کند، بلکه به شکل گیری ناهنجاری های پنهان و زیرزمینی نیز دامن می زند.

از منظر روان‌شناختی، فیلتر کردن شدید حس «غیرقابل کنترل» و «کنترل خارجی» را در افراد تقویت می‌کند. این احساسی است که در درازمدت منجر به کاهش حس تعلق، افزایش اضطراب و تضعیف اعتماد به نهادهای رسمی می شود. در مقابل، اعتماد به کاربران و آموزش مسئولانه سواد رسانه ای راه پایدارتری برای هدایت استفاده صحیح از فضای مجازی است.

بسیاری از کشورها به جای فیلترینگ جامع از مدل «کنترل هوشمند» استفاده می کنند. این بدان معناست که کاربران در سنین مختلف با سطوح مختلف دسترسی روبرو هستند، اما اصل آزادی است نه محدودیت. چنین رویکردی با روح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز منطبق است که در آن بر «حق اطلاع» و «آزادی اندیشه و بیان» در چارچوب قانون تاکید شده است.

دسترسی باز؛ پیش نیاز توسعه علمی و عدالت آموزشی

دانشگاه ها بسترهایی برای تولید دانش و نوآوری هستند و بدون ارتباط آزاد با دنیا نمی توانند رشد کنند. امروزه منابع دانشگاهی، ویدئوهای آموزشی، دوره های آنلاین و مقالات حرفه ای زیادی در پلتفرم هایی مانند یوتیوب، کورسرا و گوگل اسکالر وجود دارد. زمانی که این بسترها به طور کامل فیلتر شوند، دانشجویان ایرانی در مقایسه با همتایان خود در سایر کشورها با محدودیت های جدی مواجه خواهند شد.

دسترسی بدون فیلتر به دانشجویان اگر به صورت شفاف، سراسری و هدفمند اجرا شود، می تواند به رشد علمی کشور، افزایش انگیزه تحصیلی و حتی کاهش خروج نخبگان کمک کند. مطالعات جهانی نشان داده است که بین میزان دسترسی آزاد به اطلاعات و سطح نوآوری در جامعه رابطه مستقیم وجود دارد.

از منظر جامعه شناسی تربیتی، دانشگاه نه تنها محل علم آموزی است، بلکه نماد اعتماد اجتماعی است. هرگونه تبعیض در دسترسی به منابع به ویژه در حوزه دیجیتال می تواند این اعتماد را تضعیف کند و احساس نابرابری را در بین دانشجویان افزایش دهد.

اینترنت کلاس درس؛ مزایا و خطرات

ایده «طبقه اینترنت»، یعنی دسترسی متفاوت گروه‌های مختلف جامعه به اینترنت، اگرچه از نظر فنی (برای کنترل ترافیک و تضمین امنیت داده‌ها) موجه است، اما از نظر اجتماعی و از نظر عدالت ارتباطی، قابل تامل و مخاطره‌آمیز است.

مزایا:

* می تواند به مؤسسات علمی و تحقیقاتی کمک کند تا سریعتر و مؤثرتر به منابع مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنند.

* در کوتاه مدت از استفاده بی رویه از فیلترشکن و ابزار غیرمجاز جلوگیری می کند.

* دسترسی ویژه به گروه های خاص (مانند پزشکان، محققان یا اساتید) می تواند کارایی کار را بهبود بخشد.

معایب:

* در صورت عدم مدیریت صحیح موجب نارضایتی و تبعیض اجتماعی می شود. به خصوص وقتی مردم می بینند که گروه کوچکی به اینترنت رایگان دسترسی دارند و دیگران دسترسی ندارند.

* در بلندمدت، «طبقات دیجیتالی» را در جامعه ایجاد می کند: کسانی که به اطلاعات و منابع جهانی دسترسی دارند و کسانی که فاقد آن هستند.

* ممکن است مغایر با روح عدالت آموزشی و اصل برابری فرصت ها باشد.

عدالت ارتباطی؛ فراتر از گلزنی

اگر قرار است سیاستی در زمینه دسترسی آزاد به اینترنت برای دانشگاه ها یا مراکز علمی اجرا شود، این سیاست باید ملی، فراگیر و عادلانه باشد. به عبارت دیگر نباید به چند دانشگاه خاص یا مرکز بزرگ پایتخت محدود شود. دانشگاه های کوچکتر در استان ها و مناطق دور دست نیز باید از همین فرصت های علمی و ارتباطی بهره مند شوند.

در غیر این صورت، اینترنت کلاس درس نه تنها به توسعه علمی کمک می کند، بلکه شکاف بین مرکز و پیرامون را نیز عمیق تر خواهد کرد. همانطور که عدالت آموزشی مستلزم دسترسی برابر به معلمان و مدارس است، عدالت ارتباطی مستلزم دسترسی برابر به اطلاعات و منابع جهانی است.

خلاصه

سیاست گذاری در حوزه اینترنت و فضای مجازی نیازمند نگاهی متعادل و آینده نگر است. تجربه در سال های اخیر نشان داده است که محدودیت مطلق موثر نیست، اما در عوض آموزش، اعتماد و مدیریت هوشمند راه حل های پایدارتری هستند.

اگر دانش‌آموزان امروز کشور بتوانند آزادانه‌تر و مسئولانه‌تر از اینترنت استفاده کنند، فردا جامعه آگاه‌تر، آرام‌تر و خلاق‌تری خواهیم داشت. دستیابی به این هدف نه به حذف نظارت بلکه به بازتعریف رابطه بین دولت و جامعه در فضای دیجیتال بستگی دارد: رابطه ای مبتنی بر اعتماد، آگاهی و عدالت.