حسین کارا: در همان سال ها تجربه بازی در فیلم های کوتاه را داشت. همه این اتفاقات افتاد تا اینکه مسعود کیمیایی می خواست شب سمور بهرام بیضایی را بسازد که بعدها به خط قرمز معروف شد. نقش اصلی شخصیتی به نام امانی با بازی سعید راد، فریماه فرجامی، لاله زندگی همسر آقای امانی و خسرو بود. شکیبایی خود در نقش دوم جمال بازی کرد. این کار زیاد طول نکشید و او کنار رفت، اما خیلی ها فکر می کردند فیلمنامه بیضایی به کارگردانی کیمیایی یک شگفتی سینمایی خواهد بود.
مهرجویی; یه آغوش بزرگ با ما
همه می دانیم که نبوغ شیکیبایی با داریوش مهرجویی آمد. (نمی شود از سینما صحبت کرد بدون یادی از مرگ دلخراش مهرجویی) هامون خود آقای شکیبایی بود و خود آقای شکیبایی، آن قدر در هم تنیده و جذاب بودند که حداقل یک نسل از علاقه مندان سینما و مهرجویی از چند سالی صحبت می کردند. سبک، پوشیدن کیف روی شانه و خواندن کتاب. معجزه سینما با هامون قلب همه سینمادوستان را تسخیر کرد.
حمید هامون با تمام عشق و بغضش، هامونی که در باتلاق روزمرگی گیر کرد و به شدت گریست، حمید که پایش با خون خودش به عاشورا کشیده شد، قیمه نذری و علی عابدینی. و با اینکه در ویرانه های عشق می گفت: ای لاکاردر، اگر می دانستی هنوز چقدر دوستت دارم، از روی عشق با تفنگ کهنه پدربزرگش به پنجره معشوق شلیک می کرد. همه چیز در مورد آن بازی و شخصیت بود. این بازیگر آنقدر در نقش غوطه ور بود که جدا کردن او از واقعیت غیرممکن بود. سطح یک بازی منحصر به فرد. بیان احساسات مختلف صبر در آن فیلم را در نظر بگیرید. حس مضحک تعصب بی مورد و عصبانیت و نفرت آنی وقتی به صورت مهشید سیلی می زند (به تصویر کشیده زنده یاد بیتا فرهی) و علی در حال شوخی به دو بچه در سفر جاده ای و سپس خواب مهشید و علی و آن حس مسافرت با خانواده و اینکه اعتماد به نگاه بدون دیالوگ، بازیگر همه چیز را با چشم و بدنش می گوید. این فیلم منحصر به فرد است زیرا تمام کنش های مرگ و زندگی در آن منعکس می شود و بازیگر ترس، نفرت، خشم، بیگانگی، بی ادبی، غرق شدن در خود، شور و دانش، درماندگی و… را بیان می کند. زندگی به شما نشان خواهد داد.
داریوش مهرجویی برای همه نقش هایش شیکیبایی را انتخاب کرد و وسعت کارش تنها به ایفای نقش اول خلاصه نشد. او همچنین در فیلم های سارا، بانو، پری، میکس و دختر عموی گمشده برای مهرجویی بازی کرد. در این میان دو نقش اسد و صفا در پری، دو برادری که از جنون افلاطونی گیج، فاسد، مشغول و عاشق یکدیگرند، با تمام نمایشنامه های شیکیبایی و نوشته مهرجویی متفاوت بود. شیکیبایی با جداسازی این دو نقش، شخصیت های بسیار دوست داشتنی را خلق کرد. اسد صیاد ماهیگیر عشق، نور و پاکی است که گرفتار بازی های نفسانی است.
سالاد فصل؛ یک فصل دیگر
فصل سالاد فریدون جیرانی فصل دیگری از بازی های خسرو شکیبایی بود، عادل مشرقی (نام هایی که جیرانی با معنا و هدف انتخاب کرده بود) دنیای دیگری داشت و او را از هامون جدا کرد. عادل مشرقی داش مسجدی مخروبه با کاپشن شکسته و بر دوش بود. با اینکه عشق و جنگیدن برای عشق او را مانند داش آکل خاردار و نرم می کرد، اما وقتی گریه می کرد به خود می بالید. حوصله عادل در نشستن و حرف زدن در زمان استراحت به چارچوب پژوهشگر دانشگاهی روشنفکری چون هامون خلاصه نمی شود و او می تواند نقشی را ایفا کند که می بیند بچه ها و جوانان کوچه پس کوچه های خیابان مولوی در حال اجرای مجدد هستند. تراز و شکل آنها تقابل بازی او در سالاد فصل با انرژی و عشق جوانی لیلا حاتمی تضادی بود که همه چیز زندگی و شکست را به نمایش گذاشت.
کمدی و موقعیت سازی
او با حوصله پیشنهادهایی را که دریافت می کرد پذیرفت و سعی کرد هر ژانری را امتحان کند. حضور او در سریال کاکتوس و خلق موقعیت های کمدی نشان داد که او فقط یک عاشق پرشور نیست، بلکه موقعیت های طنز را به درستی اداره و مدیریت می کند.
مجموعه های شاد خانه سبز و… بر محبوبیت او افزوده است، هرچند گاهی او را از محدودیت و اوج پایین آورده است. نمایشنامه های دراماتیک و خارق العاده ای که از دل متن بیرون می آیند.
امرالله احمدجو در میان مجموعه های تلویزیونی او بسیار باشکوه بود و همچنین نقش بسیار تاثیرگذار شیخ حسن مدرس شکیبایی در روزی روزی. او راهزنی است که از جنگ با مردم به جنگ با خودش می رود، اما در کومه عمه لیلا پیر است. خانم ژاله علو در نقش راهزن یاغی عمه لیلا حمید را به تصویر میکشد، مردی که ارزشهای زندگی را میفهمد و حوصله هر دو طرف این مرد را دارد تا مخاطبان او را به یاد بیاورند. هامون روی پرده بود و مراد بیگ مرد دیگری بود.
باز هم کیمیا و مفاد آن
به گفته مسعود کیمیایی، بازی در نقش شکیبایی تغییری در بازیگری بود و از دنیای مهرجویی به دنیای روشنفکری کیمیایی وارد شد. اینجا آدم ها با هم فرق دارند، مردم نیات و اهداف متفاوتی دارند و به فضا و فضای متفاوتی نیاز دارند. بازیگر برای خلق کردن نیاز به خلق و زندگی دنیای کیمیایی دارد. داور و رئیس، دو فیلمی که شیکیبایی برای کیمیایی بازی کرد، با روایتی متفاوت عمل کرد. روایت دیالوگ های نوشته شده در دنیای کیمیا متفاوت است و زیرمجموعه های خاص خود را دارد. انتقال نیت کیمیایی در دیالوگ ها و ساختار بازی بازیکنان را به دو دسته تقسیم می کند. کسانی که نماینده آن دنیا هستند و کسانی که نمی توانند با آن کنار بیایند و در نهایت از اعتبار فیلم های کیمیایی تقلید می کنند. با این حال، صبر از ویژگی های آثار کیمیاگری است و آنقدر قدرتمند است که می توان با صبر و حوصله کارهای کیمیاگری را که دلالت بر اعتماد و نزدیکی می کند به یاد آورد.
امشب یک شب طولانی است
دو اثر از دو کارگردان سرشناس سینمای ایران دو جنسیت متفاوت از خسرو شکیبایی را آشکار می کند. خط بی خط ناصر تقوایی حوصله داشت، او یک شخصیت محبوب معمولی نبود، یک شخصیت مرموز بود که همسرش نمی دانست او چه کار می کند و درگیر چه چیزی است، بچه ها از او می ترسیدند، او نهنگ بود. . او که از جنوب آورده شده است، در حیاط خانه قدم می زند و خونش روی کاغذهای روزنامه هایی که قتل های زنجیره ای نویسندگان ایرانی را توصیف می کنند می چکد. آیا این یک بازی در مرز بین محبوب و نامحبوب است، تا جایی که مخاطب در مورد نقش این شخصیت نامشخص است و نمی داند او را دوست دارد یا نه؟ بازی سختی است که نیاز به صبر دارد.
در پایان، اجرای باشکوه دیگر او در اتوبوس شبانه به یاد کیومرث پوراحمد بود. اتوبوسی با چند اسیر جنگی، فرزند سربازی که پیش از موعد جان باخت و راننده ای که در اسارت دشمن درمانده بود و از جان پسرش می ترسید. پدر و پسرش که اتوبوسشان توقیف شد در اسارت دشمن هستند.
زنده باد خسرو شکیبایی، بازیگری که می تواند این شخصیت های مرزی را که اسیر درگیری های پیچیده هستند، زنده کند، شخصیت هایی که در اعماق وجود ما وجود دارند و زندگی می کنند.
5655
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ