سریال بامد خمار مردم را کتابخوان کرد!

سریال بامد خمار مردم را کتابخوان کرد!


پس از اینکه بازی تاج و تخت در سال 2011 مخاطبان عجیبی را به تلویزیون آورد، تلفن های اتاق بازاریابی انتشارات بنتام در نیویورک زنگ خورد. مشکل این بود که مردم کتابی را می خواستند که برای آن سریال تماشا می کردند. چندی پیش بود که کتاب جورج آر.آر.آر.آر.آر.آر.مارتین که پایه و اساس بازی تاج و تخت را تشکیل داد، به پرفروش ترین کتاب نیویورک تایمز تبدیل شد. تحلیلگران به این نتیجه رسیدند که همان اتفاقی که برای هری پاتر و جی افتاد برای کتاب‌های جورج آر‌آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آر.آ.آ.ر.(.و.) و رولینگ» و رولینگ رولینگ) و رولینگ (رولینگ) برای کتاب‌های «بازی تاج و تخت» نیز در نظر گرفته شده بود. منطق داستان بسیار ساده است. مردم به سازگاری خوب پاسخ مثبت می دهند.

به گزارش فرهیختگان، 14 سال پس از ماجرای دفتر بازاریابی انتشارات بنتام، سریال بامد خمار در ایران پخش می شود. دومین سریال نرگس آبیار است. با ناشر (البرز) کتاب فتانه حاج سیدجوادی تماس گرفتیم تا وضعیت آن را جویا شویم: پاسخ ناشر مثبت بود، آمار هم همین را می گوید. از ابتدای سال 1404 با انتشار خبر انتشار بامد خمار، تقریباً 2208 جلد چاپ شده است و از اردیبهشت تا 3 مهرماه سال جاری، کتاب از چاپ 84 به چاپ 88 رسیده است و اکنون دور نیست که بامد خمار در چاپ 90 ماه آینده را تجربه کند. تقریباً 440-448 نسخه از این کتاب در چاپخانه ها توزیع شد.

در زمانی که تیراژ برخی کتاب ها 100 بود و به 101 نسخه رسید، سری چاپ رتبه دوم را به خود اختصاص داد. در شرایطی که اکثر تولیدکنندگان متن رویای چاپ دوم را در سر می پرورانند، این واقعیت که بامد خمار به طور متوسط ​​هر دو ماه یکبار تجدید چاپ می شود، نشان می دهد که متن همچنان کار می کند، این مجموعه اکنون نقش کاتالیزور متن را ایفا می کند و فروش کتابی که نزدیک به 30 سال از چاپ آن می گذرد ناگهان افزایش قابل توجهی داشته است. اگر روند فعلی ادامه یابد و سری آبیار بتواند کیفیت نسبتاً بالایی را نشان دهد، روند چاپ بامد خمار که به صدها تیر برسد، مطمئنا تسریع خواهد شد. اما این فقط در مورد خماری های صبحگاهی و رگه های آبی نیست. تقریباً همین اتفاق برای سووشون افتاد و انتشارات خوارزمی بین اردیبهشت 1404 تا مهرماه امسال 35 تا 51 نسخه منتشر کرد که در یک دوره 6 ماهه 16 نسخه از حدود 300 نسخه را به چاپ رساند.

اما بین کارهای انجام شده توسط انتشارات بنتام و خوارزمی و البرز تفاوت معناداری وجود دارد. این به استراتژی فروش این کتاب ها خلاصه می شود، اما نیویورکی ها چه کردند؟ همزمان با فصل اول بازی تاج و تخت، بنتام و جورج آر آر مارتین قراردادی را برای نوشتن قسمت بعدی رمان امضا کردند. یعنی همزمان با انتشار اقتباس‌های کتاب‌های منتشر شده، داستان‌های جدیدی از کتاب منتشر می‌شود و مخاطبانی که به این مجموعه علاقه‌مند هستند، علاقه‌مند به رمان‌های جدید نیز خواهند بود تا قسمت جدیدی از کتاب را که هنوز تصویرسازی نشده یا معلوم نیست تصویرسازی شود یا نه. حال فرض می کنیم که قسمت دیگری از این کتاب همزمان با تولید سریال بامد خمار منتشر شده باشد. در بازار چه خبر است؟

حال تصور کنید در این شرایط فرضی، آبیار هم اعلام کند که می خواهد فصل جدید بامداد خمار را اقتباس کند و می خواهد با ایجاد تغییراتی در متن کتاب، فصل دوم این سریال را بسازد، حالا چه اتفاقی می افتد؟ آیا تیراژها روی 400 باقی می ماند؟ مشکل اصلی در اینجا این است که صرف اقتباس از یک کتاب برای ارتباط انتشار و رسانه تصویری کافی نیست. مدیریت صدا و سیما هم باید به این پویایی برسد و بخواهد با برنامه ریزی بلندمدت تغذیه رسانه های تصویری را تضمین کند. اگر ناشر بخواهد قبل از اقتباس از اثری خاص منتظر بماند تا نویسنده خاصی کتاب خاصی را دوست داشته باشد، بدون برنامه ریزی بلندمدت، ارتباط بین رسانه تصویری و حوزه کتاب در حد همین فرورفتگی های مصنوعی باقی می ماند. نکته مهم دیگر در این زمینه توسعه ارتباط کارگردانان ایرانی با کتاب های داخلی است.

اینکه بیشتر کارگردانان ایرانی می خواهند از رمان های پرفروش یا شاهکارهای ادبی اقتباس کنند، در هر صورت گام مثبتی است. اما این اولین قدم است. قدم بعدی گسترش دایره اقتباس از کتاب است. تمایل به تمرکز فقط بر کتاب‌های 30 سال پیش، نتیجه‌ای جز تبدیل اقتباس به یک فعالیت فصلی به جای ساختاردهی در فرآیندی دوجانبه سودمند بین بازار کتاب و رسانه‌های تصویری ندارد. سووشون و بامد خمار کتاب‌های استاندارد سالانه چاپی بودند، حتی اگر اقتباس نشده باشند. اما اقتباس ناگهان بازی را تغییر داد. حالا این سریال با کمک کتاب توانسته تیراژ خود را افزایش دهد. همانطور که Suvshun به پنجاهمین نسخه خود رسید، بامد خمار نیز به زودی به تیراژ 100 خواهد رسید.

این مجموعه تلویزیونی داخلی گام های مهمی در زمینه اقتباس برمی دارد و با اقتباس از رمان های خارجی (سریال بازنده) در سال گذشته نشان داد که در صورت تمایل کارگردانان می توان آثار مهمی تولید کرد و برخی پلتفرم ها به هر حال شرایط بهتری نسبت به فیلمنامه های ترکی دارند. البته نباید فراموش کرد که پرداختن تنها به رمان های عاشقانه نه می تواند مخاطبان زیادی را برای تولیدات سریالی به همراه داشته باشد و نه می تواند تحولی جدی در بازار نشر ایجاد کند. اما از سوی دیگر، هنوز بحران وجود دارد. سوشون نتوانست بیش از 10 درصد بیننده پیدا کند. اما باز هم فروش 16 نسخه کتاب رو به افزایش است که نکته مثبتی است. اما بیایید به این فکر کنیم. اگر یک اثر تئاتری بخواهد کیفیت قابل قبول تری برای اکثریت مخاطبان داشته باشد، پس تکلیف فروش همان کتاب چه می شود؟ آیا قرار است در مورد رسیدن به فشار 35 تا 51 صحبت کنیم؟ آیا پخش رسانه ای به همان شکل باقی می ماند؟