به گزارش خبرگزاری انتخابتو به نقل از خانه هنرمندان ایران، در ابتدای این مراسم زهرا شکوفنده با اشاره به همکاری دیرینه خود با زنده یاد مظفری گفت: زمانی که تنها 16 سال داشتم در 53 قسمت در سریال پلیسی پیتون صداپیشگی می کردم. آقای مظفری هم در 23-24 سالگی با مظفری بازی می کرد. ما با هم به عنوان گوینده کار می کردیم.
ابن ارتمن ادامه داد: غیر از این، در بسیاری از آثار همکاری داشتیم. از جمله سریال 140 قسمتی Köy Doktoru و سریال Son با تقریبا 60-70 قسمت. جدای از اینها در پروژه های مختلفی هم با هم درگیر بودیم. هنوز هم صادق بودن برای من سخت است… متأسفم، نمی توانم چیزی بیشتر در مورد آن بگویم.
نصرالله پس از شکوفه زهره مدقلچی به روی صحنه رفت و گفت: کاوه در تاریخ دوبله آهنگری به نام سعید است که با صدای خود انواع آهن را در کوره احساسات خود ذوب می کند. من و ناصر ممدوح در سال 1342 با سعید آشنا شدیم و بعد از کار در فیلم های تلویزیونی سه تکه کلم کبابی خوردیم.
وی ادامه داد: با هم به انگلیس، اسپانیا، مصر رفتیم، متاسفانه سعید در غبار می خوابد و تا سینما هست آثارش می ماند.
ناصر ممدوح نیز با تلخی گفت: مرگ سعید مظفری دل همه را به درد آورد و صحبت در این باره بسیار سخت است. او فردی صبور، مهربان و مهربان بود. دوبله را با فریدون دائمی و سعید مظفری از دهه 40 شروع کردیم. حالا این دوستان رفته اند و من تنها مانده ام. ایرج رضایی، منوچهر ولی زاده و سعید عزیزم رفته اند و حرفی برای گفتن نمانده است.
صدای سعید مظفری چون نجیب بود
منوچهر زنده دل نیز به روی صحنه رفت و گفت: همه ما حرفه خود را در محضر بزرگانی چون عزیز سعید مظفری آموختیم، او از جمله کسانی بود که همیشه حامی جوانان بود. سعید مظفری عزیز شخصیت فوق العاده ای با سواد و حوصله و همچنین استعداد و مهارت در دوبله و مدیریت دوبله داشتند. امیدوارم روحشون شاد باشه به قول استاد مدقلچی فقط سینما هست، صدای آقای مظفری می ماند، امیدوارم این حرفه به درستی به کار خود ادامه دهد.
داوود نماینده روی صحنه رفت و گفت: در دلم بود که هیچ وقت بی دوست نباشم/ وقتی دلم بیهوده چه می شود
در استودیو پاسارگاد با آقای سعید مظفری آشنا شدم. منش و ادب و رفتار این آقا خوب که صدایش مثل رد پای آب پاک و صدایش مثل پرندگان زیبای بهاری بود، از ابتدای کارم تاثیر اخلاقی زیبایی بر من گذاشته بود، صدایش مثل نت، صدایش آرام و چون نجیب بود.
وی ادامه داد: من همیشه از آقای سعید مظفری و اساتید دیگری مانند آقایان ممدوح، رسول زاده و زند بسیار آموخته ام. جناب استاد مظفری همیشه به من داوود می گفت که برای دوست داشتن، با هم بودن و با هم بودن، ادب دیدن و تایید همدیگر است و این چیزی است که باید به مردم داد. آقای مظفری پر از اخلاق بود و تواضع زیادی داشت. خدایا تو می دانی که بهشت تو جایگاه این انسان کامل و فروتن است.
ایرج نوذری همچنین گفت: من کوچکترین بزرگان هستم، شاید فراموش کرده اند اما دوبله از فرانسه شروع شد، بعد به ایتالیا رفت، دوبله در ایران آنقدر پیشرفت کرده که بعد از ایتالیا دوبله در ایران رواج پیدا کرده است.
این هنرمند ادامه داد: من با او زندگی کردم و در جوانی می گفتم صدای مخملی دارد، صدایی انعطاف پذیر.
گفت: سعید مورد آزار و اذیت قرار گرفت، چون حتی یادم نمی آید که کسی گفته باشد که سعید بر سر او فریاد زد. سعید جزو هنرمندان دوبله بود چون دوبله یک مهارت است، اما برخی آن را فراتر از مهارت دانسته و آن را تبدیل به هنر ادب کرده اند.
نامه ای به پدر
یاس مظفری، دختر سعید مظفری: عشاق امروز به یاد پدر عزیزم گرد هم آمدند، باید بگویم هنوز برای من عادی نشده است. با این حال، می توانم بگویم که من باور نمی کنم که واقعاً پدر شما دیگر نیست. اما او همیشه می خواست که من قوی باشم و در طول سال ها سعی کردم آنچه را که به من آموخت برای ادامه کار به کار ببرم.
در مراسم یادبود پدر، پسر آن مرد زنده با احساس عمیق گفت: نامه ای به پدرم نوشتم، می خواهم آن را اینجا بخوانم و لطفا گوش کنید.
وی متن نامه را اینگونه خواند: “پدر مهربانم، چگونه می توانی نبودت را باور کنی در حالی که صدایت هنوز بر دیوارهای خانه طنین انداز می شود؟ وقتی گوشه ای از ذهنم مانند نوری خاموش می درخشد؟ تمام کودکی ام با صدای تو سپری شد؛ صدایی که برای دنیا می خواند اما پناهگاهی برای من بود.”
درست زمانی که دیگران تو را از سینما می شناختند، از ارتعاش صدایت فهمیدم که «یاسین جان» گفت عشق یعنی صدا، یعنی حضور همیشگی تو.
تو الان رفته ای و من هر روز در میان صداها دنبالت می گردم. در جنگ بالا، بین خشم و صلح، بین نگاه های سنگین و فریاد آزادی. هر جا صدایت را می شنوم برای لحظه ای لبخند می زنم چون می دانم هنوز اینجایی. در طنین نفس هایت، کلماتی که پشت سر گذاشتی.
پدر جان، اگر سکوت صدای وطن است، اکنون در وطن جاویدان آرمیده ای. اما برای من بین زمین و آسمان فاصله نیست. هیچ راهی وجود ندارد که صدای شما از گوش به قلب نرسد.
خداحافظ پدر؛ نه با اشک، بلکه با شادی.
با لذت شنیدن دوباره صدای تو در ابدیت، آن صدا تا ابد در قلب و روح من می ماند ای زیباترین قلب من.
242243
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین






ارسال پاسخ