شما سالها خالی بوده اید ، آقای سرنوشت!

789

سیزده سال از آن گذشته است که ما مرد ویژه سینمای ایران را از دست دادیم ، Irraj Ghadeli یک نام آشنا و مکرر در یادآوری چند نسل از فیلم های ایرانی است.

بالا: سیزده سال از آن گذشته است که ما مرد ویژه سینمای ایران را از دست دادیم ، چند نسل از Irraj Ghade ، یک نام آشنا و مکرر در حافظه بصری ایرانیان. نه تنها به دلیل برادران مشهور ، بازی های عالی یا بهترین فیلم های فروش ، بلکه به دلیل مرد پشت صحنه این نگاه قوی ، در جستجوی معنا ، روحیه زخمی وجود داشت. بعضی اوقات ساده ، گاهی اوقات از اعماق سینمای مردمی ، اما زخمهای انسانی کمتری آگاه است. داستان زندگی سرنوشت ایرراج داستان مردی است که در طول زندگی با سایه های خود می جنگد. مردی که از سینما جان سالم به در برد ، که برای مردم معنی دار بود ، با درد زندگی می کرد. بر خلاف اکثر شهروندانش ، او هرگز کشور خود را ترک نکرد ، هرگز تلاش خود را متوقف نکرد و تا آخرین لحظه قلب را برای پرده نقره ای انداخت.

از داروخانه تا دوربین ؛ شروع ناخواسته اما سرنوشت

Irraj Qaderi در 19 آوریل در تهران متولد شد. او برخلاف بسیاری از چهره های سینمایی ، او دوران کودکی خود را با رویای بازیگری نگذاشت و جوانی خود را با یک صفحه نقره ای گذراند. پدر وی مأمور گمرک بود و به دلیل شغل خود ، خانواده را از شهر به شهر نگه داشت. ایراج ، اما او به دانشگاه رفت و داروخانه را مطالعه کرد. بعداً ، او در بحران های مالی و جسمی زندگی خود ناجی شد. در حین کار ، او در داروخانه برادرش کار می کرد و به نظر می رسید زندگی وی سینما است. اما گاهی اوقات یک نگاه ، یک تصادف ساده ، کل شیوه زندگی انسان را تغییر می دهد.

3

عشق و زخم ؛ روایت ناتمام Tahmineh و Iraj

Tahmineh ، دختری از مشهاد ، فقط یک سال کوچکتر از Iraj بود. آنها در یک جلسه ساده و شاعرانه در یک جلسه ادبی ملاقات کردند. از ابتدا ، عشق او با مخالفت خانواده ها ، فشارهای اجتماعی و چشمان زنده احاطه شده بود. برای ازدواج با Tahmineh ، Iraj بسته شد و دوباره به جایی که دو عاشق فرار کردند و خانواده ها با روحانیت ازدواج کردند. Tahmineh بعداً جهیزیه ، مراسم و حتی رضایت رسمی خانواده خود را برای زندگی با ایراج گذراند. این آغاز یک عشق گرم اما پر فشار بود. عشقی که به سرعت محاکمه می شود و در زمینه فرهنگ محافظه کارانه زمان مورد حمله قرار می گیرد. سرنوشت از همان ابتدا در این سؤال گنجانده شده است: انتخاب عشق باید چنین هزینه ای عالی باشد؟

شکست پرشور ، دردناک و سازش با گیشه

در سال چهارم ، سرنوشت با پیشنهاد شرکت در فیلم “چشمه زندگی” سیاک یاسیمی وارد سینما شد. این ورودی بیش از یک اجبار معنوی تر از اشتیاق هنری برای او بود. او می خواست از یک نگاه سنگین به همسرش از محیط سمی که داوری تاهمین را قضاوت می کرد ، فرار کند. با این حال ، کادری نگاهی متفاوت به آغاز سینما داشت. فیلم هایی مانند “تار عنکبوت” و “ایستاده” نشان می دهند که هدف آنها ایجاد یک سینمای متفاوت نزدیک به استانداردهای بین المللی است. با این حال ، این سینما در ایران در آن زمان خریدار نداشت. این فیلم ها شکست خوردند ، مدیون یک مالک بودند ، وجود خود را از دست دادند و حتی خودکشی فکر کردند. اما یک جمله در ذهن او او را نجات داد: “مرد نباید خودکشی کند.”

987

وی برای جبران بدهی ها و ماندن در سینما به سینمای محبوب بازگشت. فیلم های عامیانه ، دیالوگ های گفتار و قهرمانان خیابان ها. اگرچه این فیلم ها توسط منتقدین مورد توجه قرار می گرفتند ، اما عاشق آنها بودند. قدی با فیلم هایی مانند “مرد کوچه” ، “خطر سیرنی” و “خدمتکار زندگی من” به یک ستاره محبوب تبدیل شد. او شخصیت های شدید ، رفیق ، عاطفی و دنیوی ایجاد کرد. قهرمانانی که جامعه خسته در آن روزها به آن احتیاج دارند. Irraj Ghaderi دیگر فقط یک کارگردان نیست. ظهور مردانگی سینمای ایران.

مرگ توراج ؛ فاجعه ای که سرنوشت را می شکند

در اواسط سالهای موفقیت ، یک حادثه همه چیز را تغییر داد. توراج ، سرنوشت جوان ایالات متحده برای خواندن ، در یک تصادف ترافیکی درگذشت. این خبر با فراخوانی به عنوان یکی از دوستان توراج به قدری آمد. هنگامی که تاهمین از سفارت به ویزا نیوز بازگشت ، ناگهان صدای مرگ پسرش و مرگ پسرش را دید. کودتای آنقدر سنگین بود که او هر سال در ماه مه توراج را با شمع سبک قرار داد. از آن زمان ، ایراج دیگر همان مرد نبوده است. او شکست ، به تنهایی سقوط کرد و هرگز از خالق شفا یافت.

2

با ماجراجویی تمیز و توبه برگردید

پس از انقلاب ، بیشتر چهره های سینمای قبل از انقلاب سینما را ترک کردند. سرنوشت ایراج نیز از این قاعده مستثنی نبود. با تمام تلاش و پیگیری ، چندین سال مجاز به فعالیت نبود. با این حال ، Kadri ، Saeed Rad ، Nasser Malek Motiei و حتی فردیناند با تولید “Burzakhs” بازده شدیدی داشتند. این فیلم فروش بی سابقه ای داشت ، اما به زودی ممنوع شد و همه بازیگران از جمله سرنوشت ممنوع شدند. اینها هم اوج عصر جدید و هم آغاز پاییز بودند. سالها بعد ، سرنوشت ایرراج تصمیم گرفت. وی برای بازگشت به سینما توبه رسمی نوشت و از مردم و مقامات برای فیلم های گذشته عذرخواهی کرد. وی در این نامه گفت كه بدهی باستانی ، فشار مالی و شرایط ناامن ، و اکنون وی تأكید كرد كه تنها هدف ساخت فیلم خدمت به مردم و ارزش ها است. این توبه راه بازگشت آن را هموار کرد. نوبت سرنوشت از گذشته پشیمان است.

دهه 1980 و 1980 ؛ آکاسی

قدی در دهه 70 و 80 به سینما بازگشت و فیلم هایی مانند “من می خواهم زندگی کنم” ، “آکواریوم” و “مقاله”. امین هایای ستاره هایی مانند محمد رضا گلزار و مهناز افشار را پرورش داد و هنوز هم استاد در هدایت بازیگران جوان بود. با محبوبیت عموی خود ، فیلم “آکواریوم” عملکرد سن –ولد قدیری را داشت که همچنان به نقش خود بازی می کرد. ظاهر نفوذ ، کنترل صحنه و سبک وفاداری نشان داد که مردی که به مدت پنج سال ممنوع شده بود هنوز چیزی برای گفتن است.

15932357_605

ایراج قدی برای آخرین روزهای زندگی سرطان مثانه را نرم کرد. او در روزهای اخیر نتوانست راه برود و با ویلچر به بیمارستان منتقل شد. اما حتی در همان شرایط ، نگاه کردن به سینما زنده بود. مردی در تاریخ 5 ماه مه ، که بیش از بیست سال در سینمای ایران بوده است. بدون مراسم باشکوه ، بی بی ساکین در کاراج دفن شد. اما سرنوشت او اکنون به یاد سینمای ایران بی پایان است.

1

Irraj Qaderi فقط با کلمه “فیلم” قابل ارزیابی نیست. او فردی با تناقضات داخلی ، با عشق ، عشق ، سیاست ، زخمهای قضایی و سانسور بود. حتی اگر او نیاز به عقب نشینی داشته باشد ، مردی که سعی در حفظ سینما برای مردم دارد. سوابق پر از سقوط است ، اما چیزی در آن وجود دارد: “به سادگی صحبت کنید” و “صادقانه”. شاید به همین دلیل است که ، وقتی نامگذاری می شود ، در ذهن یک صدها میلیون ایرانی آشنا و زیبا به ذهن می رسد.

به گزارش رسانه انتخابتو