اگر می خواهید جملات فراموش نشدنی بخوانید، معروف ترین نقل قول های سقراط در مورد دانش را از دست ندهید. سقراط یکی از مشهورترین فیلسوفان یونانی است که با اندیشه های خود تأثیر بسزایی در سیر تاریخی فلسفه غرب گذاشت، هرچند که هیچ اثر مکتوبی از وی نداشت.
فراتر از اینها، به گفته فرادید، سقراط یک نابغه مرموز بود که فلسفه را برای همیشه تغییر داد. آموزههای او برای قرنها تخیل مردم را تسخیر کرده است و همچنان الهامبخش میلیونها نفر از هر طبقهای است. دلیلش چیست؟ شاید به این دلیل بود که روش سوال پرسیدن او شبیه دیگران نبود.
1 “حکمت واقعی این است که بدانی چیزی نمی دانی.”
سقراط به دلیل تلاش بی وقفه اش برای دانش و تمایلش به زیر سوال بردن دانش موجود زمان خود، حتی چیزهایی که بیشتر مردم آن را بدیهی می دانستند، مشهور بود. او می دانست که دانش ثابت نیست، بلکه در طول زمان توسعه یافته است.
بسیاری ادعا می کردند که خردمند و خردمند هستند، اما سقراط با فروتنی ظاهری خود می دانست که خرد از جمع آوری دانش نیست، بلکه از درک محدودیت های فردی حاصل می شود. به عنوان مثال، فردی را تصور کنید که معتقد است همه چیز را در مورد یک موضوع می داند. چنین فردی ممکن است مغرور شود و فکر کند که دنیا را کاملاً درک می کند. این تکبر ممکن است او را از یادگیری یا پیشرفت بیشتر باز دارد. اما کسی که فقدان دانش خود را می پذیرد، به روی ایده ها و دیدگاه های جدید باز می ماند، زیرا می داند که همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری یا کشف وجود دارد.
سقراط می گفت که او فقط به این دلیل عاقل است که می دانست در مقایسه با آنچه می توانست بداند چقدر کم می دانست. تمایل به زیر سوال بردن همه چیز و پذیرش کاستیهای خود، شما را برای رشد و کشف واقعی فکری آماده میکند، و این فقط به دنبال دانش فردی نیست، بلکه در تعامل فروتنانه با افراد دیگر هنگام به اشتراک گذاشتن یا بحث درباره ایدهها است.
درک اینکه چقدر خودمان را کمی می شناسیم باعث می شود هنگام گوش دادن به دیدگاه ها یا ایده های مختلف همدلی بیشتری داشته باشیم (زیرا مهم نیست که هر فرد چقدر در مورد یک موضوع خاص می داند، چیزهای بی شمار دیگری وجود دارد که هر فرد نمی داند).
انجام این کار فضایی برای گفتگو و تغییر ایجاد می کند. نشانه های فرهنگی که کنجکاوی و رشد فکری را تشویق می کند.
2 «علم را بر مال ترجیح دهید، زیرا یکی موقت و دیگری جاودانه است».
این نقل قول ما را تشویق می کند که برای دانش بیشتر از ثروت ارزش قائل شویم، زیرا ثروت در مقایسه با مزایای ابدی یادگیری موقتی است. کالاهای مادی، آسایش موقت و لحظه ای هستند. می توان آن را با توجه به زمان و اراده به دست آورد یا خرج کرد.
اما دانش گنجی است که نمی توان آن را از انسان گرفت. دانش یک منبع ذاتی است که در طول زندگی با مردم باقی می ماند و دانش و بینش مفیدی در مورد زندگی به مردم ارائه می دهد که دائماً آنها را از نظر فکری تحت تأثیر قرار می دهد.
مثلاً مرد ثروتمندی را در نظر بگیرید که از هیچ چیز جز ثروتش خوشحال و راضی نیست. حتی اگر او تمام تجملاتی را که پول در اختیارش قرار می دهد داشته باشد، فقدان میل به یادگیری بیشتر و کنجکاوی فکری در مورد دنیا می تواند به راحتی منجر به نارضایتی از زندگی شود.
کسانی که برای دانش در زندگی ارزش قائل هستند راه هایی برای رشد شخصی و تحقق فکری پیدا می کنند. هدف این افراد گسترش افق فکری و تعمیق بینش آنهاست. جستجوی دانش در طول زندگی با گسترش دیدگاه ها انجام می شود.
ثروت اغلب از ابزارهای خارج از کنترل ما ناشی می شود، از جمله ارث یا شانس در برخی موارد. اما دانش مستقیماً از تلاش و ظرفیت فرد برای کنجکاوی ناشی می شود. ما مسئول جستجوی دانش و راه های یادگیری و رشد هستیم، بنابراین این حضور بسیار قابل اعتمادتر و توانمندتر است.
اساساً دانش ذاتاً نامتناهی است زیرا می تواند از زمان و مکان فراتر رود. برخلاف دارایی های مشهودی که می توانند گم شوند، دزدیده شوند یا آسیب ببینند، دانش به چیزی تبدیل می شود که با رشد فرد انباشته می شود و می تواند به نسل های آینده منتقل شود.
3 “زندگی بدون فکر ارزش زیستن ندارد”
این بیان سقراط به ساده ترین بیان ما را با مشکل هستی مواجه می کند. این ما را تشویق می کند تا با شرایط اولیه انسانی روبرو شویم: من کیستم؟ چرا من اینجا هستم؟ این اصل ایمان است که می گوید زندگی بدون خوداندیشی پوچ و بی معناست.
تصور کنید که در یک باغ زیبا قدم می زنید که پر از هر گلی است که می توانید تصور کنید، اما هرگز به خود زمان یا فضایی نمی دهید تا همه چیز را در آن فضا احساس کنید: رنگ ها، عطرها و قاب های ظریفی که در باغ می چرخند. آنها
زندگی بدون فکر چنین است. مثل این است که تجربه ها، روابط و مشکلات گذشته را بدون اینکه به معنای یا عواقب آنها فکر کنید، عجله می کنید.
برای درک اینکه چرا خودآزمایی تا این حد ارزشمند است، سناریوی دیگری را در نظر بگیرید: فردی که یک پازل را کامل میکند و به دقت در مورد شکل هر قطعه و مکان مناسب آن فکر میکند.
این فرد روی جزئیات تمرکز می کند، دارای مهارت های تفکر انتقادی عالی و کنجکاوی سیری ناپذیری است که باعث می شود او را به همه جا نگاه کند. تکمیل پازل به او حس شگفتی می دهد.
به نوعی، وقتی زندگی خود را بررسی می کنیم، تکه هایی از تجربیات، افکار یا احساسات را کنار هم می گذاریم به این امید که خودمان را موجوداتی با جایگاهی در جامعه درک کنیم.
این عشق به آزاداندیشی یکی از ویژگی های مهم سقراط است. سؤالات او در تمام عمرش بی وقفه و بدنام بود. او همیشه آماده بود تا با افشای هرگونه فرض یا عقیده، حقیقت را در معرض بررسی بی امان قرار دهد.
سقراط معتقد بود که دانش واقعی از آزمودن دقیق آنچه ما در برابر شواهد اعتقاد داریم و ارزیابی انتقادی ارزش ها یا مفروضات خودمان و نیز ارزش ها و مفروضات دیگران به دست می آید.
4 “دانش با کنجکاوی آغاز می شود”
برای درک اینکه چقدر این نقل قول عمیق است، اجازه دهید آن را بشکنیم. اصطلاح «دانش» به سطح عمیقتری از درک و بینش اشاره دارد. این نشان دهنده انباشت دانش و اندیشه فراتر از دانش واقعی است.
سقراط می گوید که کنجکاوی اولین گام به سوی دانش است، همان حس کنجکاوی و کنجکاوی که ما را تشویق به تحقیق، پرسش و یافتن بیشتر می کند.
به زمانی فکر کنید که یک کودک خردسال برای اولین بار رنگین کمان را دید. کودک از شورش رنگ هایی که آسمان را زیبا می کند شگفت زده می شود و این سؤالات به ذهنش خطور می کند: چرا رنگین کمان ظاهر می شود؟ چه شکلی است؟ این حس کنجکاوی اولیه باعث ایجاد اشتیاق برای یادگیری می شود که می تواند در طول زندگی پرورش یابد.
چیزهای بیشتری وجود دارد: کنجکاوی ذهن باز را تقویت می کند، به ما امکان می دهد فرضیات را به چالش بکشیم و خارج از چارچوب فکر کنیم، و ما را تشویق می کند تا ایده های جدید و دیدگاه های جدید را در مورد رویدادها کشف کنیم. با کنجکاوی واقعی، ما کنترل یادگیری خود را در دست می گیریم و به جای اینکه منتظر کسی باشیم که به ما آموزش دهد، خودمان به طور فعال به دنبال دانش هستیم.
چند نمونه معروف از تاریخ را در نظر بگیرید: دانشمندانی که اکتشافات پیشگامانه انجام دادند یا فیلسوفانی که نظریه های انقلابی را ارائه کردند. همه آنها اشتهای سیری ناپذیری برای یادگیری داشتند. آنها نسبت به اطراف خود تحسین عمیقی داشتند. آنها تفکر متعارف را زیر سوال بردند. آنها عطش واقعی برای دانش داشتند.
خود سقراط را در نظر بگیرید: تکنیک پرسشگری او برای وادار کردن مردم به بررسی عمیقتر واقعیات بود. بنابراین او با کنجکاوی واقعی شروع به چت کردن با دیگران کرد. در این گفتگوها، او پیش فرض ها را به چالش می کشید و همچنین به دنبال پاسخ های معنادارتر از افرادی بود که با آنها صحبت می کرد.
5 «دانش بزرگترین خیر و نادانی بزرگترین شر است».
سقراط با این کلمات قدرتمند ما را راهنمایی می کند تا به این فکر کنیم که خیر و شر از چه چیزی تشکیل شده است و چقدر برای دانش ارزش قائل است.
سقراط برای درک ارزش ذاتی قائل شد و استدلال کرد که دانش تنها چیزی است که ما برای خوب بودن نیاز داریم. آگاهی ذهن ما را روشن می کند، دیدگاه ما را گسترده می کند و ما را قادر می سازد تا تصمیمات منطقی بگیریم، و به ما کمک می کند بین درست و غلط یا راست و دروغ تمایز قائل شویم. به طور خلاصه، این به ما کمک می کند تا افراد بهتری شویم و جامعه را به طور کلی بهبود بخشیم.
به این مثال توجه کنید: دو نفر در دوراهی اخلاقی گرفتار شده اند. یکی از آنها تصمیمات بدی می گیرد زیرا عواقب احتمالی آن را برای دیگران درک نمی کند که عدم آگاهی است.
دیگری احساس روشنگری اخلاقی دارد و بر این اساس با در نظر گرفتن رفاه دیگران تصمیم می گیرد. از این تعبیر می توان برای آشکار ساختن معنای قول زیر استفاده کرد: عاقل یا دانا با عمل خود نیکی می کند، در حالی که جاهل یا جاهل می تواند با عمل خود به دیگران آسیب برساند.
جهل به تنهایی بد است. جهل درک را خفه می کند و بینش را در هنگام تصمیم گیری محدود می کند، می تواند باعث تعصب و بی عدالتی شود و حتی باورها و رفتارهای مضر را تداوم بخشد.
موقعیت هایی را در نظر بگیرید که اطلاعات غلط به سرعت در جامعه گسترش می یابد و منجر به کلیشه ها، تبعیض و حتی خشونت می شود. جهل باعث تفرقه می شود! روشنگری این شیفتگی را از بین می برد، همدلی ایجاد می کند و شمول را تشویق می کند.
سقراط معتقد بود که دانش فقط مجموعه ای از حقایق نیست و شامل شناخت خود، ارزش های شخصی و دنیایی است که در آن زندگی می کنید.
سقراط به ما چه آموخت؟
سقراط با این نقل قول های تأمل برانگیز، دانش فراوانی از خود به جای گذاشت. اعتبار و ارزش نقل قول های او از گذشته تا به امروز از بین نرفته است.
سقراط از طریق آموزه های خود سعی در درک اهمیت دو چیز داشت: فروتنی و خود اندیشی. خرد واقعی از درک محدودیت های خود (دانستن آنچه نمی دانیم) ناشی می شود تا بتوانیم برای همیشه به یادگیری ادامه دهیم. با آزادانه فکر کردن به کمبودهای فکری خود، شانس رشد فکری خود را نیز افزایش می دهیم.
سقراط ما را تشویق کرد که زندگی را از درون و بیرون بررسی کنیم. ما باید در مورد اینکه چگونه رفتار می کنیم، چه چیزی به ما انگیزه می دهد و چقدر خوب بر اساس آن انگیزه ها عمل می کنیم، فکر کنیم. این خودآگاهی منجر به رشد شخصی، انتخابهای هوشمندانهتر و معنای بیشتر زندگی میشود.
آگاهی در زندگی بسیار مهم است. آگاهی به افراد اجازه می دهد تا درست را از نادرست تشخیص دهند، تصمیمات اخلاقی بهتری بگیرند و مشکلات را به طور موثرتری حل کنند. از سوی دیگر، ناآگاهی شدید نیز می تواند افراد را به درگیری با افرادی که دیدگاه متفاوتی دارند، سوق دهد.
ارسال پاسخ