رمان بین آثار بیشمار چارلز دیکنز “داستان دو شهر»(دو داستان شهر) یک مکان خاص وجود دارد. این رمان که برای اولین بار در کلاس ششم منتشر شد ، نه تنها یکی از بهترین رمان های قرن نوزدهم ، بلکه یکی از محبوب ترین و تأثیرگذارترین نوشته های دیکنز بود.
طبق دوره ایران ؛ “داستان دو شهر” ترکیبی از روایت عاشقانه ، داستان آزادی و بازتاب های تاریخی در متن انقلاب فرانسه ، یکی از آشفته ترین دوره های تاریخ اروپا است. بنابراین ، این مطالعه می تواند به عنوان یک بیان اخلاقی در مورد فداکاری ، خشونت و عدالت در نظر گرفته شود.
این رمان بین دو پایتخت اروپایی – لندن و پاریس – در نوسان است و درگیری اجتماعی و سیاسی بین دو شهر در آستانه انقلاب فرانسه ایجاد می کند. جمله اول معروف ، “بهترین زمان ، بدترین زمان …” روحیه دو قطبی و متناقض دوره را نشان می دهد. سنی با امید و ناامیدی ، سبکی و تاریکی.
بر خلاف بسیاری از آثار دیگر که به جامعه لندن و انگلیس متمرکز است ، دیکنز در این رمان توجه ویژه ای به فرانسه می کند. در اینجا ما با تعریف خشونت انقلابیون ، آمدن اشرافی و درگیری اخلاقی بین عدالت و انتقام روبرو هستیم. دیکنز با تأکید بر چرخه تاریخی آزار و اذیت و خشونت ، هشدار اخلاقی به عواقب بی عدالتی اجتماعی می دهد.
شخصیت های اصلی داستان ، از جمله چارلز دارنینی (اشرافی که از گذشته خود فرار کرده است) ، سیدنی کارتن (وکیل ناامید و اختصاصی) و لوسی منت ، منعکس کننده برخی از شرایط انسانی در هرج و مرج است. کارتون ، یکی از قربانی ترین اقدامات در پایان داستان ، نمادی از نجات و امکان تجدید روح انسان است. حتی در قلب نابودی و خشونت.
اگرچه داستان این دو شهر روایتی تاریخی دارد ، اما دیکنز فراتر از وقایع است و شخصیت ها و صحنه ها را با مهارت های ادبی خود که خواننده را به سمت وقایع سوق می دهد ، بسیار سرزنده و پرشور می کند. صحنه هایی مانند اشرافی یا پرشورترین دادگاههای انقلابی نه تنها وقایع را تعریف می کنند ، بلکه به عنوان آینه برای نمایش غرایز و نگرانی های انسانی نیز عمل می کنند.
برای بسیاری از منتقدین و خوانندگان ، این رمان با این جملات روشن و مؤثر پاراگراف اول کتاب آغاز می شود ، که شامل بهترین یا حداقل به یاد ماندنی ترین جملات این رمان است:
“این بهترین زمان ، بدترین زمان بود.
این عصر خرد ، عصر حماقت بود.
این دوره ایمان ، دوره ای از کفر بود.
فصل سبک بود ، تاریک بود.
بهار امید بود ، زمستان ناامید بود.
همه چیز از ما جلوتر بود ، هیچ چیز پیش روی ما نبود.
همه ما به بهشت می رفتیم ، همه در جهنم مسلط بودیم. ”
به معنای واقعی کلمه ، “داستان دو شهر” یکی از سازگارترین و ساختار یافته دیکنز است. این امر بر روایت اصلی متمرکز است ، نه در مورد توده های شخصیت های پایین و فرعی بسیاری از رمان های دیگر ، و شخصیت ها را با سرعت نمونه معرفی می کند. علاوه بر این ، استفاده از درگیری بین دو شهر ، دو مرد ، دو نوع عشق و دو عدالت یک دوتایی ایجاد کرده است ، اما یک ساختار اضافی در ذهن خواننده است.
از طرف دیگر ، دیدگاه تاریخی دیکنز در مورد انقلاب فرانسه نه همدلی است و نه کاملاً انکار می شود. ضمن نشان دادن بی عدالتی های قبل از انقلاب ، موضع مهمی در خشونت انقلابی دارد. در حقیقت ، او از هر دو طرف درگیری با ظاهری اخلاقی انتقاد می کند. بنابراین ، بشریت و خود بودن به هر ایدئولوژی سیاسی یا اجتماعی ارجح است.
اگرچه داستان این دو شهر نسبت به سایر دیکن ها ، مانند الیور توئیست یا دیوید کوپرفیلد ، کمتر طنزآمیز است ، اما از نظر درام و قدرت عاطفی یکی از قدرتمندترین نوشته ها است. اشتیاق عاطفی ، زیبایی نثر و پرداخت وقایع او را به یک کار متفاوت و بالغ تبدیل کرده است. بسیاری از منتقدین این اثر را نشانه بلوغ هنری دیکنز می دانند.
سرانجام ، می توان گفت كه “داستان دو شهر” نه تنها یك روایت تاریخی و تاریخی است ، بلكه بازتاب عمیقی از سرنوشت ظرفیت انسان ، اخلاقی و فداكاری است. این رمان به ما یادآوری می کند که حتی در تاریک ترین لحظه ها ، نور امکان پذیر است و این عمل فردی می تواند نور امید در دنیایی پر از خشونت و بی عدالتی باشد.
ارسال پاسخ