سرنگونی رژیم اسد در سوریه را باید نقطه عطفی در تاریخ این کشور و منطقه دانست.
بهترین ها – ستاره نیک نژاد: سرنگونی رژیم اسد در سوریه را باید نقطه عطفی در تاریخ این کشور و منطقه دانست. اگرچه این تغییر رژیم برای ناظران بین المللی غافلگیرکننده بود، اما بسیاری آن را یک تولد خیلی دیر می دانند. شورش ها و قیام های داخلی در سوریه همزمان با آغاز بهار عربی در کشورهایی مانند مصر و تونس آغاز شد، اما بر خلاف مسیری که سایر جوامع منطقه در پیش گرفتند، با ظهور داعش و آغاز بهار عربی آغاز شد. جنگ ها سوریه سال ها محل درگیری میان گروه ها و نیروهای مسلح بوده است.
امروز با سرنگونی بشار اسد تعداد بسیار کمی هستند که او را شایسته ادامه این دولت می دانند و در پذیرش دلایل این تغییر تردید دارند. اگرچه پیچیدگی این جابجایی، نامشخص بودن هویت گروه های همدست در سرنگونی بشار و آینده نامشخص این کشور، پرسش های بسیاری را برای تحلیل گران ایجاد کرده است. یکی از داغ ترین بحث های این روزها بررسی شباهت های سوریه 2024 و ایران 1979 و سرنوشت بشار اسد و محمدرضا پهلوی است. برخی در تلاش هستند تا شباهت هایی بین این دو چهره و این دو اتفاق بیابند. بشار اسد و محمدرضا پهلوی را می توان با حاکمان مستبدی مقایسه کرد که دهه ها در قدرت ماندند. باز شدن زندان های سوریه و افشای جنایات اسد علیه مخالفانش یادآور روزهای انقلاب ایران است. برداشتن عکسها و مجسمههای اسد، روزهای خوش پیروزی در سال 1957 را تداعی میکند. پس بشار و محمدرضا چه چیز مشترک دیگری داشتند؟
وارثان پدر
شاید شایسته باشد به تشبیه حافظ اسد و رضاشاه پهلوی در رابطه با رژیم های تک حزبی و ظالمانه ای که در هر دو کشور به قدرت رسیده اند فکر کنیم. این دو نام که خود را پایه گذار عصر جدیدی در کشورشان می دانند، با سوابق نظامی و کودتا به قدرت رسیدند. حافظ اسد اگرچه رویای مدرنیسم و تجددخواهی رضاشاه را در سر نمی پروراند، اما پایه های تحولات و زیرساخت های مهمی را در کشورش گذاشت و سعی کرد سوریه را به مدت سی سال به یک قدرت منطقه ای تبدیل کند.
دو خودکامه که هر دو بیرحمانه رقبای خود را فساد میکنند و هر دو در تلاش برای توسعه جوامع سکولار هستند. با این حال حافظ اسد با روی آوردن به شرق و شوروی از سال 1971 تا 2000 میلادی توانست در قدرت باقی بماند و گرایش های آریایی رضاشاه و عدم ایجاد تعادل بین قدرت های بزرگ جهان به کار او پایان داد. بشار اسد و محمدرضا پهلوی، وارثان حزب بعث و رژیم شاهنشاهی، تلاش کردند راه اجداد خود را ادامه دهند، اگرچه هیچ کدام نتوانستند موفقیت های گذشته را به دست آورند و در نهایت کشور را ترک کردند، نه از کشور خود. به توافق خود حکومت توسط انقلاب، شورش و نارضایتی.
چرا مقایسه بشار اسد و محمدرضا پهلوی دشوار است؟
جدای از تفاوتهای زمانی و مکانی که این دو حاکم را غیرقابل مقایسه میکرد، این دو شخصیت از بسیاری جهات و شرایط ژئوپلیتیکی اصلاً با یکدیگر مرتبط نبودند. در اینجا چند مورد مهم را با هم بررسی می کنیم.
جبر جغرافیایی
اگر رژیم پهلوی خود را جانشین پادشاهیهای ایران باستان میدید و بر کشوری تاریخی، ملتی یکپارچه و قابل شناسایی حکومت میکرد، بشار اسد میدانست که سوریه نه از نظر تاریخی و نه از نظر جغرافیایی برای کشورها و ملتهایی مانند ایران، مصر یا ترکیه مناسب است. . سوریه، لبنان و حتی عراق از لحاظ تاریخی، دولت ها و برنامه های باثباتی نداشته اند و مدام دست به دست هم داده اند. سوریه امروز نیز ادامه امپراتوری بزرگ عثمانی است. با قبایلی که نتوانستند دور هم جمع شوند و ملتی را تشکیل دهند. در غیاب یک رژیم متمرکز مانند صدام حسین، مانند عراق، آشفتگی دائمی بین شیعیان و سنی ها، کردها و اعراب وجود خواهد داشت.
بشار اسد که توسط حکومتی به ظاهر دموکراتیک انتخاب شد و رهبری خود را ظاهراً با رای مردم گسترش داد، مانند صدام آشکارا به خاستگاه پدرش یعنی علوی های سوری تکیه کرد و این با شرایط محمدرضا پهلوی کاملاً متفاوت بود. او در تخیل خود قبایل و گروه های مذهبی را می شناخت که نماینده کل ایران بودند و هیچ ارتباط مستقیمی با آنها نداشت. هر چند در تمام عمر از بیان مقام شیعه خود غافل نبود و حتی وفاداری خود را به امامان شیعه نشان داد. از منظر تاریخی باید توجه داشت که شاه ایران در دوره ای که سوسیالیسم در برخی نقاط جهان فتح شد و انقلاب ها فراگیر شد، بر کشور حکومت می کرد. بشار چنین شرایطی نداشت و اکنون دوران انقلاب فرا رسیده است.
هست و نیست
ظهور رژیم پهلوی در ایران با کشف و استخراج نفت همراه بود و این افزایش غیرمنتظره درآمد و سرمایه به دولت پهلوی کمک کرد تا با تمام توان و خزانه به دنبال جاه طلبی های خود باشد. رشد اقتصادی ایران در دهه های 1930 و 1940 و شتاب آن در بازسازی وجهه خود به عنوان یک کشور عقب مانده به قدری سریع بود که در دهه 1950 با شروع اولین نشانه های رکود و کاهش درآمدها، نارضایتی ظاهر شد.
رژیم بشار از ابتدا با مشکلات اقتصادی مواجه بود. برخلاف ایران، سوریه کشور ثروتمندی نیست. سیاست های اشتباه بشار، بی ثباتی و جنگ های داخلی سوریه را به کشوری نیمه ویران با حداقل زیرساخت های اقتصادی تبدیل کرده است، جایی که همه چیز در خدمت الیگارشی حاکم است و مردم در آن در شرایط اسفباری زندگی می کنند. جنگ فرسایشی با داعش و گروه های نظامی و حضور نیروهای خارجی در این کشور مانع از پیشرفت سوریه شد. سوریه که در سال های اخیر از کمبود انرژی، برق و سوخت رنج می برد، همیشه با کمک ایران یا دولت های ثروتمند جنوب خلیج فارس، شب را به صبح تبدیل می کند. با رونق دوره پهلوی در ایران وضعیت کاملاً متفاوت است.
قوانین بازی های بین المللی
محمدرضا پهلوی قدرت نظامی ضروری منطقه بود. ارتش قدرتمند و مجهزی که بشار هرگز آرزویش را نمی کرد. شاه ایران در طول بیش از سی سال سلطنت خود جنگ های بزرگی را تجربه نکرد. ارتش ایران به جز درگیری های گاه و بیگاه مرزی با عراق، مانند حضور در عمان در زمان محمدرضا پهلوی و سرکوب شورش های کمونیستی، با چالش های نظامی عمده ای مواجه نشد. برخلاف بشار اسد که در بیست سال گذشته حتی یک شب را در صلح و بدون خونریزی در سوریه سپری نکرده است، این کشور به منطقه درگیری بین ایران، اسرائیل و ترکیه و همچنین کردها و دیگر قدرت های منطقه تبدیل شده است.
شاه ایران، بزرگترین سرمایه دار نفتی منطقه، روابط عمیقی با غرب داشت و در عین حال توجه خود را به شرق معطوف کرد. تلاش های بلندپروازانه ای که البته در نهایت منجر به فروپاشی رویاهای او شد. اما بشار اسد در تمام این سال ها به حمایت نیاز داشت. بشار اگر روزی حمایت خود را از سوریه پس بگیرند به ایران، روسیه و کشورهای عربی سلام خواهد کرد. در روزهای گذشته هم همین اتفاق افتاد. روسیه، ایران و دیگر متحدان سوریه دیگر از پرداخت پول به اسد خودداری کردند و او آنجا را ترک کرد.
با این تفاصیل، روایات پیشنهادی برای مقایسه بشار اسد با شاه مخلوع ایران بیشتر شبیه یک سناریو است. دو دولت خودکامه فاقد سرمایه اجتماعی، حاضر به گفت و گو با مخالفان و اعطای آزادی های سیاسی به جامعه نبودند و با انتقام همه را ساکت کردند و در نهایت فرو ریختند. حکومت ها و فرمانروایی هایی که هنگام به تخت نشستن یا پس از سقوط، شبیه هم نیستند.
به گزارش رسانه انتخابتو
ارسال پاسخ