روایتی جدید از فاجعه تاجریش. “او آنقدر ترسیده بود که اگر ببینید می ترسید”

روایتی جدید از فاجعه تاجریش. "او آنقدر ترسیده بود که اگر ببینید می ترسید"


آقای A یک ناظر کشتی جنگی بود ، اما او نتوانست این اجساد را با میدان کوودز باور کند. او آنقدر پرتاب شد که وحشت کرد. پدل در خیابان نیز از آسمان سیاه ناگهانی در اواسط روز می ترسید. کارمند فروشگاه آب میوه میوه دو روز پس از انفجار ، خاطره مردی را که از زیر آوار خارج شده بود فراموش نکرد. در تاریخ 6 ژوئن ، شاهدان عینی حمله موشکی اسرائیل به میدان کاهس در تهران هنوز از انفجار و بدن به تصویر کشیده نشده است. اکنون یک قطعه انفجار کوتاه ، هنگامی که اتومبیل ها در پشت چراغ قرمز معروف کبدی ایستاده و آن را به هوا پرتاب می کنند ، بسیاری از مردم از دیدن آن شوکه می شوند.

به گفته انسان ، در گودال در نزدیکی میدان کبدی ، که نتیجه برخورد موشک دوم است ، اکنون پوشیده شده است و آسفالت و لوله های آب از بین می روند. مجموعه ای از زمینه های دیگر مورد هدف قرار گرفته است: خیابان Saboonchi ، بلوار Keshavarz ، نیروی هوایی ، وزارت دفاع ، خیابان شریا ، خیابان Eshgiar ، خیابان Apadana ، فرودگاه Nirooo ReseHeminejad در ماشاد. تا آخرین روز اسرائیل ، حمله به ایران و آغاز آتش بس در تاریخ 3 ژوئیه ، چهار نفر جان باختند. قربانیان حملات در تهران بالاتر از شهرهای کشور بود و تعداد قربانیان و جراحات حمله به میدان کبدی بود. سه شهید که یکی از آنها یک زن باردار است.

این موشک ها در تاریخ 6 ژوئن منتشر شد و تصویر آنها پنج روز بعد منتشر شد. حالا مردم دوباره از بازرگانان خود می پرسند ، کدام قسمت از منطقه موشک اتومبیل بود و آنها را به هوا انداخت؟ تماشاگران در مقابل ساختمان مرکزی مسجد ایستاده بودند تا ببینند موشک ساختمان چگونه خرد شده است ، اما هنوز خرد نشده است.

یکی از این دو موشک اسرائیلی در همان ساختمان ، حداقل در میدان Qds و دیگری در تقاطع اتومبیل ها و عابران پیاده می شود. بعد از ظهر بعد از ظهر ، صدای انفجارها و برخورد موشک ها باعث لرزش مربع و خیابان تاجریش می شود ، آسمان را سیاه می اندازد و اجساد و ماشین ها را به گوشه ای پرتاب می کند. این تصویر توسط همه ساکنان و کار آن روز ، اکنون ظهر در تاریخ 9 ژوئیه ، یک روز پس از تصویری از حمله موشکی به غیرنظامیان ، به یاد آورد.

ترتیب

چند دقیقه پس از انفجار ، ساکنان Alley Shirazi – خیابان کنار ساختمان موشک ، به خیابان می ریزند تا منشأ آن صدای وحشتناک را پیدا کنند. آقای A همچنین او را به خیابان می آورد ، دود و ساختمان منفجر می شود ، شیشه شکسته و تکه های ساختمان و مردم ترسیده فرار می کنند و به خانه خود باز می گردند تا به همراه خانواده خود از شهر خارج شوند. مانند بقیه همسایگان: “هیچ کس در خیابان ماند. ما 7 روز به خانه رفتیم و دو شب پیش برگشتیم.”

خیابان شیرازی یک ساعت پس از انفجار توسط همسایگان خالی می شود و صف های اتومبیل به میدان کبدی می روند. آقای A به مدت دو سال در پوسته خمپاره بود ، اما این صحنه ها با او آشنا نبودند و او ندیده بود که مردم خانه ها و زندگی خود را رها کنند. در همان روز ، او به همراه خانواده خود به دماند می رود و پس از چهار ساعت مکانی امن می آید.

هنگامی که یک سری از قاتلان مربع را به یاد می آورند و اتومبیل های نابود و خرد شده ، پرده ای از اشک در چشمان او. چو موج انفجار غرور چروکیده نیم متری و دو یا سه اتومبیل را که به هوا پرتاب شده بود ، دیده بود.

او اجساد ، اتومبیل ها و قطعاتی را که از ساختمان در میدان کبدی پرتاب شده بود دیده بود: “او آنقدر ترسیده بود که اگر آن را دیدید می ترسید.” او با خودش می جنگید تا بگوید که هر کلمه برای او جنگی بود و اکنون ما جلوی ساختمان زباله ها متوقف شدیم.

آن روز ، انفجار شهر ، از مرکز شهر گرفته تا دولت و ساختمان نظامی باقی نمی ماند: “آنها هر ساعت مکانی را از بلوار Ordu به Damavand پرتاب می کردند. Damavand نه تنها می تواند فرصتی برای ساخت جاده و ماشین پیدا کند تا اینکه آنها به آن طرف ضربه بزنند.

کل جاده در حال انفجار بود. “آقای و خانواده وی سرانجام پنج روز پس از حمله به میدان Quds ، هنگامی که هیچ اثری از گودال و شیشه و لیوان دیگر وجود نداشت ، به خانه بازگشتند و ساختمان ساختمان دیگر از ساختمان موشک شنیده نشده است و آنها می گویند که باند زرد در مقابل ساختمان موشک هنوز برداشته نشده است. کارگران دیگر در این زمین نیستند.

نام کشته شد: ناشناس

فروشندگان و بازرگانان می گویند که یک فروشنده جان خود را در میان کشته شدن حمله موشکی به میدان کبدی از دست داد. او کیهان را در خیابان بهنار فروخت و موج انفجار سر خود را در گوشه ای گرفت و جان خود را گرفت. در روز حادثه ، فروشندگان دیگری نیز بودند که شاهد این فاجعه بودند.

زنی که نخ ، سوزن و پین را می فروشد به یک قطب برقی زرد وصل می شود و به دست او آسیب می رساند. در همان روز ، او نیمی از تسویه حساب خود را به یکی از بازرگانان می برد و چند روز بعد برمی گردد. زیرا “من درآمد دیگری ندارم و باید کار کنم.” ای کاش دیگر جنگ نبود ، خوب. “

بچه گانه در مقابل مرکز مسجد با موجی از انفجار به گوشه ای پرتاب می شود ، اما او زنده می ماند و درست در مقابل مغازه که شیشه خرد شده است ، می نشیند.

این شهرداری از موج یک داروخانه و انفجار داروخانه با پارکینگ شهرداری آزاد شد. این مرد روزی را به یاد می آورد که انفجار او را پنج متر پایین انداخت و زندگی مشتری را بدست آورد.

او همیشه سر خود را در مقابل یک مغازه قدم می زد و عطر می فروخت ، اما اکنون بسته شده است. در روز حمله ، انفجار پیرمرد از مغازه مغازه شکسته شد و اکنون کل مغازه فرو ریخت. این مرد توضیح می دهد که پنج میلیون جنس که خریداری کرده است ، روی شیشه ناپدید شد: “فقط این ناچیز باقی مانده است. اکنون من هیچ پولی برای خرید کالا ندارم. این تمام زندگی من بود.”

با موجی از انفجار ، پنج متر پرتاب به دست و پاها آسیب می رساند ، و اکنون گاهی اوقات پاها در بیرون. آسمان نیم ساعت پس از دود موشک و حمله انفجار ، و پیرمرد با چشمان خود ، “همه لیوان شکسته شد ، سه یا چهار نفر درگذشتند و چندین نفر در نزدیکی شهرداری جان باختند. کسانی که بر اثر موج انفجار جان باختند. علاوه بر این ، پیرزن سبزیجات وجود داشت که درگذشت.” هوا بسیار تاریک بود. ”

بعضی اوقات او در پارکینگ شهرداری کار می کند و می داند که موج انفجاری اتومبیل های پارک شده خرد می شود. یک دقیقه از دقایقی ، دفتر کلانتر از کارتهایی که می کشند می نویسد ، مطمئن نیست که هیچ کس برای خسارت پرداخت نمی کند. کلانتر گفت که او وارد شده است ، او گزارش ها را نوشت و مقاله ای ارائه داد ، اما وی گفت هیچ خبری وجود ندارد. دست نشانگر ساختمان موشکی و شکافی است که هنوز تحت بار زباله های بانک شهر بلند نشده است. اگر موشک در صبح راه اندازی شود ، همه کارمندان بانک خواهند مرد.

ساختمان پشت مرکز مسجد آسیب دیده است و پدلر فکر می کند که هیچ کس جان خود را از دست نداده است و شاید فقط چند نفر از آن ترسیده باشند. “موج انفجار به دست آمد و به عنوان خود شهرداری نابود شد. ساختمان جانبی نیز آسیب دیده است. هیچ کس به آن آسیب نمی رساند.” این ساختمان که موشک بود ، به همان روش باقی ماند. ”

بوی گاز اسیدی در دهان باقی مانده است

کافی شاپ جلوی پیاده روی موشک فقط یک چهارم از انفجار را کاهش می دهد. در همان روز ، برخی از انفجارهای دیگر تهران را لرزاند. صاحب مغازه به کارگران خود گفت “اکنون بسته شده و می روند.” بعد از 5 دقیقه ، همه چیز متفاوت می شود.

Bussks شاهد اولین حمله بودند. پس از انفجار ، مانند فروشگاهی است که در آن میوه ای در نزدیکی تقاطع فشرده می شود که شش یا هفت اجساد را دید. در همان روز ، “مردم بسیار عادی زندگی می کردند” و همه چیز در یک دقیقه به پایان رسید. او به یاد می آورد که چقدر موشک های اول و دوم به ساختمان و میدان برخورد کردند و فرصتی برای فرار وجود ندارد. عابران پیاده از اولین انفجار در میدان فرار کردند و موشک دوم را مدیریت کردند و همه چیز به پایان رسیده است.

کارمند فروشگاه آب میوه میوه می دانست که دو موشک یک راننده تاکسی ، یک راننده در یک ضربه محکم و ناگهانی ، یک زن باردار و پسرش را گرفته است و جسد مردی که مجبور به خرید کارت پول بود ، دو روز پس از خراب شدن برداشته شد. “همسایگان و شهرداری می گویند که 2-5 نفر شهید هستند ، اما تعداد بیشتری از آنها وجود دارد. این ماشین بیش از 1-5 نابود شد. هر ماشین یک یا دو نفر جمعیت داشت. پرشور و ناشناخته زیاد بودند.

سرها به خانه می رفتند یا او پشت چراغ قرمز چرخید. در اینجا یک بدن کامل وجود داشت. “این درست بود که بگوییم این هوش مصنوعی بود.”

دو روز پس از حمله ، او پس از هر سرفه ، خاکستر و سوزاندن در زبان خود را احساس کرد. “این مانند یک گاز تند بود ، گویی جانماک و وایتکس گیج شده اند. سریعتر از آن بود ، اسیدی بود ، وقتی این دود سیاه بلند شد ، بو می داد.”

هشت روز پس از حمله به میدان کاهس ، هنگامی که ساختمانهای اداری در منطقه با ظرفیت 5 ٪ شروع به کار کردند ، فقط موشک ها به زندان خانه حمله می کنند ، آتش نشانان از طبقه سوم سالن منطقه ، جلوی ماشین و یک تایر ماشین بیرون می آیند. شدت انفجار ماشین را به داخل ساختمان انداخت. تمیز کردن خیابان از ساختمان ها و قطعات شیشه ای و آسفالت یک هفته طول می کشد و بازرگانان به آرامی مغازه های خود را باز می کنند. کارمندان فروشگاه میوه میوه فقط گرد و غبار خاکستری و ماشین آلات را از انفجار تا سه روز جمع می کنند. دو روز پس از حمله ، آب و برق منطقه به هم وصل می شود ، اما گفته می شود که این شرکت کاهش می یابد.

سیل و مرگ در خیابان

آن روز ، هر دو خیابان در خیابان و سیل. این موشک ها لوله های آب را منفجر کرده و به مترو تاجریش آب می رسند. یکی از مسافران آن روز تاجریش میلاد است که لحظه انفجار را بیرون کشید و دید که چگونه اتومبیل ها به هوا پرتاب می شوند. “من دیدم که این ماشین پرتاب شده است.” دو موتور کنترل خود را از دست دادند و آنها را به زمین کشیدند. ”

انفجار هنوز یک دقیقه نیست زیرا آب همه جا را می گیرد. “من نمی توانستم باور کنم که ماشین را دیدم که جلوی چشمانم پرواز می کند. حتی فکر نمی کردم تلفن را برای ساختن یک فیلم بسازم. یک بار که یک نفر به سینه من اصابت کرد. یک عامل بود که کشته شد و رفت ، آیا چیز دیگری می خواهید؟”

هنگامی که مترو از پله برقی پایین می رود ، میلاد می فهمد که پس از انفجار ، کفش های او از سیل غرق شده و آب به ورودی مترو تاجریان رسید. مسافران از پله ها پایین رفتند و این خبر را برای دیگران آوردند: “آنها شلیک کردند.”

بوی باروت در پایین پله ها شدیدتر از ورودی ها و برش های محل مترو به شهرداری است. به حدی که دو زن به زانوی سیل می روند و دو عامل مترو برای بیرون آمدن از آب کمک می کنند. چند دقیقه پس از انفجار ، هیچ کس از مسافران به ایستگاه مترو تاجریش صعود نمی کند. حتی مسافران قطار جدید به ایستگاه تاجریش به خط Kahrizak می آیند و دوباره سوار قطار می شوند. او می گوید: “من متوجه شدم که اتومبیل ها در فیلم در ماشین سقوط کرده اند.” قبل از آن ، من نمی دانستم که ماشین با انفجار چه چیزی به هوا پرتاب شده است و چه چیزی منفجر شده است؟ ”

قصاب در کنار تقاطع ، روبروی موشک و فقط شیشه در طبقه فوقانی آسیب دیده است. چند دقیقه پس از تخلیه بار از نیسان ، صدای انفجار افزایش می یابد. یکی از صاحبان فروشگاه این کلمات را با این کلمات به یاد آورد ، شش و هفت و هفت عربی که به زمین افتادند: “یکی از آنها در اتومبیل های خود و یک ساعت بعد ، چهار بار بدن را دیدیم. یک ساعت بعد ، به آن گفته شد که مغازه ها را ببندند و بروند.” زخمی ها به بیمارستان Shohada منتقل شدند. ”

صاحب مغازه می گوید که روز مردم را نجات داده است اما نتوانست یکی از اتومبیل ها را نجات دهد. زیرا “او در یک قطعه بزرگ آسفالت سقوط کرده بود.” در نزدیکی قصاب ، لبخندی که به گوشه ای پرتاب می شود به زمین می افتد.

“بعد از اینکه موشک به مدت یک دقیقه شلیک شد ، سیل برافراشته شد و سیل ها پرتاب شد. کسانی که در ماشین با همان آب غرق شدند. علاوه بر این ، یک ماشین تحت فشار قرار گرفت. موج انفجار برای چند روز یکی از اتومبیل ها را پرتاب کرد. او 7 روز بعد مغازه را باز کرد. من به مردم کمک کردم.

اکنون یک تصویر انفجار و مرگ در پشت چشم همه شاهدان میدان کبدی وجود دارد ، “مردم بسیار طبیعی زندگی می کردند”.