آلبرت انیشتین ؛ ذهن که جهان را دگرگون می کند

آلبرت انیشتین ؛ ذهن که جهان را دگرگون می کند


در تاریخ 2 مارس ، یک نوزاد در اولین شهر آلمان به دنیا آمد تا دنیای علم و مردم ، کیهان و طبیعت را تغییر دهد.

آلبرت انیشتین از کودکی از ذهن دیگری شناخته شده است. بر خلاف بسیاری از کودکان ، او در حال فکر کردن در مورد اسرار طبیعت و عملکرد ساعت جیب پدرش بود ، نه در خیابان ها.

همان ساعت ، زمان و حرکت ساده یکی از اولین منبع الهام بخش برای فکر کردن بود. مفاهیمی که در آینده بعد جدیدی در ذهن شما می گیرند.

کودکی آلبرت ساکت و کم حرف بود و گفته می شود تا سه سالگی صحبت نکرده است. خانواده وی یهودی بودند ، اما آنها هیچ دین سنتی نداشتند.

ذهن علمی انیشتین از ابتدا با روایات رسمی مذهبی راحت نبود. با این حال ، او به عنوان یک جوان ، مدتی به دین یهود روی آورد ، اما خیلی زود سعی کرد با یک دیدگاه مشکوک عقل گرا را بفهمد.

پدرش مهندس برق بود و مادرش از نظر فرهنگی به موسیقی علاقه مند بود. آلبرت از کودکی کنجکاو و از آن واتول شد.

او بر خلاف افسانه ها بعداً – او تا 5 سالگی صحبت نمی کرد – او یک کودک نسبتاً عادی داشت ، اما همیشه متفاوت بود. او از مدرسه متنفر بود زیرا این یک محیط خشک ، نظامی و بی رحمانه بود.

به عنوان یک جوان ، ریاضیات و فلسفه مجذوب آثار کانت و اسپینوزا بودند. وی پس از ترک دبیرستان ، برای تحصیل وارد مدرسه پلی تکنیک زوریخ شد. این کشور از سراسر اروپا با مردم ملاقات کرده و جهانی تر شده است. او ریاضیات خالص را دوست نداشت ، اما از طبیعت به عنوان ابزاری برای درک عمیق تر استفاده کرد.

پس از فارغ التحصیلی ، وی برای مدت طولانی نتوانست شغل دانشگاهی پیدا کند و سرانجام به عنوان کارمند در دفتر ثبت اختراعات در برن ، سوئیس استخدام شد. اگرچه این دوره به صورت حرفه ای خسته کننده بود ، اما فضای خالی برای تفکر خلاقانه خود فراهم می کرد.

در سال 2 ، معروف به “سال معجزه” ، وی چهار مقاله منتشر کرده است که هر یک از آنها مسیر علم را تغییر داده است. مطلق نیست ، بلکه مقاله ای در مورد “نسبیت ویژه” است که زمان و مکانی را که به ناظر وصل می شود ، و مقاله دیگری که رابطه بین جرم و انرژی را با فرمول معروف E = MC² نشان می دهد ، به ارمغان می آورد.

امسال ، انیشتین بدون هیچ موقعیت دانشگاهی ، خود را در دنیای علمی به نبوغ تبدیل کرد. با این حال ، تأثیر کار او به عنوان جامد پذیرفته شد. تا سالها بعد ، دنیای علمی هنوز آماده پذیرش چنین افکار بنیادی نبود.

یکی از چهار مقاله انیشتین نظریه خاصی از نسبیت را نشان داد. نظریه ای که در آن زمان و مکان مفاهیم نسبی است و سرپرست به وضعیت حرکتی بستگی دارد.

با این نظریه ، انیشتین مبانی فیزیک کلاسیک نیوتن را لرزاند. سرعت نور برای همه ناظران یکسان است و بسته به سرعت حرکت می تواند کند یا تند باشد. مفهوم یک انقلاب در زمینه زمان بندی در آن زمان.

ده سال بعد ، انیشتین تئوری کلی نسبیت را معرفی کرد ، پیشرفت قابل توجه و گسترده تری نسبت به نسبیت خاص. به طور خاص ، نسبیت فرض می شود که ناظران به طور مساوی عمل می کنند ، اما در نسبیت عام ، شتاب ، گرانش و هندسه فضا وارد معادلات می شود.

در حقیقت ، در نسبیت عام ، انیشتین گرانش را به عنوان انحنای فضا و زمان در وجود جرم و انرژی توصیف کرد ، نه به عنوان یک نیروی جداگانه. این نظریه یک انقلاب جدید در درک جهان بود.

جالب اینجاست که جایزه نوبل برای نظریه های نسبیت اهدا نشده است. در کلاس نهم ، آکادمی علوم سوئد جایزه نوبل فیزیک را به انیشتین داد ، اما نه برای نظریه های نسبیت ، بلکه برای تئوری تأثیر پدیده نورپردازی.

در این پدیده ، نور الکترون ها را از سطح فلز آزاد می کند. مفهومی که فیزیک کوانتومی مدرن را ایجاد می کند. مقاله انیشتین در مورد این پدیده منجر به درک بهتر رابطه بین نور و ماده شد.

تصمیم آکادمی نوبل مبنی بر دادن جایزه نوبل به انیشتین به نظریه های نسبیت در واقع بازتاب محافظه کاری و شبهات علمی نظریه های خاص و نسبیت عمومی بود.

البته انیشتین به تصمیم آکادمی نوبل اعتراض کرد و کل سخنرانی خود را به نظریه جایزه نوبل در مورد نظریه نسبیت اختصاص داد.

انیشتین ، که با قدرت نازی ها در آلمان یهودی بود و دیدگاه های ضد الیلیسم و ​​نازیسم را داشت ، توسط این رژیم تهدید شد.

در سال چهارم ، انیشتین در دانشگاه پرینستون در ایالات متحده از موقعیتی استفاده کرد و آلمان را برای همیشه رها کرد. خانه او و دارایی های آنها مصادره شد و کتابهای وی در آتش سوزی نازی ها سوزانده شد.

این یک چهره فراملی در آمریکا بود. نه تنها فیزیکدانان ، بلکه افراد عادی نیز تصویر خود را می دانستند. مردی با مو ، چشمان رویایی و ذهنی گاهی اوقات در مورد ویولن و گاهی در مورد جهان صحبت می کرد.

در آستانه جنگ جهانی دوم ، انیشتین نامه ای به رئیس جمهور فرانکلین روزولت با دوستانش مانند لئو زیلارد نوشت و به آلمان نازی هشدار داد تا بمب های هسته ای بسازد.

این نامه سرانجام منجر به شکل گیری پروژه منهتن شد ، برنامه ای که منجر به ساخت و استفاده از دو بمب هسته ای علیه ژاپن شد. انیشتین هیچ نقشی در این پروژه نداشت ، اما احساس گناه عمیق کرد.

اگرچه انیشتین یکی از بنیانگذاران مکانیک کوانتومی بود ، اما او هرگز با تفسیر مشترک خود پذیرفته نشد. اصل نظرات تأکید بر عدم قطعیت هایزنبرگ و نقش امکانات در فیزیک برای انیشتین ، که به طبیعت عمیق اعتقاد داشتند ، غیرقابل قبول بود. او جمله معروف خود را تکرار کرد: “خدا تاس نمی کند.”

در دهه 1980 و 1980 ، اگرچه تئوری های کوانتومی به سرعت در حال رشد بودند ، اما انیشتین به تدریج با مکانیک کوانتومی مشکل ساز شد. وی گفت: “خدا تاس ها را پرتاب نخواهد کرد ؛ استعاره ای از اعتقاد به وجود یک نظم خاص و غیر مقاوم در طبیعت در برابر دیدگاه مبتنی بر نمای و بی نهایت در مورد مکانیک کوانتومی.

در پاسخ به مقاومت انیشتین در برابر رشد فیزیک کوانتومی ، کوانتومیست ها او را “شخصی متعلق به طوفان نوح” خواندند. در حقیقت ، انیشتین به عنوان مردی گذشته نگر پذیرفته شد که فیزیک مدرن را ترک کرد و نتوانست به آخرین تحولات فیزیک پیشرفت کند.

یک تئوری وحدت به دنبال تلاش برای آشتی دادن نسبیت و کوانتوم تا پایان عمر بود.

فراتر از علم ، انیشتین اندیشه اخلاقی بود. او در برابر نژادپرستی در ایالات متحده ایستاد و از حقوق سیاه پوستان دفاع کرد. او منتقد استعمار شدید و ناسیونالیسم بود و از ایده فدرالیسم جهانی دفاع می کرد. در عین حال ، او موضع انتقادی در مورد دین رسمی و تشریفات مذهبی داشت ، اما اومانیسم به معنای اجتناب از معنویت نبود.

او عضو هیچ حزب سیاسی نبود ، وی از صلح ، عدالت و آموزش آزاد حمایت می کرد. ما بارها و بارها به کمونیسم متهم شدیم ، اما هرگز وارد بازی های مهمانی نشدیم. این یک شنا فراتر از مرزها بود ، صدای وجدان جهانی.

وی در 7 آوریل در انیشتین پرینستون درگذشت. اندام های داخلی سوخته شدند ، اما مغز برای کارهای علمی نگهداری می شد – یک روز کنجکاوی بی پایان در مورد پدیده ای که او توصیف کرد.

او رفته است ، اما افکار او باقی مانده است. جهان هنوز با ایده های خود عمل می کند. ماهواره ها ، GPS ، تخمین سیاهچاله ها ، گسترش جهان – همه در سکوت دفتر ثبت اختراع و فکر کردن در مورد انحنای فضا تحت تأثیر ذهن قرار می گیرند.

در دنیای امروز ، جایی که علم گاهی اوقات به قدرت تبدیل می شود و گاهی اوقات قربانیان SO -SO -CALLED و توطئه ، دیدگاه انیشتین چیز مهمتری را به ما یادآوری می کند: علم برای حاکمیت نیست بلکه برای درک است. نه برای تخریب ، برای صلح.

او به ما آموخت كه اندیشه علمی می تواند شاعرانه ، اخلاقی و حتی معنوی باشد. سوالات هنوز با ما هستند: آیا می توان همه چیز را در یک تئوری توضیح داد؟ آیا واقعیتی مستقل از ناظر وجود دارد؟ آیا نظم مخفی در هرج و مرج وجود دارد؟

صرف نظر از پاسخ ، یک فرد واضح است: دنیایی که انیشتین دیده است ، دنیای پیشرفته تر ، زیباتر و انسانی تر از آنچه قبلاً می دانیم است.