تفل به حافظ، پنجشنبه 14 مهر 1403; دوست دخترش رفت و او به عزیزانش خبر نداد….

تفل به حافظ، پنجشنبه 14 مهر 1403 دوست دخترش رفت

بعدی- فال گرفتن از آثار ادبی یکی از باورهای قدیمی این کشور است. با گذشت زمان، ساکنان این سرزمین ها شروع به صحبت در مورد نویسندگانی کردند که فکر می کردند حق دارند صحبت کنند. اما با گذشت زمان تنها تفل و حافظ در فرهنگ عامه ما ماندگار شد.

دلبر رفت و به بستگانش خبر نداد
رقیب شهر و یار سفر یادش نبود

یا شانس من به مروت افتاد
یا از مسیر فرقه عبور نکرد

گفتم با دل گریان تو مهربان باشم؟
چون سخت بود به دلت نفوذ نکرد

با بی قراری مرغ من شوخی نکن.
سودا دام عاشق نشد

هر کی تورو دید چشمامو بوسید
کاری که او کرد مرا بی تفاوت نگذاشت

من حاضرم مثل شمع جانم را فدا کنم
به خودی خود از بین نرفت

شرح زبان: بشد: برفت

تعبیر عرفانی:

1- حضرت حافظ در بیت چهارم و پنجم این نیت را یادآور می شود:

فکر کردم شاید با گریه و ناله دل معشوقه را به شکمش بیاورم، اما این خواب دروغی بود. زیرا قطرات باران روی سنگ سخت تاثیری نداشت.

* با این که بال و دل پر از غم شکسته بود، با وجود این خیال خام، معشوق را رها نکرد.

اکنون باید قصد خود را تفسیر کنید.

2- این نیت رنج و ناراحتی یک طرفه دارد و نتیجه ای جز فرسایش روح ندارد، اما اگر واقعاً می خواهید این کار را از صمیم قلب انجام دهید با یک معلم ماهر مشورت کنید و راهنمایی بخواهید. باید سریع، با دقت، با دقت و اراده، با توکل به خدای یگانه، با زیارت یکی از اماکن مقدس و با ادا شدن به عهد به اذن خداوند انجام شود.

تفسیر شعر:

اتفاقی در زندگی شما افتاد که شما را به شدت ناراحت و ناراحت کرد. شما از ثروت خود شکایت می کنید. این اتفاقی است که افتاده و پشیمانی از آن سودی ندارد. اما بدانید که هیچکس از آینده خبر ندارد و هر چه خدا بخواهد خواهد شد. پس بهش اعتماد کن زندگی خود را با استعدادهایی که از آنها آگاه هستید و در درون شما نهفته است بازسازی کنید و آینده خود را درخشان کنید.